تجربه سی و سه ساله نقد در سینمای پس از انقلاب اسلامی این نکته را نشان می دهد که طیف متنوع رویکردها و سلایق فرصت رسیدن به یک تجمیع نظر محکم در خصوص آثار سینمایی را به دست نداده و نتوانسته ایم تا به یک مولفه مشترک درخصوص دلایل ماندگاری یک فیلم سینمایی برسیم. اگر از این زاویه به مساله بنگریم متوجه می شویم که گاه هنر فنی کارگردان و اعتبار اجتماعی اش بر روند صعودی نظرات موافق تاثیرگذار است و گاه سوژه ملتهب فضای دیده شدن فیلم را فراهم تر می کند و البته بازیگران نیز در کنار سناریو و کارگردانی قرار گرفته و یک سه ضلعی فنی مهم را تشکیل می دهند. اگر این سه اهرم فنی به درستی در کنار هم قرار گرفته باشند می توانند بر ماندگارتر شدن یک اثر تاثیر قابل توجهی داشته باشند و البته در این میان نباید نقش حواشی پیرامونی نیز فراموش شود. دو جریان بازدارنده و جلوبرنده نیز نقش مهمی در توفیق یا شکست هنری صنعتی یک اثر سینمایی داشته اند و در این باب می توان دو نمونه "مارمولک" و "سنتوری" را مثال زد که اولی به دلیل حواشی پیرامونی تنها سه هفته بر روی پرده دوام آورد و دومی هیچگاه روی پرده را به خود ندید(البته بدون احتساب نمایش محدود در جشنواره فیلم فجر).
مساله مهم دیگری که در ماندگاری یک اثر نقش برجسته ای دارد خلوص گروه سازنده است که در این باب و از خیل آثار برجسته و ماندگار سینمای پس از انقلاب ۶ نمونه مهم را مثال می زنم که با برداشت درست از شرایط جامعه و تطبیق مفاهیم درونی فیلم با تفکر روز توانستند ماندگاری نسلی خوبی در ذهن مردم داشته باشند. کمدی موقعیت نمادگرایی چون "اجاره نشین ها" با ارزیابی دقیق تحولات سیاسی اجتماعی آن روز و ارائه تصویری جاندار از یک سوال مهم که از این پس چه خواهد شد و البته بهره گیری از زبانی کمدی به الگویی مثالی از کمدی ایرانی بدل شد که حتی با گذشت ۲۵ سال از اکرانش، هنوز قابلیت ارتباط گیری با مخاطب را دارد.
"هامون" یک درام روشنفکری حساب شده است که در بهترین موقعیت حرف مهم خود در باب چالش های روشنفکر بودن را مطرح می کند و در یک روند تراژیک، فروپاشی حمید هامون را در منظر دید مخاطب قرار می دهد. "ما در" نیز با گره زدن درست سنت های ایرانی اسلامی به هم، تجربه ای درخشان در سینمای اجتماعی ایران به یادگار می گذارد.
"آژانس شیشه ای" اثری بی نظیر با محوریت لوکیشن ثابت و کاراکترهای چندلایه است که از طریق چند قطبی ساختن فضای ایدئولوژیک و به نوعی ایجاد تضارب میان افکار، درام خود را سر و شکلی درست بخشیده و الگوی قهرمان سازی را بر مبنای نگره ای ایرانی به سامان می رساند."بچه های آسمان" در پستوی روایت ساده و شاعرانه خود، پرداختی هنری و استعاری به مولفه ایثار دارد و سکانس طلایی بوسه ماهیان حوض بر پای برادر چنان جذاب است که حتی چشم داوران اسکار را نیز می گیرد. "درباره الی" نیز با سکانس درخشان غرق شدن الی یکی از لحظه های طلایی سینمای ایران را در ذهن جامعه به ثبت می رساند و درک این جمله را که سینما مرز میان رویا و واقعیت است بدیهی تر می سازد. به واقع از طریق حرکت باریک و بازیگوشانه میان رویا و واقعیت، خودمان را در یک خلوتگاه هنری بازبینی می کنیم و از اینروست که منیت در سینما به هیچ انگاشته می شود و ما به وجود میآید و در پرتو این مساله است که با خاطره یک فیلم یک شخصیت همراه می شویم و سینما را در قلبمان جا می دهیم.