جنگ و تبلیغات از 1914 تا 1945 میلادی
جنگ اول جهانی، اهمیت طرحهای تصویری را به اثبات رساند. نمودار، تصویرسازی و کپشن، برای اطلاعرسانی به کار میرفت. همچنین در ارتش، نشانهها و علائمی به صورت رمز برای مشخص ساختن درجه و همچنین واحد محل خدمت، استفاده میشد تا سریعا قابل تشخیص باشد. به ویژه آنکه، این نشانهها و علائم میبایست اصالت خانوادگی نظامیان را از هم نشان میداد. کاربرد دیگر این طرحهای تصویری، برای استقراض اقتصادی بود و طی تصاویری پرقدرت در پوسترهای بدیع استفاده میشد. در واقع، نقشی که امروزه رادیو تلویزیون برای اطلاعرسانی و تبلیغات و نیز ترغیب شهروندان یک کشور به شرکت در جنگ دارد، در آن سالها، بر عهده پوسترهای گرافیکی بود.
کاربرد وسیع پوسترها طی جنگی که میان کشورهای فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، پروس، آلمان و روسیه و بالاخره ایالات متحده به وقوع پیوست، رشد یافت. در کشور آلمان، رهبری این پوسترسازیها بر عهده «برن هارد» و «اچ. آر. ارت»، «گیپکنز»، «هولواین» بود که به دور نابغهای به نام «لویس اوپنهایم»، گرد آمده بودند.
آلمانیها به این پوسترها «زاخ پلاکات» میگفتند. ویژگیهای منحصر به فرد این «زاخ پلاکاتها» به طور خلاصه عبارت بودند از: تصاویری که بر روی یکدیگر میافتادند، رنگآمیزی تخت، سایههای یکنواخت و حروف متراکمی که به صورت ترسیمی بودند. در بریتانیا و ایالات متحده، تصاویر نقاشی شده را بزرگ میکردند تا چاپچی بتواند حروف را به آن اضافه کند. به این ترتیب مرز خطوط طرحهای مدادی تصویر و حروف نامشخص میشد. این پوسترها در خلال جنگ، رواج بسیار داشت. در فرانسه، پوسترها، نقاشیهایی بودند که توسط هنرمندانی مانند: «ژان لویی فوریان» و «استاینلن» همراه با اشعار یا نوشتهای که بدانها افزوده میشد، میکشیدند.
بلژیکیها اثر تئوفیل الکساندرز استاینلن
از این پیروان فرانسوی، در امریکا و انگلستان میتوان از دو تن به نامهای «جوزف پنل» و «فرانک برن وین» یاد کرد. کنتراست شدید، سایه روشنهای دراماتیک و خطوط قوی آثار «برن وین» چهرهای غیر معمول از جنگ را ارائه میکرد و هنگامی که حروف بزرگ رومی نیز به آنها اضافه میشد، بر ابهت کارها افزودند.
در هر کدام از این کشورها، پوسترهای مربوط به جنگ، علی رغم گوناگونی و تنوع در روش تهیه، به یکدیگر شباهت داشتند. تمام آنها، به منظور سربازگیری، بر احساسات ملیگرایانه تأکید میکردند و در آنها چهرههای نیمرخ در حالت آماده رزم، دیده میشد. در بریتانیا یک گروه پیشرو به نام ẓart-directed، کارهای تبلیغاتی انجام میدادند که موضوعاتش رابطه میان مردم و حوادث روزمره بود. مشهورترین کار آنها، جملهای شعاری بود به این مضمون: «پدر، تو در جنگ بزرگ چه کاره بودی؟» که بر روی تصویری در اغلب مجلهها چاپ شد و آن تصویر چنین بود: در یک اتاق نشیمن، در سالهای پس از جنگ، دختر و پسر کوچکی با لباسهای تمیز نشستهاند، در حالیکه پسر بچه با یک سرباز اسباببازی، بازی میکند. این تصویر البته نشاندهنده تمایل مردانه نسبت به رؤیای نظامیگری نیز بود.
