ما در این نوشته برآنیم که وجوه و جوانب مختلف تاثیر شعر انقلاب اسلامی ایران بر شعر امروز افغانستان را نشان دهیم. البته قبل از نشان دادن این وجوه، اصل خود این تأثیر را می باید اثبات کرد، ولی به نظر می رسد که موضوع برای کسانی که با شعر امروز افغانستان آشنایند، چندان پوشیده نیست. مسلما در حین بحث نیز شواهدی به میان می آید که این تأثیر را تأیید خواهد کرد.
* نگاهی به پیشینه
ارتباطات ادبی میان این دو پاره از قلمرو زبان فارسی فراز و فرود داشته است. در قرون کهن البته «مرز» و «ملت» به مفهوم کنونی وجود نداشته و همه این سرزمین ها یا یک کشور بود و یا اگر هم در هر یک «خطبه و سکه» به نام پادشاهی بود، رفتوآمد و هجرت و اقامت مردم، تابع این تفاوت حکومت ها نبود و چنین بود که در آثار ادبی ما نیز هیچ گاه چیزی به نام «کشور» و «ملت» به مفهوم کنونی آن دیده نمی شود، بلکه به معنی «سرزمین» و «فرقه و طایفه» آمده است.
اما در قرن حاضر که مرزهای رسمی به شکل امروزین آن در میان این سرزمین ها کشیده شد، لاجرم هم رفت و آمد کمتر بوده و هم روابطِ غالبا سرد دولت ها، مانع دادوستد بسیار می شده است. با این هم به مدد مطبوعات و کتاب های منتشر شده در ایران، مردم افغانستان با تحولات ادبی ایران بیگانه نبودند و شاعران معاصر ایران در افغانستان بسیار شناخته شده بودند؛ به ویژه ملک الشعرا بهار، پروین اعتصامی، شهریار و رهی معیری از کلاسیک سرایان و نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث و احمد شاملو از نوگرایان قبل از انقلاب اسلامی.
پس وقتی از تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر افغانستان سخن می گوییم، نباید چنین پنداشت که اصل تأثیرگذاری شعر ایران بر افغانستان از این زمان شروع شد، بلکه فقط اختلاف در نوع تأثیر بود. اما در مورد شعر انقلاب، از آن روی تاثیر آن در دوره های مختلف تاریخی و نیز در داخل و خارج افغانستان متفاوت بوده است، لاجرم باید یک تفکیک زمانی و مکانی قایل شویم.