
شعر: «ترکیب بند قابیل» شاعر : مهدی زارعی
نوبت رسیده ست به دلهای بی قرار
نوبت رسیده است به یک نسل داغدار
تا کی من و تو باج به قابیلها دهیم؟
تا کی شوند اهالی این ایل سوگوار؟
قابیلها تکثّرِ شیطانِ مرتدند
راه خدا یکی ست و قابیل بی شمار
قابیل کیست؟ ابن زیاد و یزید وشمر؟
"چنگیزخان"و"هیتلر"، "اسکندر"و"تزار"؟
قابیلهای مرده که در گور خفتهاند
قابیل زنده کیست؟ کجا کرده استتار؟
قابیلها محاصره کردند ایل را
با حربهی مصالحه در لابی فشار
قابیلهای اجنبی از جبههی یمین
قابیلهای داخلی از جبههی یسار
قابیلهای اجنبی و سِحر سامری
سحر رسانه، سحر هوس، جادوی دلار
قابیلهای گفته به خود"کدخدای ده "
قابیل های"کاخ سفیدِ"سیاه کار
قابیلهای حجِّ خدا را حراج کن
قابیلهای کعبه نشینِ شراب خوار
قابیلهای شیک و کراواتی و مدرن
در پشتِ ژستِ دیپلمات و خبرنگار...
دست شبان به ماشهی بِرنو رسیده است
اخطار آخرست به این گرگهای هار
تا نسل، نسل ماست، "علی"گوشه گیر نیست
نوبت رسیده است به جولانِ "ذوالفقار "
دیگر قرار نیست امامی شود شهید
دیگر قرار نیست زمینی شود مزار
از نسل رستمیم؛ ابر مردِ دیوکُش
از نسل آرشیم؛ کمانگیرِ کارزار
از نسل مالکیم؛ سرِ کفر و تیغ ما
از نسل میثمیم؛ سرِ ما و چوبِ دار
شاعر! بس است، کارد رسیده به استخوان
از اضطراب، کار کشیده به اضطرار
شعری بگو برای نجاتِ"زمین"، ببین:
در بستر است و روی نهاده به احتضار
بخش دوم
اینک بیا به ریشه بزن؛ شاخه را بِهِل!
آنک بت بزرگ! درآور از او دمار!
یادی کن از مرادِ دلِ پابرهنگان
از پیرِ دیرِ عشق؛ از آن یار؛ آن نگار
او گفته بود آنچه که در خشت دیده بود
شاعر بس است! آینه ات را زمین گذار!
او گفته بود ریشه ی قابیل در کجاست
این گفته ی سِتُرگ از آن یار، یادگار:"
این قوم صهیونیست همان غُدّه ای ست که
باید ازاله کرد از اندام روزگار
ماییم و محو کردن این قوم از زمین
ماییم و فتح اورشلیم و ظهور یار"
سردارمان چه خوب به ما گفت از قیام:
"ما ملت امام حسینیم" والسّلام.
خرداد ۱۴۰۴