تصاویر پوسترهای بریتانیایی، فاقد جملههای ادیبانه بودند. آنها خیلی صریح و همهفهم نوشته میشدند. شعارهایی از این قبیل: «باخودت روراست باش. مطمئن شو که عذرت ناشی از خودخواهی نبوده.» این شعارها که با حروف چاپی نوشته میشد، در مجموع، با تصاویر، یک نوع تعادل و هماهنگی ایجاد میکردند. چنین روشی 25 سال بعد، در آگهیهای سویسی به طور وسیع، مورد استفاده قرار گرفت.
«پدر، تو در جنگ بزرگ چه کاره بودی؟» اثر گروه پیشرو ẓart-directed در بریتانیا
مشهورترین پوستر سربازگیری بریتانیا در سال 1914، چنین شعاری داشت: «کشورت به تو احتیاج دارد». این نوشته در زیر تصویر بزرگ شدهای از «لرد کیچنر» وزیر جنگ، با سبیل پرپشت و کلاه ارتشبدی، کاملا جلب توجه میکرد. هنرمندی امریکایی به نام «فلاک» از این کار تقلید کرد و چهره خود را در هیئت عمو سام ترسیم کرد که این جمله را میگفت: «من تو را برای ارتش میخواهم». عناصر تصویری این پوستر، بسیار ساده بود. رنگ قرمز پررنگی که در کنار آبی و سفید حاشیه به کار رفته بود، حس میهنپرستی را در بیننده امریکایی تقویت میکرد. بعد، «اپنهایم» آلمانی، چهرهای از «هیندنبورگ» رئیس جمهور آلمان، طراحی کرد. چهره آمرانه او با روش کندهکاری روی چوب، به صورتی ساده با سه رنگ و عبارت دستنویس، ساخته شد که به خوبی شخصیت او را نمایش میداد. و توسط «کیچز» انگلیسی ابداع شده بود، نداشت.
مشهورترین پوستر سربازگیری بریتانیا در سال 191: «کشورت به تو احتیاج دارد!»
طراحان آلمانی از اینکه پوسترهایشان همانند کشورهای متفق (در حال جنگ با آلمان) باشد، اجتناب میکردند. آنان، آثارشان را در مجله «پلاکات»، در خلال سالهای جنگ منتشر میکردند. حتی در سال 1915، در شهر برلین، نمایشگاهی از پوسترهای سربازگیری بریتانیایی، برگزار شد. به هر حال آلمانیها برای ترغیب مردم به ثبتنام در ارتش، به اینگونه پوسترها نیازی نداشتند، آنان پوستر را به منظور دیگر به کار میبردند. در آلمان، پوسترهایی به منظور تشویق شهروندان برای خرید اوراق قرضه، ساخته میشد. تقاضاهایی از این دست باعث شد تا در ساخت پوسترها، دگرگونی به وجود آید. این پوسترها با همان روش کندهکاری روی چوب ساخته میشد. در یکی از این پوسترها، یک دست زره پوشیده مشت شده، در کنار حروف شکسته پرقدرت به رنگ سرخ و سیاه به نمایش درآمده بود. این پوستر در سال 1917، توسط «برن هارد» برای اوراق قرضه ملی ساخته شد که در آن از متنی مذهبی، مربوط به تاریخ نژاد ژرمنی آلمان، بهره گرفته بود. بالاخره آخرین سری، یعنی نهمین سری اوراق قرضه، در سال 1918، باز هم توسط «برن هارد» ساخته شد که در آن فقط از حروف درشت خط گوتیک آلمانی، بدون هیچگونه تصویری استفاده کرده بود. او به این ترتیب پوستری بسیار پرقدرت به سبک آلمانی، ترسیم نموده بود.
