در این مرحله از کار که ورود جشنواره تئاتر به سی امین سالروز تولد آن است باید مسائل و حوادث روی داده در این سی سال را با دید انتقادی اصلاحی نگریست و بدان توجه نمود. در این ارزیابی می توان مسائل متعددی را مطرح نمود و روی آنها انگشت گذارد، مثلا از سی سال گذشته اگر شروع کنیم و در مقایسه با آن روزها اگر بررسی کنیم می توان به آموزش، تکنیک، تجربه، افزایش نیروهای انسانی و گسترش آموزش عالی در کلان شهرها به طور کلی اشاره نمود که نسبت رشد چشمگیری به سی سال قبل داشته است ولی بحث ما حول محور این مسائل نیست، بحث ما روی یک نکته اساسی و بسیار مهم است و آن مسئله، اخلاق در تئاتر است.
آری، مسئله ای که همه هنرمندان بر ضرورت آن تأکید دارند و در عین حال وجود آن در تئاتر ایران اسلامی کمرنگ است. اینکه چرا ما می خواهیم دوباره به ظهور اخلاق و به عبارتی پررنگ ترشدن آن در حوزه تئاتر بپردازیم باید بدانید که اخلاق به طور عام نه مسئله دیروز و امروز و نه مسئله مدرن و نه مسئله سنت گرایی در حوزه تئاتر است، بلکه اخلاق یک مسئله فطری همیشه جاری دراین هنر همیشه ماندگار است. اگر شما از یک دیدگاه متمایز به این ابرهنر بنگرید خواهید دید که فطری ترین هنری که تابحال بشر مهبط روحی و روانی خودرا در بستر آن دیده است هنر زنده تئاتر است. مبحث اخلاق در حوزه تئاتر، یک مبحث قدیمی است. اگر انتقادات افلاطون را نسبت به آن بنگریم و جوابیه های ارسطو را، پی خواهیم برد که منظور ما اخلاقی است که ناشی از فطرت و جان آدمیان است و این مسئله هیچ گاه از پیکره تئاتر جدا نمی شود. ممکن است که بشریت در دوران هایی از آن غفلت کند ولی دوباره پی به اهمیت آن برده و رو بسوی سلامتی تئاتر و حفظ دست آوردهای اخلاقی آن آورده است.
بدیهی است وقتی سی و سه سال پیش در ایران مسلمان، انقلابی با ریشه های مذهبی روی می دهد، اولین نتایج مورد انتظار از این انقلاب در عرصه فرهنگ، دستاوردهای اخلاقی آن برای هنرمندان بوده است. به عبارت دیگر هنر را برای جلوه دهی به اعتلای انسانی و راهبرد او به سوی تکامل می دانند، اگر بخواهیم تأثیر اخلاق درحوزه، هنر و بالاخص هنرهای نمایشی را تفسیر کنیم، این لفظ ارزشمند اعتلا بهترین ارزیابی برای آن خواهدبود. اگر بخواهیم مترادف این معنا را در کتاب عملکرد سی ساله این جشنواره ببینیم با سؤالات بی جواب زیادی روبه رو خواهیم شد و ما ملزم هستیم که بعد از ۳۰ سال برگزاری جشنواره تئاتر فجر برای آراستن آن حتما تخلق به اخلاقی که آن را در این حوزه فراموش کرده ایم از واجبات است.
حال این اخلاق چگونه باید باشد؟ چگونه می شود آن را در هنر متجلی ساخت؟ چگونه می شود آن را جریانی مستمر درتئاتر و هنر نمایش این مملکت قلمداد کرد؟ اول اینکه باید بدانیم ما مسئولیت جهانی یافته ایم؛ اینکه الان بیداری اسلامی سراسر منطقه را درنوردیده و مردم منطقه خاورمیانه به جز اسلام به چیزی رضایت نمی دهند، این باید مسئولیت اخلاقی ما هنرمندان تئاتر را افزون کند؛ برای اینکه حرکات ما در جهت نیل به اخلاق اسلامی از حالت کورسو زدن رهاشده و ماه منیری شود که از قلمرو خورشید انقلاب اسلامی نورمنیر خود را بگیرد. هدف اخلاقی هنرمندان تئاتر چیست؟ آیا اخلاق فردی صرف است که فرد خود را حفظ می کند؛ ریاضتی جوکی وار است یا چیز دیگر؟باید دانست اخلاق هنرمندی هنرمند مسلمان ما چون نیل به تعالی است تنها نباید در حیطه تکنیک هنری نمایش اعم از بازیگری و کارگردانی و طراحی صحنه رخ دهد!! بلکه این انسان است و انسانیت است که باید به تعالی برسد.
