یادداشتی از سید عمادالدین قرشی

باستان‌شناس خنده‌ساز

باستان‌شناس خنده‌ساز
ز اختلال حواس است اختلاس، ای دوست که هوشیار، بدین کار تن نخواهد داد
يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۹
کد خبر :  ۴۱۶۱۵

 

 

لطیفه‌نگاری و حکایت‌نویسی طنزآمیز، از دیرباز تا کنون نقش موثری در ادبیات فارسی ایفا کرده‌است. برخی نویسندگان و شعرای معاصر نیز در این کار پیشگام بوده‌اند که بارها توسط سایرین از ایشان اقتباس و الگوبرداری شده است. یکی از بهترین نمونه‌های معاصر در این خصوص آثار «فریدون توللی» است که با نام مستعار «ابوالقرطاس ذوذنبی»، یکی از  طنزپردازان این دوره است. فریدون، فرزند جلال‌خان توللی به سال 1298 در شیراز متولد شد. پدرش از طبقه اعیان و اشراف شیراز بود و به خدمت دیوانی و پیشکاری میرزا ابراهیم قوام اشتغال داشت. عمویش، حسین‌خان نیز به کار تجارت و زراعت اشتغال داشت و از رجال سرشناس شیراز بود. دوران طفولیت فریدون در محله‌ای بنام «باغ نصریه» (خیابان مشیرفاطمی سابق) گذشت. در شش سالگی (1304) مادرش را از دست داد و به‌همراه تنها خواهرش، شرایط سختی را از سر گذراند. فقدان مادرش که شاعره بود، سبب شد که او به رماتیسم قلبی مبتلا شود. از یازده‌سالگی طبع شعرش شکوفا شد و اشعارش تحسین شد. فریدون تحصیلات مقدماتی (دبستان نمازی) و متوسطه را در شیراز گذراند.

 

دکتر مهدی حمیدی‌شیرازی از استادان مشهور ادبیات او در دبیرستان سلطانی (شیراز) بود. پس از گرفتن دیپلم، سال 1317 به تهران  آمد و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، باستان‌شناسی خواند. سال 1318، از تلخ‌ترین سالهای زندگی فریدون بود که با مرگ پدر و برادرش همراه بود. در همین سال به عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی درآمد و در جلسات انجمن اشعار و نمونه قطعات فکاهی‌اش را می‌خواند. با اتمام تحصیل کارشناسی (1320)، در شوش (خوزستان) و فارس به کار باستان‌شناسی و بعدها مشاوره فرهنگی در دانشگاه شیراز پرداخت. مقالات متعددی از او در حوزه ایرانشناسی، میراث‌فرهنگی، تاریخ و فولکلور در شماره‌های مختلف مجله «سپیدوسیاه»، «اندیشه نو»، «یغما»، «وحید»، «آینده»، «سخن»، «راهنمای کتاب»، «شرق میانه» و... منتشر شده است. در دفاع از هویت ایرانی سروده بود:

 «ننگست دیده بر در بیگانه دوختن

منت به جان خریدن و عزت فروختن!»

 

مدخلی درخصوص شرح‌حال و آثار علمی و ادبی‌اش، در دایراه‌المعارف «بریتانیکا» ثبت است. از توللی که در سال 1322 با مهین‌دخت فریود ازدواج کرد، سه فرزند دختر بنام‌های نیما (به‌سبب علاقه‌اش به نیما یوشیج)، فریبا و رها به یادگار مانده است.

 

مطبوعات آن دوران در پیدایش و رشد طنز مطبوعاتی معاصر نقش موثری داشته است. پس از باز شدن نسبی فضای مطبوعات پس از شهریور 1320، یکی از مشخص‌ترین چهره‌های طنز مطبوعاتی سیاسی، توللی است. او راه گشای دوباره نقیضه‌نویسی طنز بر نثر کلاسیک (متأثر از مرزبان‌نامه، مقامات حمیدی و گلستان سعدی) به شیوه «التفاصیل» بود. قطعات التفاصیل، برای اولین بار (1322) در روزنامه «اقیانوس» (به امتیاز ابوتراب بصیری و مدیریت دکتر حمیدی‌شیرازی) در ستون فوائدالادب منتشر شد. از شهریورماه همان سال قطعات التفاصیل در روزنامه «فرودین» که به همت عبداله عفیفی و جعفر ابطحی در شیراز نشر می‌شد، منتشر شد.

 

اگرچه طنزهای اولیه توللی بیشتر شوخی بود تا انتقاد اما شیوه ابتکاری او در نگارش نظر همگی را جلب کرد. طنز توللی از این منظر رشد کرد و به‌مرور جنبه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پیدا کرد. این روزنامه به‌خاطر انتشار برخی قطعات التفاصیل در آذرماه (1320) توقیف شد. پس از آن، توللی بار دیگر در روزنامه «سروش» (به امتیاز عفیفی) در تیرماه 1322، مجدداً به چاپ التفاصیل پرداخت. در همین ایام توللی قطعه «خطاب به ملت ایران» را با مطلع «تا سر ارباب جفا نشکنی/ طوق غلامی نتوانی شکست» را سرود. در پایان همین سال، توللی به‌خاطر انتشار قطعه «خواجه» همراه با دو تن از دوستانش به بستک لار تبعید شد که از آنجا مجدداً فرار کرد و مخفیانه به شیراز بازگشت.