در کشورهای «متفق»، به ندرت کوششهایی در زمینه استفاده از تصاویر استعاری صورت میگرفت. یک نمونه استثنا در این مورد، پوستری بود با جای کف دست خونین و نوشتهای به این مضمون: «این علامت بربرهاست، برای محو پیمانهای آزادی« در مجموع، هرچند آن دست خونین از لحاظ تصویری خشن به نظر میرسد، اما از لحاظ تبلیغاتی، پوستر مؤثری محسوب میشود.
تمایزی آشکار در این تصاویر به چشم میخورد. از یکسو، سربازان خودی، با ظاهر قهرمانان سلحشور و از سوی دیگر، نیروهای بیگانه، به نقش حیواناتی غارتگر نمایانده میشدند و این تمایز در تمام مجلههای کاریکاتور آن هنگام، رواج داشت.
کمتر از واقعگرایی برای نمایش سربازان جبهه، استفاده میشد. آنان را به شکل سلحشوران زرهپوش و بانی روح جنگاوری ملّی، ترسیم میکردند. در این میان، استفاده از شکل عقاب برای امریکاییها و آلمانیها، خروس توسط فرانسویان، شیر برای بریتانیاییها و خرس برای روسها، کاربردی نمادین یافت.
«یولیوس کلینگر»، طراح اتریشی بود که در سال 1918، از شکل به رنگ سرخ، برای ترغیب مردم نسبت به خرید هشتمین سری اوراق قرضه ملی، علیه متفقین استفاده کرد. او اژدهایی به رنگ سبز و سیاه در داخل شکل مذکور، به صورتی گرفتار نشان داد که سر و گردنش، بر اثر اصابت هفت تیر پیکان، (به نشانه هفت بار اوراق قرضه ملی) جراحات برداشته است.
پوستری معروف از یولیوس کلینگر؛ طراح اتریشی در سال 1918
طراحان آلمانی، انواع نشانهها و سمبلهای مطرح را به صورتی هماهنگ، به کار میگرفتند، برای نمونه، اثری از «جولیوس گیپکنز» را ذکر میکنیم. پوستر او، در نمایشگاهی به مناسبت پیروزی نیروی هوایی آلمان، در نبردهای هوایی، شرکت داده شد. در این پوستر، عقاب به رنگ کاملا سیاه در زمینه سفید بر روی تابلوی نشانهگیری مدوّری، نشسته است. این تابلو علامت نیروی هوایی انگلستان بر بدنه هواپیماهایشان بود.
به این ترتیب، «گیپکنز» زبان خلاصهگویی گرافیک، را توسعه خیرهکنندهای بخشید: دایره تابلوی نشانهگیری، با گلولههای اسلحه، سوراخ شده است و همچنین، کنارههای آسیبدیدهاش، به طور ضمنی، کنایه از اضمحلال نیروی هوایی متفقین دارد. بنابراین، از لحاظ سبک، «گیپکنز» سبک استعارهای نمایش تابلوی نشانهگیری را با سبک رئالیسم نشانه عقاب، به نحو پیچیدهای در یکدیگر تنیده است.
اثری معروف از جولیوس گیپکنز؛ طراح آلمانی، 1917
علامت معروف، صلیب سرخ، که استفاده بینالمللی دارد، توسط «هولواین»، طراح آلمانی، با مهارتی دراماتیک دستکاری میشد. او رنگ صلیب را با زمینه عوض کرد. درست همانند پرچم سویس، زیرا، نمایشگاهی که این پوستر در آنجا نشان داده شد، در کشور سویس و به مناسبت ورود ارتش آلمان و اشغال این کشور، برپا شده بود. این هنرمند، مجموعهای از پوسترهای تکاندهنده، به منظور جمعآوری پول برای زندانیان، طراحی کرد. او در یکی از این پوسترها، قلبی سرخ رنگ را که علامتی رایج در کارت پستالها، برای نمایش شفقت و دلسوزی بود، در پشت خطی عمودی قرار دارد که آن را به دو نیم کرده بود و آشکارا میلههای زندان را تداعی مینمود.