هنر نمایش اگر درست فهمیده شود بهترین مکان برای تمرین این تکمیل شدن تعالی خلق و خوی انسانی است. شما اگر بحث اخلاق واقعی و اخلاق حقیقی را پیگیری نمایید باز باید به زمان اختلاف افلاطون و ارسطو بازگردید. یعنی اختلاف بین استاد و شاگرد. ارسطو معتقد بود که اخلاق در حوزه تجربه تئاتری راهی ندارد چون متکی به تکنیک و تجربه است. ولی افلاطون معتقد به تأثیر اخلاق بر انسانیت بود. این اختلاف در واقع یک اختلاف نظر تاریخی بین کارکردگرایان و ساختارگرایان را در طول تاریخ شکل می دهد که البته تا به حال نیز ادامه دارد!
بنابراین از دیدگاه نظریات اخلاقی جدید در حوزه دین که آن را دیدگاهی صدرایی می نامم که می توان آن را در حوزه هنر نیز تعمیم یافته دید (به خصوص هنر نمایش) اخلاق یعنی برجسته کردن انسانیت و متجلی و مستمر دانستن آن. چون هنر نمایش پیوستگی و همبستگی خود را از نمایش انسانیتی که در اجرای شبیه نامه می بینیم به دست می آورد و این اعتنا به اخلاق واقعی است که انسان یا شبیه خوان را درمقام انسانیت قرار می دهد. پس بنابراین اخلاق واقعی که منجر به انسان شدن او می گردد در اجرای نمایش شبیه خوانی به تجلی می نشیند. قطعا یکی از دلایلی که ما تماشاچیان شیعه مذهب را محو تماشای تعزیه کرده و همراه با دیگر تماشاگران به اشک ریختن وادار می کند همانا خدشه خوردن برمقام انسانیت است. خدشه ای که از طریق بی رحمی اشقیا برپیکره انسانیت وارد می شود ناشی از غرور و غفلت است که بین صفوف انسانها جدایی می اندازد و تراژدی بزرگ کربلا را رقم می زند. چون در این میان برون افکنی انسانیت از اخلاق یعنی خلق و خویی که از درون آدمی برخاسته معنی می شود. ما در بحث آسیب شناسی تئاتر که چندسال پیش مطرح کردیم در مبحث بازیگری متذکر شدیم که برای بازیگران ما رسیدن به حس برتر می تواند ما را نسبت به ارائه اسلوب خاص خودمان یاری دهد. در آنجا اشاره کردم که این حس برتر باید به خلق و خوی ناب کشف نشده درون او پیوسته باشد، یعنی اخلاق برتر.
حال اگر بخواهیم اخلاق را در حوزه هنرهای نمایشی ارزیابی و بازنمایی کنیم باید روی این نکته تأکید نماییم که هنر اصلی و درونمایه تئاتر باید رسیدن به خلق و خوی اصیل انسانی باشد. بنابراین ما نمی توانیم به فضیلت های انسانی روی صحنه بیفزاییم. مسلم است که اثبات تئاتر درحالتی هم و غمش در به ظهور رساندن نفس آدمی باشد، هنری سقوط کرده است و راهی به تعالی بخشی انسان نخواهد برد. حال در آغاز برگزاری سی امین روز جشنواره تئاتر فجرما باید هوشیار بوده و با توجه به تشریح ساختار اخلاقی انسان ها باید رویکرد اساسی مان در اخلاق مداری در تمامی ادوار آینده آن قرار گیرد. حالا دیگر با دمیدن فجر انقلاب اسلامی در بین تمامی کشورهای منطقه و شعله ورشدن امید، خصوصا دربین جوانان منطقه و حتی فراتر از آن باید شجاعانه در پی ایجاد راهکارهای جدید و انسانی تری ازطریق ابرهنر تئاتر بود و انسانیت واقعی را هدف اصلی قرار داد؛ چنین بادمان و جز این مان مباد.