به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری، علیرضا امینمقدم متولد شهر مراغه و فارق التحصیل رشته گرافیک در مقطع کارشناسی از دانشگاه شهید رجایی تهران در سال 1376 میباشد. ایشان تا کنون دو نمایشگاه انفرادی برگزار کردهاند و در نمایشگاههای گروهی زیادی نیز شرکت کردهاند.
در ادامه بخش دوم گفتگوی روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری را با استاد امینمقدم میخوانید:
-آیا شما از همان موقع سبک استاد امیرخانی را انتخاب کرده بودید و دلیل شما برای این کار چه بود؟
من خیلی روی خطها حساس بودم، اسم استاد امیرخانی را شنیده بودم و احساس میکردم که ایشان بهتر از دیگران مینویسند و این دریافت من از خط نستعلیق بود. حتی وقتی که خط استاد نیکخو را دیدم متوجه شدم که این خط به خط استاد امیرخانی نزدیک است؛ یعنی همان چیزی که من دوست دارم. بعد رفتم و سوال کردم و فهمیدم که ایشان هم همان شیوه را تعلیم میدهند و بخاطر همین ایشان را انتخاب کردم در صورتی که اساتید دیگری هم بودند که با شیوههای متفاوت دیگری مینوشتند. استاد نیکخو با وجود اینکه مثل حالا دسترسی به اساتید طراز اول نداشت ولی دستخطهای قدیمی که از ایشان دارم نشان دهنده این است که ایشان جزو بهترینها بودند. و من اولین شاگردی بودم که در سال 1374 از ایشان مدرک ممتاز گرفتم و آن موقع مدرک ممتاز آخرین مدرک انجمن خوشنویسان بود.
پس از آن استاد نیکخو همواره من را به دیدن اساتید طراز بالاتر تشویق میکردند و این همزمان با قبول شدنم در دانشگاه در رشته گرافیک بود و چون گرافیک مرتبط با خوشنویسی بود، کلاسهای دانشگاه و فوق ممتاز خوشنویسی را با هم در تهران ادامه دادم.
- کلاسهای فوق ممتاز شما در تهران با چه استادی شروع شد؟
کلاسهای فوق ممتازم در تهران را با استاد فلسفی شروع کردم و دو تا سه ترم در خدمت ایشان بودم. البته ایشان به این راحتی شاگرد دوره ممتاز قبول نمیکردند ولی به سفارش یکی از نزدیکان استاد، ایشان پذیرفتند. چون در گذشته اساتید حساسیت بیشتری داشتند که شاگردهای مستعد قبول کنند نه هر شاگردی را و حتی از نظر اخلاقی هم شاگرد را میسنجیدند که این شخص شایستگی خطاط شدن را دارد یا خیر. ولی در حال حاضر چون تعداد اساتید زیاد شده و به دلیل شرایط اقتصادی، کمتر از بابت قبول کردن شاگرد رقابت میکنند و انجمن خوشنویسان نیز سعی میکند تعداد افراد بیشتری را تحت پوشش خود قرار دهد. به هر حال دوره فوق ممتاز را در خدمت استاد فلسفی پشتسر گذاشتم.
-بعد از اتمام این دوره نزد کدام استاد به خوشنویسی ادامه دادید؟
بعد از این دوره من خط استاد حسین غلامی را دیدم، البته من دوست داشتم در کلاسهای استاد امیرخانی شرکت کنم ولی در آن زمان استاد کلاس نداشتند و ایشان تعدادی شاگرد تربیت کرده بودند که خود این افراد تبدیل به استادان ماهری شده بودند و به هر کسی که میخواست با استاد امیرخانی کار کند آدرس یکی از شاگردان ایشان را میدادند. من که دورهای را با استاد فلسفی گذرانده بودم دیدم که خط استاد حسین غلامی خیلی به خط استاد امیرخانی نزدیک است.
رفتم و کلاس استاد غلامی را در انجمن پیدا کردم. ایشان مشغله زیادی داشتند، مدتی ایستادم تا کارم را از من پرسیدند.گفتم که خط شما را انتخاب کردم و میخواهم در کلاس شما شرکت کنم. ایشان در ابتدا امتناع کردند و گفتند شاگردهای زیادی دارم و مشغله فراوان و از پذیرش شاگرد جدید معذورم. من هم به شوخی گفتم اگر قبولم نکنید همینجا مینشینم و گریه میکنم. بعد ایشان خندهای کردند و گفتند اشکالی ندارد و با ثبت نام من موافقت کردند. و این حاکی از علاقه فراوان من به هنر خوشنویسی بود و دوست داشتم مدارج ترقی را یکی یکی طی کنم. از آن تاریخ به بعد شاگرد استاد غلامی شدم که بهحق در خط نستعلیق یکی از بهترینهاست. و مدت ده سال با این استاد کار کردم. ممکن بود در طول این سالها وقفهای در کلاس رفتنم ایجاد شود ولی تمرینم را هیچگاه ترک نمیکردم.
-بعد از این حضور که ده سال به طول انجامید آیا از محضر استاد دیگری استفاده کردید؟
بعد از آن استاد امیرخانی یک دوره کلاس دوره استادی گذاشتند که بالاخره به آرزویم رسیدم و از محضر استاد استفاده کردم. ایشان بیست جلسه تفصیلی برگزار کردند که از تمام ایران افرادی را در این جلسات پذیرفته بودند و اینها افرادی بودند که دوره فوقممتاز را گذرانده بودند و خطشان از آب و گل درآمده بود و هدف از برگزاری کلاسها این بود که دوستداران استاد بتوانند از محضرشان استفاده کنند. چون تعداد شرکت کنندگان زیاد بود، بیشتر کلاسهایشان جنبه تحلیلی و تفصیلی داشت. وقت هایی که برای هنرجوها قائل شده بودند به این صورت بود که به گروههای پنج نفره تقسیم شده بودند و خطهای این گروهها را میدیدند و تحلیل و توصیههای مربوط به هر هنرجو را بیان میکردند.
- استاد امیرخانی درباره خط شما چه توصیههایی کردند؟
وقتی فرصتی پیش آمد تا من ایشان را ببینم و خطم را نشان بدهم، بابت خط من لبخند زدند یعنی نکته خاصی ندیدند و خیلی تعریف کردند و پرسیدند با کدام استاد کار کردهای، خیلی زحمت کشیدی اما چند توصیهای هم به من کردند و گفتند سیاه مشق بنویسم چرا که بعضی کلمات را از لحاظ زیبایی در اوج دیدند و گفتند بعضی از کلمات دیگر با آنها هماهنگ نیست و این هماهنگی و یک دستشدن با زیاد سیاهمشق نوشتن ایجاد میشود.
این توصیهی خوبی برای من بود که سعی کردم آن را آویزه گوش قرار بدهم. نکاتی که در جلساتشان مطرح میکردند خیلی عمیق و وسیع بود و معمولا از کل این مطالب یادداشت برمیداشتیم و اغلب افراد کسانی بودند که آرزوی شاگردیکردن نزد استاد را داشتند و من این دوره را گذراندم و هنوز هم شاگردی میکنم.