ویژگیهای فراوانی که در طی سالهای جنگ، در طرحهای گرافیکی به کار میرفت، فقط در محدوده پوسترسازی باقی نماند. زیرا، ارتش، نظامی از علائم را برای مشخص ساختن کارکنان و نیروهای تشکیلات خویش، به کار میبرد.
دو پوستر معرفی شده از هولواین؛ طراح آلمانی، 1918
سلسله مراتب فرماندهی از طریق درجات نظامی مشخص میشد. به همین منظور، آموختن نظام نشانههای ارتشی، ضروری بود. تقسیمات نظامی مانند، نقل و انتقالات موتوری، میبایست از واحدهایی مثل لشکر پیادهنظام یا سوارهنظام، به گونهای متمایز شده باشد که توسط دشمن، تشخیص داده نشود. از اینرو، در ارتش بریتانیا، نوارهایی رنگی یا تکه پارچههای مستطیل شکل، به کار برده میشد. افسران جز در لشکر پیاده یا سوارهنظام نیز علائمی رمزی داشتند.
پوسترهایی که در خلال جنگ جهانی اول ساخته میشد، پایهگذار تبلیغات سیاسی سالهای شورش و انقلابیگری در ایتالیا، روسیه و آلمان شد. با این تفاوت که شور ملی نسبت به رهبران زمان جنگ، مبدل به طرفداری از مارکس و لنین و دیکتاتوران فاشیست، در هیئت شمایلها گشت. در این پوسترها، دشمنان به شکل کاریکاتوری، به صورت بربرهای وحشی یا حیوانات حریص، ترسیم میشدند تا نمایشی از وحشیگریهای «بلوشیسم» و شرارتهای سرمایهداری باشند.
پوسترهای سالهای 1914 تا 1918، همگی دارای مشخصاتی عمومی بودند. در آنها، طرح و تصاویر نقاشی شده، کمتر به چشم میخورد و غلبه با تصاویر گرافیک چاپی بود. در آن هنگام، عکاسی سیاه و سفید به طور وسیعی استفاده میشد، زیرا، لامپهای قوی فلاش، فیلمهایی با امولسیونهای حساس، عدسیهایی که به خوبی قابلیت ضبط جزئیات و رویدادها را داشتند، فراهم آمده بود. همچنین، استودیوهای نورپردازی و امکان رتوش و خلق تصاویر دراماتیک و چشمنواز، به وجود آمده بود و از این لحاظ پهلو به پهلوی سینما میزد.
در اروپا، طراحان شناختهشدهای مانند «برن هارد» به هنرمندان «پیشرو» پیوستند. آنان، طرحهای گرافیکی را به عنوان وسیله گسترش هنر در زندگی «مدرن»، حروفچینی سنتی را دستخوش دگرگونی ساختند. این هنرمندان، عکاسی را به صورت شکل عینی یک موضوع، به کار میبردند و سعی داشتند تصاویر را به منظورهای جدیدی استفاده کنند. در همین راستا بود که آنها تصاویر عکاسی را بههم ریخته، و با روش مونتاژ، تصاویر بدیعی میساختند. به این ترتیب، ابزار جدید نقادی و بیانگری را به وجود آوردند.
