درهای نمایشگاه نگارگری استاد امیرحسین آقامیری و تعدادی از هنرجویان ایشان با نام «شعبان» که سوم اردیبهشتماه سال جاری مصادف با ١٧ شعبان المعظم در گالری ابوالفضل عالی و با حضور جمعی از هنرمندان و علاقمندان به روی عموم باز شد، با دوکار قرآنی از این استاد برجسته همراه بود. یکی تابلویی به نام شعبان که نمایشگاه با این عنوان نامگذاری شد و دومی که به نام یکی از سورههای قرآن کریم، «تکاثر» نام نهاده شدهاست.
در ادامه بخش دوم گفتگو با استاد امیرحسین آقامیری را که بیشتر به تابلوی دوم ایشان با نام «تکاثر» اختصاص دارد، مطالعه مینمایید:
-در مورد کار دومتان که درنمایشگاه به نمایش درآمد توضیحاتی بفرمایید؟
کار دوم سوره تکاثر است که سرزنش میکند کسانی که مال اندوزی و ثروت اندوزی میکنند و دنبال زیادهخواهی هستند و همینطور تفاخر . تکاثر دلیلش اصلا همان تفاخر است. اینکه فخر بفروشند، خودبرتربینی و از تمام نعمتها بیش از آن چیزی که مورد نیازشان هست استفاده کنند که خداوند در سوره تکاثر صراحتا وعده آتش جهنم را میدهد. میفرماید: «لترون الجحیم» آتش جهنم را میبینند «ثم لترونها عین الیقین» آتش جهنم را به یقین میبینند. دوبار تاکید میکند که بعد آخر سوره میفرماید: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» بابت تمام نعمتهایی که به شما دادیم بازخواستتان میکنیم.
-شکل ظاهری تابلوی تکاثر بیان کننده چیست؟
در این کار زیاده خواهی یک پادشاه که همه چیز را در حد وافر و زیادش طلب میکند در پس زمینه نشان دادهام. خمرههای طلا، خمرههای شراب، حرمسرا و زنانی که در آن هستند، گنجهایی که دارند و در کل همه چیز را در حد زیاد نشان دادهام.
-با توجه به این که کار برگرفته از مفاهیم قرآنی است مصادیق آن در جامعه ما چیست؟
متاسفانه جامعه امروز ما خیلی گرفتار تکاثر شده و یکی از دردها و مریضی های جامعه ما همین تکاثر است که باعث اختلاف طبقاتی شده. یک عده صاحب ثروتهای هنگفت شدهاند که همین باعث فقر در جامعه ما شده است. فلسفه خمس و زکات در واقع برای همین است که اختلاف طبقاتی ایجاد نشود و انسان حس خودبرتربینی انسان پیدا نکند و به بعضی دیگر فخر نفروشد. انسان اگر در حد متوسط داشته باشه این اتفاق نمیافتد ولی وقتی گرفتار تکاثر میشود خواه نا خواه یک حس خودبرتربینی و تبعیض در جامعه ایجاد میشود که خیلیها لطمه میبینند.
-از نظر شما شخصی که میخواهد کار مذهبی انجام بدهد باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟
فردی که کار مذهبی و دینی انجام میدهد باید یک ارتباط قلبی و دینی داشته باشد یعنی باید در فضای آن باشد چون هنر آیینه درون انسان است. هر آنچه که جلوی آیینه قرار بگیرد آیینه همان تصویر را نشان میدهد. وقتی نمکدان جلوی آیینه بگذارید مسلما به شما قندان نشان نمیدهد و هنر آیینه درون انسان است. هرچه درون انسان پالایش یافتهتر و پاکتر و ارتباط قلبیاش با خدا بیشتر باشد، نور وحدانیت و ایمان در اثر هنرمند تجلی پیدا میکند. این یکی از ویژگیهای هنر است. هنرمند تنها کسی است که ناخواسته نمیتواند درونیات خودش را پنهان کند. یعنی من هر چقدر هم که بخواهم ریا کنم با اثر هنریام نشان میدهم که انسان بد ذاتی هستم یا انسان رئوف و خوبی هستم، انسان خشنی هستم یا انسان مهربانی هستم. اصلا ناخواسته منِ هنرمند آن را در تصویر میکشم و کسی هم نمیتواند این را پنهان کند.
لذا من فکر میکنم که اگر کار هنری قرار است با مخاطب ارتباط بگیرد و به دل بیننده بنشیند، قطع یقین باید اول هنرمند خودش را درست کند خصوصا در کارهای دینی. تجربه نشان داده است و من بررسی کردم در کارهای حتی هنرمندان خوب چون زمینه مذهبی نداشتند و مذهبی نبوده و با مفاهیم مذهبی ارتباط نداشتهاند، آثاری که در ارتباط با مسائل دینی تولید کردهاند خیلی در آن کار موفق نبوده اند و صرفا یک کار تکنیکی است که تعلقی به مفاهیم دینی ندارد. اما در کارهای تکنیکی خیلی موفق هستند. بنابراین کسی که قدم به این راه می گذارد باید سیر و سلوک عارفانه خود را داشته باشد. یعنی هنرمند پا به پای آموختههای تکنیکیاش که سعی میکند تکینیک خود را ارتقاء بدهد و از استاد خودش بیاموزد باید یک استاد اخلاق هم داشته باشد مخصوصا در هنر نگارگری که یک هنر عرفانی است. البته من ادعایی ندارم ولی به این رسیدهام. بنابراین هرچقدر پلشتیها و پلیدیها و رذایل اخلاقی را در درون خودمان کم کنیم، همان قدر هنرمان عیار پیدا میکند و دلنشین میشود.
-با توجه به عرفانی بودن هنر نگارگری یک هنرمند نگارگر چگونه پلیدیها را در کارش نمایش میدهد؟
در نگارگری قرار نیست که ما پلیدی را نشان بدهیم همانطور که در دین ما قرار نیست که ما اعتراف به گناه بکنیم زیرا که اعتراف به گناه و بیان آن خودش گناه است. یک انسان عارف همهاش از خوبیها و رحمانیت خدا میگوید و با شیطان کاری ندارد و همین مطلب بحثی را در مورد کارهای عاشورایی باز میکند و آن اینکه اتفاق بدی که در بعضی از کارهای عاشورایی می افتد اینست که به نظر من باید هر اثری که در مورد عاشورا خلق میشود به این جمله حضرت زینب کبری(س) منتج شود که فرمودند:«ما رایت الا جمیلا» یعنی من چیزی جز زیبایی و خوبی ندیدم. اگر قرار باشد خشونت صحرای کربلا که شیاطین و یزدیان مرتکب آن خبط و خطا شدند را بخواهیم نشان بدهیم که در واقع تاکید کردهایم روی کار زشت و بد آنان. یعنی ما باید جلوههای خوب و پندآموزیهای عاشورا را یاد بدهیم.