مصاحبه: صابر سروش

گفتگویی دوستانه با فخرالدین دوست محمد کارتونیست افتخار آور کرمانشاهی

گفتگویی دوستانه با فخرالدین دوست محمد کارتونیست افتخار آور کرمانشاهی
نمایشگاه دنیای وارونه ی من مجموعه آثار کاریکاتور فخرالدین دوست محمد، بهانه ای شد که با این هنرمند گفتگویی داشته باشم.
سه‌شنبه ۰۳ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۳
کد خبر :  ۸۱۷۹۲

او که متولد 1355 کرمانشاه است، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی فرش در دانشگاه کاشان به پایان رساند و همزمان کاریکاتور را از اولویت های هنری و حرفه ای خود قرار داد. این هنرمند همچنین در هنر عکاسی و پویانمایی دستی بر آتش دارد که آثاری را در این رشته های هنری به نام خود ثبت کرده است.
دوست محمد از جمله هنرمندانی است که دامنه ی آثارش به لحاظ محتوا از گستردگی فراوانی برخوردار است، او می تواند کاریکاتور را آنگونه که می بایست ارائه دهد.
او که نیل به قله های سعادت بشری را هدف غایی خود برگزیده، معتقد است هنرمند از هر ملیت و فرهنگی وظیفه دارد پلشتی های دنیای کنونی را به چالش بکشد و ارزش های والای انسانی را از طریق آثارش به مخاطبان منتقل کند.
توجه شما را به این گفتگو جلب می کنم.
مصاحبه: صابر سروش
1- ضمن تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید در نمایشگاه شما چرا دنیا وارونه است؟
نمایشگاه کاریکاتور "دنیای وارونه ی من" با هدف معرفی و شناساندن هنر تاثیرگذار کاریکاتور به عموم مخاطبین علاقمند و همچنین رشد درک بصری آنها و در نهایت بیان آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی، زیست محیطی، فرهنگی، رفتاری، تروریسم جهانی، نبود عدالت جهانی در دیدن فجایع و کشتار بشریت، فقر فکری، اعتیاد و ... که هرکدام تأیید کننده ی وارونگی دنیای پیرامون می باشد.
از زمانی که قابیل هابیل را کشت، دنیا وارونه شد و ارزش ها، بی ارزش شدند و آدم ها به خاطر فقر فکری، مصلحت ها، شهوتِ قدرت، تعصبات و منافع شخصی و فردی شروع به قتل و غارت، کشتار بشری و تجاوز به جان، مال و ناموس کردند.
دروغ، کینه توزی، نفرت، حسادت، حرص و طمع و بوالهوسی برای دستیابی به هر چه بیشتر، زمین و حیات بشری را هم به خطر انداخته است. هیچ چیز سرجایش نیست و اخلاق و منش انسانی روز به روز متزلزل تر می شود و دنیا وارونه تر شد. به عنوان مثال تروریستی که از کشتن آدم ها همان اندازه دچار لذت و هیجان می شود که در بازی و ورزش بولینگ، یا ماهی هایی که حاضرند در دام قلاب ماهیگیر بیفتند ولی در آب های آلوده شده توسط زباله های انسانی مسموم و تلف نشوند. آیا این دو نمونه مؤید وارونگی دنیا نیستند؟ کاریکاتور بیان وارونگی و وارونه شدن این دنیاست. پس کاریکاتور خود واقعیت است. دنیای پیرامون به شکل کاریکاتورگونه ی پیش می رود. با وارونه شدن دنیا، کاریکاتور متولد شد و تا زمانی که این وارونگی ادامه دارد، کاریکاتور نیز به حیات خود ادامه خواهد داد.
2- به عنوان کاریکاتوریست، زشتی ها و آدم های بد در کجای نگاه شما قرار دارد؟
هیچ آدمی بد به دنیا نمی آید. کودکان مثل صفحه ی حساس فیلم می مانند که هر چه را ببینند با کیفیت بالا ثبت می کنند. آنها چون بد می بینند، بد می شنوند، بد حس می کنند و بد تربیت می شوند، بد از آب در می آیند. پس آدم های بد، محصول و بازتاب جریان تربیتی غلط و نادرست است. آدم های بد، وجود دارند، اما نه در نگاه من، بلکه در واقعیت پیرامون من. سعی کردم هیچ آدمی را بد نبینم و در باره ی هیچ کس و هیچ چیز پیش داوری یا قضاوت بد نکنم.
اگر آدم ها را بد ببینم، نشان از وجود بدی و نقص در وجودم است که سعی دارم با تعبیر و قضاوت های غیر واقع بینانه و نادرست از دیگران، زخم ها و نقص های وجودیم را بپوشانم. چون نقص و بدی در وجودم هست، دیگران را بد و ناقص می بینم. آنچه در کاریکاتورهایم دیده می شود، بیان رفتارهای غلط و نادرست افراد است.
