* چه شد که به نویسندگی روی آوردید؟
از هنگامی که هنوز بسیار کوچک بودم، شاید پنج یا شش سالگی، میدانستم که وقتی بزرگ شدم، نویسنده خواهم شد. بین هفده تا بیست و چهار سالگی سعی داشتم این فکر را رها کنم، ولی با آگاهی به اینکه با این کار به سرشت حقیقیام ظلم میکنم و دیر یا زود بالاخره باید بنشینم و کتاب بنویسم. مانند هر بچه تنها، عادت داشتم از خودم داستان بسازم و و با آدمهای خیالی حرف بزنم، و تصور میکنم از همان اول، تمایلات ادبیام با احساس انزوا و اینکه قدرم شناخته نیست توأم شد. میدانستم که در استفاده از الفاظ بیمهارت نیستم و قدرتی دارم که بتوانم با واقعیات ناخوشایند روبرو شوم، و احساس میکردم که این امر نوعی دنیای خصوصی به وجود میآورد که میتوانم در آن شکستم را در زندگی روزانه تلافی کنم. وقتی کودک خردسالی بودم، در عالم خیال خودم را مثلاً رابینهود یا قهرمان داستانهای پرهیجان مجسم میکردم، ولی دیری نگذشت که «داستانم» از حد خودشیفتگی خام گذشت و رفتهرفته به شرح و وصف آنچه میکردم و میدیدم مبدل شد. دقایق پیاپی چیزی از این قبیل در سرم میگذشت: «او در را باز کرد و وارد اتاق شد. پرتو زرد آفتاب از پشت پردههای ململ اریب بر میزی میتابید که روی آن قوطی کبریتی نیمهباز کنار دوات بود. او دست راست در جیب، به سوی پنجره رفت. پایین در خیابان، گربهای با لکههای سیاه و قهوهای و سفید برگ خشکی را دنبال میکرد. الی آخر.» این عادت تا بیست و پنج سالگی و در تمام سالهای فعالیت غیرادبی من ادامه داشت. اگرچه میبایست به دنبال الفاظ مناسب بگردم و میگشتم، ولی این کوششهای توصیفی را ظاهراً برخلاف خواست خودم و زیر نوعی فشار و اجبار خارجی صورت میدادم. گمان میکنم «داستان» من سبکهای نویسندگان مختلفی را که در سنین مختلف دوست داشتم انعکاس میداد، اما تا جایی که به یاد دارم همیشه حاوی همان کیفیت توصیفی دقیق و موشکافانه بود.
* چهطور شد که تصمیم گرفتید مترجم بشوید؟
در دوران خدمت سربازی کارم را با ترجمۀ مقالاتی مربوط به ایمنی و بهداشت شروع کردم و بعد از پایان خدمت نظام برای مطبوعات مقالات سینمایی و ادبی ترجمه کردم.
* آیا به جز طنز، در زمینههای دیگری هم ترجمه داشتید؟ اگر بله، ذکر کنید و بگویید کدام را بیشتر دوست دارید؟
بله. در زمینههای دیگری به جز طنز، سه ترجمه دارم که هر سه کتاب را دوست دارم.
تاریخ سینمای جهان/1387/روزنه
زبان ترجمه و ارتباط فرهنگها/1384/مرکز
وقتی که شهر خفته است/1394/مروارید
* آشنایی با ادبیات طنز دیگر کشورها چقدر روی آثار خودتان به عنوان نویسنده تاثیرگذار بوده است؟
منتقدان فرنگی طنز را به دو نوع رسمی Formal یا مستقیم Direct و غیر رسمی تقسیم کردهاند. در طنز مستقیم، سخنگو اول شخص است. این «من» ممکن است مستقیما با خواننده سخن بگوید یا با واسطۀ کس دیگری که در اثر مطرح است و اصطلاحاً حریف adversarius نامیده میشود.