 

برخی دیگر از نمونه‌های التفاصیل در روزنامه‌های «رهبر» و «ایران‌ما» نیز منتشر شدند. قطعات التفاصیل پس از انتشار در شیراز، به‌خاطر گرایش او به برخی احزاب، بلافاصله در روزنامه‌های تهران (از جمله «خورشید ایران») بازنشر می‌شدند و دست‌به‌دست می‌شد. هرچند بعدها او از این جانبداری دست برداشت (1326) و در نقد این جریانات آثار متعددی سرود:

«المنه‌الله که از این شعبده جستیم

جستیم و ز هم رشته تزویر گسستیم

آن بت که به ما آیه تعظیم همی‌خواند

از بتکده کندیم و فکندیم و شکستیم

آن وسوسه دیدیم و از آن حلقه بریدیم

آن سفسطه خواندیم و از آن دمدمه رستیم...».

 

استقبال از انتشار التفاصیل، در جو سیاسی آن سالها، غیرمنتظره بود. ملک‌الشعرای بهار به آثار توللی علاقه داشت و نکاتی را به او در مکاتباتی (1324) متذکر بود. توللی بعدها ضمن اظهار تشکر، نامه ملک‌الشعرای بهار را در مقدمه اولین چاپ التفاصیل (1324) آورد.

 

در دومین چاپ کتاب (1348)، توللی کتابش را به عبدالرسول پرویزی تقدیم کرد. توللی در مقدمه کتاب اهدافی همچون مبارزه با هیأت حاکمه، بیدار کردن زحمت‌کشان و انتقاد از تذکره‌نویسان کوته‌فکر و شعرای چاپلوس و برنامه‌های ضدفرهنگی را از علل انتشار این مجموعه برشمرد. «کاروان» عنوان کتاب دیگری از توللی در ادامه شیوه التفاصیل است که در سال 1331 منتشر شد.

 

پس از مرداد سال 1332 و با غارت منزلش، برای مقطعی به تهران کوچ کرد. پس از انتشار التفاصیل، توللی نخستین مجموعه اشعار غیرطنزش «رها» (1328) را منتشر کرد که با استقبال منتقدین و نسل جوان روبرو شد. برخی از اشعار این مجموعه به سایر زبان‌ها ترجمه شدند. پس از این مجموعه، در سال 1340، دیگر مجموعه‌های شعری او از جمله «نافه» (شامل شعر نو)، «پویه» (شامل غزل و قصیده) و «شگرف» یکی پس از دیگری منتشر شدند.

 

توللی در سالهای پایانی عمر، بیشتر به سرایش غزل و نوشتن قطعاتی به شیوه التفاصیل پرداخت و کلیه آثارش بنا بر وصیتش در اختیار ایرج افشار قرار گرفت. سالها بعد، به کوشش همسرش (مهین توللی) مجموعه «بازگشت» از میان اشعار منتشر نشده توللی در اختیار علاقمندان قرار گرفت. در دهه پنجاه حداقل دو بار سکته کرد و در بستر افتاد. قریب یکسال پیش از مرگ توللی، شایعه فوت او از رادیوهای فارسی‌زبان انگلیسی پخش شد و به سرعت تکذیب شد. پیام‌های تسلیت بسیاری برای او مخابره شد. اما سرانجام آن روز تلخ فرا رسید. توللی که در اثر بیماری درهم شکسته و منزوی شده بود در تاریخ نهم خرداد 1364، دیده از جهان فرو بست. او را در حافظیه شیراز به خاک سپردند و پیکرش آرام یافت.

 

قطعه «اختلاس» از کتاب التفاصیل توللی چنین است:

 

... و اختلاس بر وزن اسکناس اندر لغت سرقت را گویند و اخص آن سرقت دیوانیان است از خزانه و در تسمیه این کلمه عقاید متفاوت است. زمره‌ای کتابت آن با «صاد» کرده و ریشه آن‌را «خلوص» دانسته‌اند و حجت ایشان این‌که مأمور مختلس را ارادت و اخلاص چنان است که کیسه خویش از خزانه دیوان فرق ننهد و جدایی در میانه نبیند. چنانکه شاعر فرماید:

خلوص نیت و اخلاص چون به پیش آمد       ز جیب خویش منه فرق، جیب دولت را

ببر ز کیسه دیوان و قصر و کاخ بساز            به خویش راه مده خواری و مذلت را

 گروهی دیگر اختلاس را از «اخلال حواس» گرفته و به همین علت مختلسین را از سیاست و مجازات معاف دانسته‌اند. [قطعه]:

ز اختلال حواس است اختلاس، ای دوست           که هوشیار، بدین کار تن نخواهد داد

جنون محض بود، ورنه مَرد روشن‌رای                 تن از برای یکی پیرهن نخوهد داد!

خواجه علی طفیلی در رساله «مصباح المختلسین»، اختلاس اندک را تحریم فرموده و حجتی که آورده این است که چنین مختلس را یارای ارضای فراتران خود نیست و گاه باشد که مغرضین بر وی حسد برند و به زندانش اندازند. [قطعه]:

در پی دانه مرو همچو کبوتر که ترا                  عاقبت بهر یکی دانه به دام اندازند

صید کن، شیر صفت، نیم بخور، نیم ببخش       تا به هر جا که روی بر تو سلام اندازند!... .

و بر مختلس است که در امر اختلاس، همت بلند دارد و از مسروقات خویش بخشی گران نثار فراتران کند و بقیت آن به‌نام خویش و پیوند به کار ابتیاع ضیاع  زند و عمر در شادکامی به سر آورد که گفته‌اند:

تو دزدی می‌کن و در کیسه انداز        که دزدان راست در این ره سرودی

 اگر دزدی نباشد در ادارات               در استخدام دولت، نیست سودی!

ارسال نظر