تا قبل از آغاز جنگ در سال 1939، طرحهای گرافیکی، نقش اساسی در فعالیتهای سیاسی بر عهده داشتند. به ویژه، در مواقع رأیگیری و انتخابات که دیوارها از انبوه پوسترها پوشانده میشد. در این هنگام، پخش جزوات در گذرگاهها و خیابانها و نصب پلاکاردها در گردهماییها، رونق زیادی داشت. در اروپا، رقبای انتخاباتی از طریق تصاویر کینهجویانه با بدنام ساختن یکدیگر، انتقام میگرفتند و اعضای حزب خویش را به شکل قهرمانان، تصویر میکردند. در آن سالها، اعضای حزب، دارای نشانههای هویت، پرچم و لباس متحد الشکل بودند و حتی سلام نظامی مخصوصی داشتند. پایبندی به چنین مواردی به صورت باور عمومی و همگانی درآمده بود. در منازعات شهری، شبه نظامیان متّهور حزبی، دستدردست یکدیگر به کارگران با اراده و دهقانان میپیوستند و به این ترتیب، پرچمهای ملی و نمادهای خاندانی، جایشان را به علامت «تبر» فاشیسها و چماقداران امپراتوری روم و داس و چکش و پرچم سرخ و صلیب شکسته دادند.
چارلی چاپلین با آن سبیل سیاه و کلاه لگنی، در حالیکه عصازنان به روی پرده سینما گام برمیداشت، در واقع تصویری از رهبران سیاسی نمایشی آن سالها ارائه میکرد. تصویر هیتلر، موسولینی و استالین، جزئی جداییناپذیر از قدرت و ایدئولوژی در آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و روسیه شوروی بود. به این ترتیب، تصاویر این رهبران، برای صفحات اول روزنامهها و مجلات پوسترها و تمبرهای پستی به صورت تصویری سمبلیک، درآمده بود.
عکاسی به طرز مخصوصی به عنوان رسانه جدید تبلیغاتی استفاده میشد. دوربینهای سریع، استفادهای همگانی یافته بودند و از تظاهرات، با عدسی دوربینها، ضبطی، کموبیش عینی انجام میگرفت اما این واقعگرایی در بیشتر مواقع کنار گذاشته میشد زیرا روشهای ایربراش و رتوش عکسها به هنگام چاپ، گسترش زیادی پیدا کرده بودند. هنرمندان علاقمند به موضوعات سیاسی و اجتماعی، مانند: «کته کولویتس» در آلمان و یا «بن شان» در آمریکا، همچنان به استفاده از نقاشی در پوسترسازی ادامه دادند.
در سالهای 37-1936، در خلال جنگهای داخلی اسپانیا، طراحیهای قدرتمندی در آثار جمهوریخواهان، به صورت نقاشی و حروف ساده، رشد و گسترش یافت، آنان، آگاهانه تحت تأثیر «دنی» و «مور» هنرمندان روسی، و «کاساندره» و «کلولن» و «کارلو» فرانسوی (معرف به سه سی C، نشانه اول اسم آنها)، بودند خود «کارلو» ادارهی بینالمللی به نام «اداره تبلیغات گرافیکی برای صلح» را در سال 1932 بنیاد نهاد. در این سال، بهترین پوستر، ساخته شد که در آن، عکس یک مادر و بچهاش با نقاشی هواپیما و بمبهایش ترکیب شده بود. این پوستر، به خاطر بمباران شهرهای اسپانیایی، تولید شده بود. تصویر مادر و کودک تعمدا از عکاسی استفاده شده بود، تا حس وحشت و نگرانی از بمباران را تشدید کند. در حالیکه در سالهای جنگ جهانی اول، برای نمایش چنین موضوعاتی، فقط از تصویرسازی، نقاشی و یا کاریکاتور، استفاده میکردند.
عکسهای «کارلو»، بیانیهای تصویری بودند و موجب برانگیختن حس مسئولیت، همدردی و استعانت دیگران میشد. پوسترهای جمهوریخواهان با استفاده از تصاویر مستند عکاسی شده، جهت ثبت کوششهای جامعهای جدید، برای امر آموزش و سعادت کودکانش، ساخته میشد در حالیکه اغلب پوسترهای مربوط به انقلابیگری با شیوههای دراماتیک، تصاویر عکاسی را تقلید میکردند، تا فریادی حاوی پیام را به وجد آورد.