در طنز مستقیم دو نوع اثر در ادبیات غربی معروف است که عنوان آنها از اسم طنزنویسان معروف رومی هوراس Horace و جوونال Juvenal اخذ شده است. در طنز هوراسی Horatian Satire سخنگو فردی مودب و زیرک است که با طنزهایش بیشتر باعث سرگرمی و تفریح است تا خش و رنجش. زبان او نرم و ملایم است و گاهی خودش را به سخره میگیرد و هدف انتقاد قرار میدهد (مثل طنزهای حافظ). در طنز جووانی Juvenalian Satire سخنگو یک معلم جدی اخلاق است. سبک و زبانی موقر دارد، مفسدهها و خطاها را که به نظر او کاملا جدی هستند، بدون گذشت مطرح میکند و باعث تحقیر و رنجش میشود. برخی از طنزهای دکتر جانسون از این قبیل است.
اما طنز غیر مستقیم، طنزی است که در آن قهرمانان اثر، خود و عقاید خود را به سخره میگیرند، گاهی هم نویسنده با تفسیرهای خود و با سبکی روایی، جریانات را مسخرهتر نشان میدهد. در ستایش جنون اراسموس و کاندید ولتر از این قبیل است. گمانم بیشتر تحت تاثیر این نوع ادبیات طنز بودم.
* با توجه به اینکه طنز (خصوصا نوعِ اجتماعیاش) بسیار تحت تاثیر یک جامعه و فرهنگ آن است، ترجمه آن چه مشکلاتی به همراه دارد؟
بازیهای زبانی که در اکثر طنزها دیده میشوند به طور طبیعی، ترجمۀ طنز را دشوار میکنند. در ترجمۀ طنز گاهی مترجم باید کلماتی جدید خلق کند. در این نوع ترجمه، هم به دانستن فرهنگ زبانی مبدأ نیاز است، هم تسلط کامل به ادبیات زبان مقصد. اصولاً طنز در موقعیتهای متناقض شکل میگیرد. مترجم اگر تحلیل درستی از موقعیت شخصیتهای داستان نداشته باشد، عملا ترجمۀ خوبی نخواهد داشت.
* آیا نیاز است که مترجم با فرهنگ و رفتار جامعهای که کتاب طنز برای آن نوشته شده است آشنا باشد؟ یا همین که زبان مبدا را متوجه بشود برای ترجمه یک اثر کافی است؟
آشنایی با فرهنگ و رفتار جامعهای که کتاب طنز برای آن نوشته شده مسئلۀ مهمی است. لازمۀ یک مترجم موفق، آشنایی کامل با فرهنگ مبدأ و مقصد است. زبان پدیدهای زنده و پویاست و نمیتواند جدا از فرهنگی باشد که در آن تکلم یا نوشته میشود. زبان نه تنها برای نامیدن اسامی اشیا و انواع گوناگون فعالیتها، بلکه ایجاد ارتباط در احساسات، دیدگاهها، عقاید و چیزهای دیگر به کار گرفته میشود. از این رو، برای آشنایی کامل با یک زبان، فرد باید با فرهنگی که زبان در آن استفاده میشود آشنا باشد. به عبارت دیگر، باید با گویشوران آن زبان و رسوم، رفتارها، عقاید و کلیه چیزهایی که فرهنگ را تشکیل میدهد، آشنا باشد.
مترجم باید پا به پای رشد و تغییرات در زبان پیش برود و در زمینۀ ظرایف زبانی و نو واژگان بهروز باشد. این بدین دلیل است که زبانها دائما در حال تحول هستند و هر سال معانی واژهها تغییر میکند، به طوری که یک عبارت توهینآمیز ممکن است تحسینآمیز شود و یا یک واژۀ خنثی میتواند سرشار از بار معنایی گردد. به عنوان مثال، حدود سه دهه پیش واژۀ انگلیسیGay صرفا به معنی شاد و بشاش بود، ولی در دنیای امروز برای تعریف و شناسایی گروه خاصی از اجتماع به کار میرود.
* چه آثاری (خصوصا چه آثار طنزی) ترجمهپذیر هستند؟
آثاری که به مضامین جهانشمول و آشنایی مثل استبداد و اختناق و حماقت و ریاکاری و عوامفریبی و... میپردازد.
* چرا گاهی جوکها، لطیفهها و طنزهای یک کشور در حالی که برای مردم آن کشور جالب و خندهدار است برای مردم کشور دیگری بینمک است؟
به دلیل مولفههای زبانی کلامی یا قومی فرهنگی درک خیلی از موارد برای بیگانگان دشوار است. برای درک بیشتر باید با زبان و فرهنگ آن کشور آشنا بود.