آنچه در آثارم دیده می شود خندیدن و پوزخند به رفتارهای احمقانه ی آدم زرنگ هایی است که آگاه هستند و می دانند که دنیا و هر آنچه در آن است، ماندگار نیست ولی باز حریصانه و وقیحانه دروغ می گویند، حقوق دیگران را پایمال می کنند، دزدی می کنند و به حقوق ملت ها تجاوز می کنند، آدم زرنگ های نابغه ای که رشد و ترقی خود را در تباه کردن و نابودی فکر، اندیشه و جان و مال مردم می دانند و سوار بر شانه های نحیف و لاغر مردم، با افتخار از رشد و پیشرفت حرف می زنند و به دنیا فخر می فروشند. حالم از این زرنگ ها بهم می خورد.
3- همانطور که مستحضرید برخی از کاریکاتوریست های هم وطن ما به خاطر جهت گیری های خاص در مقابل تمامیت خواهان، به چندین کشور دنیا ممنوع الورود هستند که این اتفاق را معمولاً در دنیای سیاست شاهد هستیم، در این باره توضیح بیشتر را شما بفرمایید؟
خوشبختانه با هنر کاریکاتور به دیدگاهی دست پیدا کردم که حسرت رفتن به کشورهای دیگر را ندارم. نه اینکه دوست نداشته باشم، چون گردشگری و سفر کردن منبع بکری برای مطالعه و کسب تجربه و یادگیری بیشتر است. وقتی هنر و به خصوص کاریکاتور به شما سلاحی می دهد که از زوایای مختلف به جهان پیرامونت نگاهی دگر باره بیندازی و به این باور برسید که در معادلات کیهانی و مقیاس های نجومی، جایگاهت کجاست، خیلی از آرزوها و خواسته ها ناچیز و حقیرانه می شوند. اگه مجهز به این نگاه پویا و خلاقانه باشید، در هر کجا و هر نقطه جغرافیایی که زندگی کنید، می توانید درست زندگی کنید.
اما در جواب سوال شما، کاریکاتور به خاطر وجه انتقادی و قدرت افشاءگری که دارد در به خطر انداختن حیات سیاسی حکومت های ضالمانه و بیان تاثیرگذار رفتارهای جنگ طلبانه و وقیحانه ی آنها، نقش به سزایی دارد و طبیعی است که هنرمندان کاریکاتوریست با ورود به خطوط قرمز منافع این حکومت ها، دچار محدودیت، طرد شدن و محروم شدن از حقوق مالی، جانی و... شوند.
4- یک کاریکاتوریست دردمند کیست؟
هنرمندان، فرهیختگان و کاریکاتوریست ها با بیان وارونگی ها، در تلاشند تا تعادل و توازن دنیا را برگردانند و با نشان دادن دنیای نامتعادل و ناموزون به مسببین آن، صلح و دوستی، پاکی و راستی، محبت و انسانیت را در دنیا حاکم نمایند. هنرمند، رسالت و وظیفه اش بزرگنمایی و بیان ناراستی ها و کج رفتاری ها است و قرار نیست کل جامعه را بسازد. در اینجا نیز دو نمونه از آثارم را مثال می زنم که مؤید این مطلب است.
اولی کاریکاتوری ست که پلیسی دستور ایست می دهد به مقام برجسته ای که داخل ماشین تشریفات نشسته و منتظر است که پیاده شود. ولی جلوتر روی فرش قرمز، خطوط عابر پیاده کشیده شده تا پیرزن و پیرمرد عبور کنند که نشان دهنده ی بزرگ بودن و ارجح بودن مقام سالمندان می باشد. خوب آیا روزی می رسد در جامعه ی ما این رسم و مرام انسانی و اخلاقی پیاده شود؟!
5- ای کاش های شما کدام است؟
کاش می فهمیدیم همه آنچه که فکر می کنیم، باور داریم یا اعتقاد داریم، بخشی از آن چیزی های هست که در دیگران وجود دارد. و به این باور می رسیدیم برای دریافت حقیقت، به همه آن چیزهای درستی که در دیگران وجود دارد هم نیاز داریم. باور می کردیم همه آنچه که سالیان ساله درستش می پنداشتیم، غلط و یا نیاز به اصلاح و تجدید نظر دارد. کاش به این درک می رسیدیم که افکار و باورهای ما برابر با حقیقت محض نیست. بلکه جزء بسیار ناچیز، گزینش شده، سانسور شده و انتخاب شده از دنیای حقیقی است.
اگر به این درک والا و انسانی برسیم، با مشکلات زندگی خونسرد، صبورانه تر و آرام تر برخورد می کنیم.
کاش کمی بزرگتر می شدیم، کمی بزرگتر فکر می کردیم و کمی از این زمین لعنتی فاصله می گرفتیم، اونجاست که به حقارت و بی ارزش بودن بسیاری از رفتارها و حرکاتمان می خندیدیم.
6- آخرین حرف ها
زیاد اهل گفتن نیستم. گفتنی ها را قبلاً گفتن. گفتنی اگر باشد، فقط نشان می دهم، با زبان هنرِ کاریکاتور، که یک زبان جهانی ست و همه می فهمند چه می گویم.
مولانا در مثنوی، مجموعه را با "بشنو" آغاز کرده است و به خموشی اشاره دارد. بنده هم دوست دارم بیشتر سکوت کنم و ببینم دنیا را و همه ی آنچه که در آن هست، بی قضاوت و بدون پیش داوری ببینم و مشاهده کنم. قلمرو سکوت راز خلقت است و خداوند در قلمرو سکوت، اسرار و رموز پنهانی جهانش را با انسان های که اهل سکوت هستند در میان می گذارد. کاش به کودکانمان یاد بدهیم، به جای پرحرفی، دیدن را یاد بگیرند.

ارسال نظر