شهلا شیخی- منتقد ادبیات داستانی

جهانی از نثر عالی و خیالی برتر

جهانی از نثر عالی و خیالی برتر
مجموعه داستان" چراغهای خاموش" اثری خوش ساخت از زنی بغایت جوان، اما مستعد و تلاشگر در شناخت از داستان کوتاه امروزی، کاری غافلگیرانه در فضای ادبیات داستانی کرمانشاه است. کرمانشاهی که سابقهای درخشان در داستان نویسی دارد و از این عرصه، نویسندگان نام آوری به جهان ادبیات داستانی ایران وارد شدهاند. با چراغهای خاموش درمییابیم که چهرههایی نظیر مریم جهانی با کمترین امکانات در شهری که امروزه غافل از ادبیات داستانی اند، توانسته جایگاه مثبتی در داستان کوتاه نویسی پیدا کند.
سه‌شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۳
کد خبر :  ۸۲۱۱۴


هر چند داستانهای این مجموعه از ساختاری تقریباً بیعیب و نقصاند اما زبان یکنواخت برای همهی مضامین با طرحهای متفاوت و سبکهای گوناگون، به گونهای ضربهای بر پیکر این مجموعه وارد نموده است. خواننده گاه از این یکنواختی دچار کرختی و رخوت در خوانش میشود و هر چند زاویه دید در برخی از داستانها متفاوت است همه را با یک چشم می بیند و با یک زبان می خواند!
حجم بسیاری از داستانها را فمنیسم تشکیل میدهد. زبان زنانگی جایگاه مناسب خود را پیدا نموده و نویسنده توانسته با مهارت حتی در برخی از داستانهای کلیشهای با مضامین تکراری، از کلیشه بگریزد. هر چند با خوانش عمیقتر این گریزگاه به کاه دان بوده و از زیبایی اثر کاسته است(رجوع گردد به داستانهای اکو، خالی و حتی مانداب که راوی مرد است.)
برخی از داستانها با مضمونی از رئالیسم اجتماعی فقر(درگیر خاک) و (روشن نمی شود) از تکرار رنج
می برند. هرچند نثر عالی نویسنده، زیبایی را پیرایهی آنان ساخته است.
یکی از نقاط برتر داستانهای مریم جهانی استفاده از اصل غافلگیری است. در داستان "فال"، آرایش مد روز مو بر یک طرف صورت، هماهنگ شده با آرزوی عروس شدن دختری فقیر که فال گردو می فروشد، زیباست اما خواننده آن گاه که در پایان متوجه نابینایی چشم چپ دخترک می شود به طرز زیبایی اینبار با آرزوی پوشاندن نابینایی با موی سر، غافلگیرانه به اصل انطباق آرزو تن می دهد. همچنین در داستان عاطفی، زیبا و پروفیل دار "چارمیخ"، آنگاه که خواننده گفتگوی مرد را با همسر دنبال می کند غافلگیرانه در می یابد که این روح همسر مرد است که مرد را وادار به واگویه کرده است.
هرچند نویسنده در داستانهای خویش از سبکهای خاص بهره گرفته است اما عنصر خیال و پردازش عالی اوست که داستانهای زیبایی را چون برج سرطان و فکرهای پروتزی رقم زده است.
در برج سرطان، با استعانت از رئالیسم جادویی، عقربی خالکوبی شده بر دست مردی با تنشهای سرطانی جسم و روح او جان می گیرد و در فکرهای پروتزی، جا به جایی راوی و سوم شخص(عاطفه) بسیار عالی، خیال انگیز و جاندار به تصویر کشیده شده است.
زنانگی با همه وجود در بسیاری از آثار خانم جهانی موج می زند و موج غالب است که باید هم چنین باشد. آنجا که در داستان" بره شکم پُر"عشق گرگی هرچند فریبکاراش آشکار است، بر جان برهی عاشق چنگ
میاندازد و نویسنده با تمثیلی بسیار عالی، از عشق می گوید که بین مرگ و زندگی دست و پا می زند یا شاید خواننده را به شهادت می طلبد!
در مجموع منهای برخی از داستانها که کلیشه و نثر یکنواخت بیشتری دارد، داستانهای "بازار گرم بتنها"، "دیگر درد نخواهی کشید" و "فروردین لعنتی"سرشار از خیالی زیبا، ترسیم روحی و روانی شخصیتها، سردرگمی آنان و سرانجام عشقی است که راوی را همیشه به پشت درب بستهای می کشاند که شاید پشتش درب دیگری گشوده باشد.

ارسال نظر