در بعضی از این پوسترها، عکاسی با استادی تمام، (به جای واقعگرایی) نقشی نمادین "symbolic"، یافته بود. برای مثال، پوستری که در آن یک روستایی، صلیب شکسته را زیر پا، له میکند، عکسی واقعی بود و با روش مونتاژ ساخته نشده بود. شعاری کوتاه پایین عکس، چندین معنا بخشیده بود، یکی ثبت رویدادهای واقعی؛ به این ترتیب که روستائیان فاشیسم را بیرون میرانند. یعنی اینکه، روستاییان آنقدر پرطاقت هستند که بالاخره فاشیسم را نابود سازند. نکته دوم اینکه، در این پوستر، همانطور که صلیب شکسته نماد نازیسم است، کفش نیز نماد دهقان است و به این معنا که حکومت روستائیان جایگزین نظام دیکتاتوری خواهد شد.
در دهه 20 و 30 میلادی به ویژه در آلمان نازی، لباسهای متحد الشکل و نشانهها از اهمیت حیاتی برخوردار بودند، به طوری که برای نازیها از هنگام تولد در دهه 20، به صورت تبلیغات بصری، رواج داشت و بر طبق آن رنگ سرخ و سفید و سیاه، از پرچم زمان امپراطوری آلمان، برای پرچمهای حزبی، انتخاب شد. هیتلر در کتاب «نبرد من»، چاپ سال 1920، نمادهای حزب کارگران آلمانی ناسیونال سوسیالیست را اعلام کرده بود: رنگ سفید، نشانه خلوص نژاد آریایی و برنامههای اجتماعی حزب، رنگ سرخ که از حرکت موّاج و دریاگونه پرچمهای سرخ مارکسگراها، که بر او تأثیر گذاشته بود و صلیب شکسته، که نشانه ضد یهودیت بود، با عقاب امپراطوری ترکیب و به عنوان «رایش سوم» به کار میرفت. جبهه سرخ حزب کمونیست، پرچم سرخ و ستاره پنج پر داشت و سوسیال دموکراتهای این جبهه برای مقابله با نازیها، خط مورب بر صلیب شکسته افزود و آن را نشانه سوسیال دموکراتهای جبهه آهنین قرار دادند. برای کشورهای متفق، در جنگ جهانی دوم، تصویر گرافیکی هیتلر، با آن موهای افتاده بر پیشانی و سبیل سایه و بازوبند نازی به صورت نماد دشمن مورد تنفر و مسخره درآمد.
موضوع «مراقبت از گفتار»، در تعدادی از پوسترها وجود داشت. یعنی اینکه «زبانت را نگهدار وگرنه دوستت را به کشتن میدهی.» یکی از درخشانترین این مجموعه پوسترها، توسط شخصی به نام «ایبرام گیمز»، ساخته شده که از لحاظ فکر و روش اجرا، به یاد ماندنی بود. در آن هنگام که اغلب پوسترها ترکیبی از تصاویر درهم و برهم بودند، در پوستر گیمز، لغات، نه به صورت نوشته یا توضیح تصویر بودند و نه تصاویر، شکل بصری شعارها؛ بلکه او حروف را به قول خودش با «روش مخصوصی»، به کار میبرد و معتقد بود که باید در نهایت، کار متوازن باشد و پوسترها نباید قصه تعریف کنند، بلکه باید سرنخ داستان را به بیننده، نشان دهند.
«گیمز» پوسترهایش را بدون استفاده از حروفچینی با عکاسی میساخت. او مهارت فنی در تولید نقاشیهای عظیم داشت و در آثارش، شعارها را نقاشی میکرد و با حروفی به اشکال خمیده و یا سه بعدی، با توجه به اینکه پیام پوستر چیست، آنها را در بخشهای تاریک و روشن قرار میداد. او که پسر یکی از عکاسان بود، با استفاده از «ایربراش» و درجات مختلف سایه روشن، از روشهای عکاسی تقلید میکرد. او با این شیوه برای ساختن تصاویر دقیق، به ابعاد و موقعیتها توجه زیادی مبذول میکرد، به طوری که آثار او، ظاهر واقعگرایانه سهبعدی پیدا میکرد و به همین دلیل نیز، تأثیری دراماتیک بر بیننده برجای میگذاشت.
