به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری، حسین عصمتی از هنرمندان عرصه مجسمه سازی، نقاشی و نگارگری است. او که نقاش شدن خود را علاوه بر پشتکار و تلاش خود تا میزان زیادی مدیون شهدای جنگ تحمیلی میداند با بهره گیری از سالها تجربه و مطالعه در زمینه نقاشی غرب، نقاشی قهوهخانهای و نقاشی سنتی ایرانی (نگارگری) آثاری را که تلفیقی از این سبکهای مختلف هنری در قالب نگارگری است خلق میکند که به فضایی شخصی در آثار او بدل شده است.
وی علاوه بر آثار نگارگری مجسمههایی را میسازد که برگرفته از سبک نقاشی است که در نگارگری مورد استفاده قرار می گیرد.
در ادامه بخش سوم گفتگوی روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری را با این هنرمند نگارگر میخوانید:
-خصوصیات بارز کارهای شما چیست؟
مخاطب وقتی کارهای من را می بیند، نه نقاشی است نه نگارگری و نه نقاشی قهوهخانهای ولی ترکیبی از این سه سبک نقاشی است. مثلا ما در نقاشی ایرانی پرسپکتیو نداریم ولی در نقاشیهای خودم ممکن است در جاهایی از پرسپکتیو یا مثلا از هارمونی رنگ استفاده کرده باشم و یا آناتومی را دقیق کار کرده باشم و اینها چیزهایی است که ما در کارهای قدیم نداشتیم.
ممکن است دست را نه بصورت صد در صد کلاسیک ولی با عضلات کار کرده باشم که نه کلاسیک است و نه نگارگری و تقریبا به نقاشی نزدیک است یا مثلا چهرهای را با سایه روشنهای خاکستری کار کردهام که بیشتر شبیه به کارهای کلاسیک است.
-برای خلق آثارتان از چه چیزهایی الهام میگیرید؟
از دو منظر میتوان درمورد این مطلب صحبت کرد. یکی اینکه بصورت حسی با این موضوع برخورد کنیم مثل استاد امیرخانی که گفتهاند من با خدای خودم صحبت و راز و نیاز میکنم و در مواقعی الهاماتی به من میشود و دیگر اینکه میتوان منطقیتر و یا شاید به نوعی علمیتر با این قضیه مواجه شد. من وقتی کارهای خودم را بررسی میکنم مخصوصا در کنار آثار همسرم – چون همسرم همکارم هم هست- احساس میکنم کارهای ایشان حس وحال بهتری دارد- این البته نظر شخصی من است- و از خودم می پرسم چرا اینطور است؟ با این وجود که به طور مثال کارهای من آناتومی قویتری دارد. بعدا به این نتیجه رسیدم که کارهای من خیلی منطقی است. یعنی قبل از انجام آن حسابوکتاب میکنم و با دقت اندازه میزنم و در واقع ریاضیات در کار من زیاد وجود دارد برای همین حس میکنم که همه چیز با هم خط و ربط دارد و خیلی حسی نیست و در واقع فیالبداهه کار نمیکنم ولی بعضی از هنرمندان مانند استاد فرشچیان فیالبداهه کار میکنند و کارهایشان خیلی حال دارند (البته قصد ندارم خودم را با ایشان مقایسه کنم).
وقتی میخواهم کاری را شروع کنم طبعا ابتدا موضوعی به ذهنم خطور میکند مثل وقتی که میخواهم مقالهای را بنویسم اول فکر میکنم چه موضوعی را باید بررسی کنم بعد سعی میکنم یک عنوان برای مقالهام پیدا کنم و تلاش میکنم تا یک عنوان مناسب به دست بیاورم و سپس از مقالات و کتب مختلف مطالب مرتبط را فیش برداری میکنم و بعد کارهایی که در این مورد انجام شده را بررسی میکنم و بعد شروع به اسکیس زدن و طراحی میکنم.
-آیا دیدن کارهای مختلف با موضوعات مشابه همان قدر که ممکن است راهگشا باشند میتوانند محدویت هم برای شما ایجاد کنند؟
در مراحلی ممکن است این اتفاق بیافتد. اگر پیش از آن که خودتان طرحی داشته باشید به سراغ آثار بروید احتمالا ذهن بسته خواهد شد. اما اگر ایدهای به ذهنتان رسیده و برای آن فکری دارید، دیدن آثار میتواند به تعالی آن کمک کند. من از ابزارهای جدید مثل فوتوشاپ برای طراحی و اسکیسهای اولیه استفاده میکنم و چیدمان و ترکیب های اولیه را بررسی میکنم و شاید همین کار هم باعث این میشود که کارهای من بیش از اندازه منطقی بشوند. گاهی اوقات هم ممکن است ذهنم بسته شود و بخاطر همین شاید مدتی کار را کنار بگذارم و یا بعد از اینکه ترکیب بندی خاصی را مدتی امتحان کردم کلا ترکیب را بشکنم. این کار را انجام میدهم تا ذهنم بسته نشود. این کار البته بعضی وقتها جواب داده و اتفاقات خوبی افتاده است. مثل کاری که نام آن را «شهید هور» گذاشتهام. این اثر تصویر شهیدی است که در نیزاری افتاده است. در ابتدا یک کادر افقی برای کار در نظر گرفته بودم با این که بد نمیشد ولی به دلم نمینشست. بعد از مدتی با خودم گفتم که چرا فقط به کادر افقی فکر کنم و سعیکردم کادر کار را عمودی در نظر بگیرم و این کار را کردم و برایم جالب بود و باز در همان حالت عمودی هم خیلی چیزها جایشان تغییر کرد و این کارها را در فتوشاپ انجام میدادم. شاید اگر تعداد جابجاییها را محاسبه کنم چیزی در حدود 300 کار مختلف یا بیشتر ایجاد شده باشد که بعضی از آنها را نگهداشتهام.
تابلوی «شهید هور» / اثر حسین عصمتی
در نقاشی بعضی وقتها چیزهایی که به ذهن میرسند، زیبا به نظر میآیند. ولی وقتی اجرا میشوند، چیزی نیست که تصور میکردید. برای همین، وقتی در فوتوشاپ پیاده میشوند مشخص میشود که خوب هستند یا نه. چرا که تصویر آن را پیش از اجرا میبینیم. و من کارم را اینگونه پیش میبرم. گرچه تا آخرین مرحله هم امکان تغییر وجود دارد. مثلا در همین تابلوی «شهید هور»، فضای مقابل شهید را آب در نظر گرفته بودم ولی در آخرین لحظه به ذهنم رسید که داخل این آب سیمرغ کار کنم و چقدر به کار کمک کرد و کار را متحول کرد و باعث تعالی کار شد.
-آیا به رنگ خاصی برای استفاده در کارهایتان علاقه دارید؟
خیر، متناسب با کار از رنگهای متنوع استفاده میکنم.