گفتگو با علیرضا لبش

ویژگی‌های طنز نویسی برای نوجوان

ویژگی‌های طنز نویسی برای نوجوان
مهمترین ویژگی طنز نوجوان خنداندن و ایجاد نشاط برای نوجوان است ولی در این میان آموزش هم نباید فراموش شود.
پنجشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۲
کد خبر :  ۴۰۸۳۶

 

علیرضا لبش متولد مهر 1360 است. نویسنده و شاعر و طنزپرداز است. کتاب‌های زیادی در زمینه شعر و طنز و داستان برای نوجوانان و بزرگسالان نوشته که از مجموعۀ «لطیفه‌های زیرخاکی» و «آخرین زلزلۀ تهران» از آن جمله است. علیرضا لبش جوایز متعددی را در جشنواره‌های مختلف ادبی در زمینۀ داستان و طنز از آن خود کرده که از آن جمله می‌توان به رتبۀ اول در جشنوارۀ شعر فجر و جشنوارۀ طنز مکتوب اشاره کرد. لبش هم اکنون دبیر بخش طنز مجلۀ رشد نوجوان است. به همین بهانه سراغش رفته‌ایم تا در این‌باره با او گفتگو کنیم.

 

* مخاطبان مجلۀ رشد نوجوان چه کسانی هستند و بیشتر چه طنزی را می‌پسندند؟

 

مخاطبان این مجله دانش‌آموزان دورۀ اول متوسطه یعنی دورۀ راهنمایی قدیم هستند و بیشتر طنزهایی را می‌پسندند که با موضوع دغدغه‌های نوجوانان از جمله مسائل مدرسه و درس و فضای مجازی باشد.

 

* تفاوت‌های فنی و محتوایی طنزنویسی برای نوجوانان با گروه‌های سنی دیگر چیست؟

 

طنزنویسی برای نوجوان محدودیت‌هایی دارد که طنز بزرگسال از آن‌ها برخوردار نیست. از کلماتی که در طنز نوجوان به کار می‌روند گرفته تا مضامینی که نوجوانان با آن‌ها درگیر هستند. کلا طنز نوجوان و بزرگسال دو حوزۀ متفاوت هستند. بسیاری از طنزپردازانی که برای بزرگسال طنز می‌نویسند و طنزپردازان خوبی هستند، وقتی وارد حوزۀ طنز کودک و نوجوان می‌شوند، حرفی برای گفتن ندارند.

 

* بیشتر از چه قالب‌هایی برای ارائه طنز به نوجوانان استفاده می‌کنید؟

 

قالب شعر و نثر و داستان قالب‌های معمول طنزنویسی هستند اما ما در مجلۀ رشد نوجوان تلاش کرده‌ایم که قالب‌های دیگر را هم برای نوشتن طنز امتحان کنیم مثل قالب نمایشنامه و قالب گفتگو در فضای مجازی.

 

* طنز نوجوان خوب از نظر شما چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

 

مهمترین ویژگی طنز نوجوان خنداندن و ایجاد نشاط برای نوجوان است ولی در این میان آموزش هم نباید فراموش شود. بعضی از دوستان طنزپرداز که مدت‌هاست برای نوجوان طنز می‌نویسند، فکر می‌کنند که نوجوان به هر شوخی سطحی‌ای می‌خندد ولی این‌طور نیست، نوجوان امروز سخت‌گیر و سخت‌پسند شده و با توجه به حضور نوجوانان در فضای مجازی، خنداندن آن‌ها سخت شده و باید شوخی‌های جدید و عمیق‌تری برای ایجاد طنز برای نوجوانان در نظر گرفت.

 

* خارج از مجلۀ رشد نوجوان هم برای این رده سنی فعالیت کرده‌اید؟

 

بله من یک مجموعۀ پنج جلدی به نام لطیفه‌های زیرخاکی که بازنویسی لطیفه‌های کهن است برای نوجوانان نوشته‌ام که چاپ شده‌است.