*با این تفاسیر، طنز خیلی به فرهنگ کشور وابسته است.
طنز شکل یا صورتی از بازنمایی فرهنگ است که فرهنگ را به شیوهای متفاوت در خود نشان میدهد، آن را توصیف میکند و در عین حال تلاش میکند از آن چه که توصیف میکند، فراتر رود. در حقیقت طنز، هم برآمده از فرهنگ است و هم پیشبرندۀ فرهنگ. هم فرهنگ را معرفی میکند و نشان میدهد و چون آینهای در برابر آن قرار میگیرد و هم بخشی از فرهنگی است که میخواهد آن را دگرگون سازد و به آن شکل تازهای دهد. طنز در عین حالی که درون یک فرهنگ استقرار دارد، میخواهد وضع مستقر و موجود را پویا کند و تغییر دهد. طنز مثل هر بازنمایی دیگری مقولهای بیطرف نیست. طنز تحت تاثیر جهانِ زبان، جهان ایدئولوژیها، جهان ادیان و جهان انسانی، لاجرم و الزاما نوعی جهتگیری ایدئولوژیک، ارزشی و معنایی را در خود دارد. طنز نمیخواهد مانند دانشمندان صرفا جهان را توصیف کند بلکه میخواهد از راه توصیف کردن، تغییر دهد. پس طنز نوعی بازنمایی به منظور مداخله در جهان زندگی است و نه صرفا نوعی بازنمایی بیطرفانه برای سرگرمی یا لذت یا هر چیز دیگر.
* آیا گسترش استفاده از فضای مجازی و ارتباط بیشتر مردم دنیا، باعث رشد ترجمه در آثار ادبی و طنز میشود؟
شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی، مخاطب عمومی را هدف گرفتهاند؛ هر چند طنز سطح بالایی ندارند و ابزار انتشار باعث پایین آمدن کیفیت و بالا رفتن و افزایش کمی آثار در زمان کمتر شده است. مسائل و مشکلات جامعه به شکل عمیق در آثار طنز مطرح نمیشود و چنین شرایطی به طنز کشور آسیب زده است. این در حالی است که در نمونههای شاخص طنز که در طول تاریخ ادبیات کشورمان داشتهایم، توانستهاند در مقاطعی به روشنکردن اذهان و بهبود فضای اجتماعی و اندیشگانی جامعه کمک کنند. طنز این قابلیت را دارد که فرهنگ آسیبدیده را اصلاح کند و اصلاحگری که در ذات طنز نهفته است، قابلیت این را دارد که فرهنگهای غلط و باورهای نادرست را ترمیم کند و تغییر بدهد. امروز هم مشکلات بسیاری در جامعه داریم و البته در آثار طنز هم بازتاب دارند، اما از اثرگذاری و عمق بخشیدن فاصله داریم.
* چگونه و با چه ملاحظاتی به کمک ترجمه میتوانیم ادبیات طنز ایران را به کشورهای دیگر معرفی کنیم؟
ادبیات ایران برای مردم دنیا شناخته شده و جذاب نیست. آثار طنز کشور ما هم از آنجا که اکثرا ژورنالیستی است، مصرف داخلی دارد.
* لطفا چند اثر موفق را در حوزه طنز که به فارسی ترجمه شده است معرفی کنید. و لطفاً چند اثر ارزشمند را در این حوزه که هنوز ترجمه نشدهاند معرفی بفرمایید.
شوایک سرباز پاکدل، چنین کنند بزرگان، تام جونز و کاندید چهار اثر طنز موفقی است که به فارسی ترجمه شده است و آثار دوروتی پارکر، جیمز تریر و نیل گیمن جزء کارهای خوب طنزی هستند که باید ترجمه شوند.
* دو تا از بهترین داستانهای کوتاهی که ترجمه کردهاید چه بودهاند؟
«در» اثر فرناندو سورنتینو
«سایه» اثر وودی آلن
* برای جوانانی که به ترجمه علاقهمند هستند، چه منابعی را برای مطالعه پیشنهاد میکنید.
توصیه میکنم علاوه بر مطالعۀ کتب مربوط به ترجمه، ترجمههای خوب طنز را هم بخوانند و با متن اصلی مطابقت دهند.
روح الله احمدی – دفترطنز حوزه هنری