هنگامی که «گیمز» در «اداره جنگ» استخدام شد، سایر طراحان بریتانیا، در وزارت اطلاعات M-O-L مشغول به کار بودند. روح رقابت حرفهای، باعث شد یین آنان حس مسابقه تولید پوستر، (که مضمون اساسی اکثر آنها، شجاعت بود و به ویژه به شهروندان توصیههایی مبنی بر چگونگی کنار آمدن با شرایط جنگی میکرد ایجاد شود. روش آنان، گوناگون و متنوع بوده و از کاریکاتور و عکس گرفته، تا توصیههای مکرر را، شامل میشد.
پوسترهایی با ویژگیهای سورئالیستی در آثار «جی. آر. موریس» و «رجینالد مائونت»، ساخته میشد. سالها قبل از آنکه عکاسی رنگی باب شود، در زمان جنگ، در بریتانیا شخصی به نام «هنریون»، با رنگی نمودن عکسهای سیاه و سفید، آنها را در ساخت تعدادی پوستر، به کار گرفت. در سال 1941، هنگامی که امریکا هم وارد جنگ شد، «هنریون» به استخدام شعبه «اداره اطلاعات جنگی» امریکا در لندن، درآمد. این اداره، مشابه اداره اطلاعات انگلستان بود. اداره O-W-I نیز، برای کارگران و شهروندان پشت جبهه و یا سربازان میادین جنگ، آثاری تولید کرد.
دولت، تعدادی از طراحان مدرنیست، مانند: برادران «لیونی» را به استخدام خود درآورد. «لیونی»، در پوستری به نام "Keep'em Rolling" تحت تأثیر شخصی به نام «لستربیل»، از طرح پرچم آمریکا استفاده کرد. «ژان کارلو» فرانسوی، پس از آنکه کشورش به محاصره آلمانیها درآمد، به نیویورک نقل مکان کرد و پوستری برای تشویق تولید کارخانجات، ساخت و آن را به تعداد یکصد هزار نسخه، به چاپ رسانید و در کارخانهها توزیع کرد، که نتیجهای موفقیتآمیز داشت.
"Keep'em Rolling" اثر لیونی
آگهیسازی در نظام آلمان نازی، مبتنی به ایدئولوژی نازیسم بود و در اتحاد جماهیر شوروی، با شیوههای مدرنیستی و در قالب سبکهای ملیگرایانه و براساس سوسیال رئالیست، تولید میشد. علی رغم شرکت گسترده طراحان در منازعات سیاسی زمان جنگ، ساختن پوسترهای تبلیغاتی بازرگانی، همچنان ادامه داشت. اخبار جنگ، توسط مجلاّت به شهروندان پشت جبهه انتقال مییافت و برای نیروهای مناطق جنگی، از اوراق خبری استفاده میشد. این روش، حتی در سالهای پس از جنگ نیز ادامه یافت. بدون تردید، جنگ، تواناییها و روشهای طراحی مناسب در چگونگی حل مشکلات اجتماعی را آشکار کرد و در سایر زمینههای تحقیقاتی در زمان صلح نیز، اهمیت طراحیهای گرافیکی بر همگان مشخص شد. از موارد اهمیت آن میتوان به علامت نیروی هوایی امریکا در خلال جنگ، اشاره کرد که غالبا توسط نیروهای خودی با نشانه سرخ ژاپنیها، اشتباه میشد لذا تغییراتی به عمل آوردند تا نیروهای خودی، پیش از آنکه تصمیم گرفته و اقدامی انجام دهند، سریعا هواپیمای امریکایی را از ژاپنی، تشخیص دهند.
(ادامه دارد...)