 

* به نظر شما طنزهای نوجوانان باید بیشتر به چه مسائلی بپردازد؟ آیا الان هم به اندازه کافی به این مسائل پرداخته می‌شود؟

                                                           

به مسائلی که دغدغۀ نوجوانان است از جمله مدرسه و فضای آموزشی و فضای مجازی و دغدغه‌های اجتماعی از جمله مسائل محیط‌زیست و هویت فرهنگی؛ و مسائل روانشناسی و تربیتی از جمله مسائل بلوغ و دوست‌یابی که تا حدی به آن‌ها پرداخته می‌شود ولی نه به اندازه کافی.

 

* از بهترین نمونه‌های طنز نوجوان بگویید. (کتاب‌ها و نویسندگان)

 

از نمونه های خارجی مجموعه کتاب‌های رولد دال و شل سیلوراستاین و از نمونه‌های داخلی آثار مهرداد صدقی و هوشنگ مرادی کرمانی

 

* لطفا به عنوان حسن ختام گفتگو نمونه‌ای از طنزهای نوجوان خودتان  بیاورید.

 

عکس لاکچری با الاغ

علیرضا لبش

 

سمیرا: بچه‌ها تابستون خوش گذشت؟

شهرزاد: آره خیلی. همه‌ش بابام ما رو می‌برد سواحل پشت بوم آفتاب می‌گرفتیم. ولی نمی‌دونم چرا به جای این‌که برنزه بشم، قهوه‌ای مایل به سیاه شدم.

شیرین: به ما هم خیلی خوش گذشت. به جای این‌که بریم شمال کشور جوج بزنیم، رفتیم شمال شهر گوج زدیم.

آتنا: منم کل تابستون رفتم کلاس زبان. زبان دوم که یاد نگرفتم هیچ، زبان مادری‌ام رو هم miss کردم رفت. از همه تون sorry می‌کنم.

صفورا: ما که رفتیم روستا پیش پدربزرگ و مادربزرگم. می‌خواستیم الاغ سوار بشیم. پدربزرگم گفت: الاغ دیگه لاکچری شده. می‌دونی الان شیر و کره‌ش کیلویی چنده! حکم دارو رو برای آسم داره. دیگه کسی حق سوار شدنش رو نداره. فوقش می‌تونید باهاش عکس بگیرید و پز بدید. منم عکسم رو با الاغ گذاشتم توی صفحه‌م. فالورهام ده برابر شدن.

ساناز: منم رفتم باغ وحش، یه عکس لاکچری با آخرین شیر ایرانی قبل از انقراضش گرفتم که صدهزارتا لایک خورده. بعدش شیره منقرض شد.

الهه: تابستون برای من خیلی عجیب بود. همه‌ش تعجب می‌کردم. من به عنوان کمک غریق‌نجات توی یه استخر کار می‌کردم. برای آموزش به غریق نجاتا. من هی باید غرق می شدم و اون‌ها نجاتم می‌دادن. چند دفعه نتونستن نجاتم بدن، غرق شدم.

شیما: تو که زنده‌ای؟!

الهه: منم از همین تعجب می‌کردم دیگه.

الهام: تابستون من فقط به روشن و خاموش گذشت.

مهرنوش: چطور؟

الهام: من همش کولر رو روشن می‌کردم و بابام خاموش می‌کرد. آخرش هم کولر سوخت و چند برابر پول برق خرج تعمیرش شد.

سمیرا: منم تابستون کلی عکس لاکچری با کتابای فلسفی و تاریخی گرفتم.

صفورا: همه‌ش رو خوندی؟

سمیرا: نه. مگه باید می‌خوندمشون؟!

 

روح الله احمدی – دفتر طنز حوزه هنری

 

طنز - فکاهی - مجله رشد نوجوان - طنز نوجوان - علیرضا لبش - داستان طنز - شعر طنز - روح الله احمدی - دفتر طنز حوزه هنری

ارسال نظر