... هنرمندان سیّار، اصول بنیادین زیباشناختی جدید دمکراتیک را، در هنر پرتره به کار بستند. آنها با نفی قوانین سنتی مربوط به کمال بخشیدن به الگو، گالری عظیمی از پورترههای وفادار، بلیغ و پرقدرت از ادیبان، دانشمندان، کارگران، کشاورزان و انقلابیون، ترسیم نمودند. برای نمونه میتوان به پرترههای نویسندگانی چون اوستروفسکی، اثر پرحرف. سالتیکوف. شچدرین و تولستوی، اثر کرامسکوی، استاسوف و گورکی، اثر رپین و پورتره ریمسکی، کورساکوف، اثر سروف، اشاره کرد.
این هنرمندان دوستدار واقعیت خصایص و ضمائم سنتی پورترههای درباری را نفی کرده و اساسی بیطرفانه، انتخاب میکنند، یا الگوهای خود را در دکوری از زندگی روزمرهشان، قرار میدهند. لباسهای افرادی که پرترههای آنها نقاشی شده، ساده است. مکث آنها که پر از خویشتنداری است، از هر تصنع سفارشی آزاد است. در این تابلوها چهرهها و چشمان شخصیتها، جوهر روانشناختی ایشان را آشکار میسازد. هنرمندان دورهگرد، با درک اختلاف ظریف وضعیت روحی الگوها، شرافت انسانی را به صورتی برجسته، نشان میدهند. پرتره، مانند سایر انواع، عمیقا تحت تأثیر احساسات مدنیت و انسانگرایی الهامبخش این نقاشان، قرار دارد. انسان در این نوع از نقاشی، نه براساس مرتبهاش در سلسلهمراتب یا عناوینش. بلکه براساس خصوصیات اخلاقی و معنوی خود و براساس ارزش اجتماعی فعالیتش، مورد توجه قرار دارد. در زمینه پورتره واقعگرا، نقاشان سیّار به چنان سطحی از معرفی روانشناختی و اجتماعی شخصیتها رسیدهاند، که اغلب پرترههای ایشان که معرف شخصیت خاصی است، برای مثال «راننده» اثر یاروشنکو و یا «کاردینال» از رپین، ارزش نمادین مییابد.
نقاشان دورهگرد برای به تصویر کشیدن مناظر، نظرها را به سوی موضوعات سادهای از طبیعت کشورشان معطوف ساختند. در هنر ترسیم مناظر، غنا در آثار ساوراسف با تابلوی معروفش به نام کلاغها، بازگشتهاند و در آثار لویتان، از جمله در پاییز طلایی، شب تابستان و طغیانهای بهاری، شکوفا میشود. شیشکین، عظمتی حماسی را در تابلوهای خود میدمد: چوب دکل، دورهای مشجر و جنگل انبوه و نیز لویتان با باد خنک روی ولگا، مارس، تابلوی جاده ولادیمیرکا، اثر لویتان که آدمی را به یاد درد و رنج وحشتناک هزاران انقلابی که مأموران تزار با غل و زنجیر روی این ماده سخت و طولانی به سوی سیبری، تبعید و کار اجباری میبردند، میاندازد، مبین یک اندیشه عمیق اجتماعی است.
مناظر هزار رنگ رمانتیسم و نقاشیهای تزئینی، در آثار کوئینجی، از جمله در«مزرعه درختان»، «شب اوکراین» و «پس از طوفان»به نهایت رشد خود میرسند. تابلوهای پولنوف، اوستروئوخوف، ا. واسنتسوف، دوبوفسکوی، بیالینیتسکی-بیرولا، سوتوسلانسکی، کیسلیوف، ژوکوفسکی و تورژانسکی با لطف و جذابیت فراوان، جنبههای مختلف طبیعت روسیه را به نمایش میگذارند.
"شب اوکراین" اثر آرخیپ کوئینجی
هنرمندان دورهگرد، ضمن ادامه بهترین سنتهای هنر رئالیستی روسیه و جهان، راه خود را بهطور کامل از قواعد و اصول فرهنگستانی جدا ساختند. آنها تلاش کردند تا تجربه استادان قدیمی را بهتر بشناسند و در عین حال، بیشترین توجه خود را معطوف آثار نقاشان جدید روپای غربی نمودند. آنها آثار جدیدی را که به هنر اختصاص داشتند، میخواندند و از گالریها و موزههای اروپا، دیدار میکردند. آثار این هنرمندان به واسطه شفافیت رئالیستی و وضوح تجسمی آنها شناخته میشود، این نقاشان تمایل داشتند که محیط را هرچه بیشتر نورانی و وسیع سازند. در این راه، تعدادی از نقاشان، با استفاده از نور طبیعی و به کار گرفتن شعاعهای نور و سایههای رنگی، شاهکارهای استادانهای آفریدند. شیوه وسواسآمیز و گاه خشک و سرد، کنار گذاشته شد و سبکی زندهتر و قویتر، جای آن را گرفت، در حالیکه رنگهای تیره، برای ایجاد یک رنگآمیزی زیبارو، به روشنی تأثیر گذارند و شیوه رنگآمیزی سبکتر و آزادتر و نیز غلیظتر و گاه حتی خمیری شد.
انجمن نمایشگاههای سیار، اندکی پس از تأسیس، در مرکز حیات هزل روسیه قرار گرفت. پرثمرترین دوران فعالیت این انجمن، بین سالهای 1870 و 1880 بود.
پیشرفت اصول عقاید و زیباشناسی، به واسطه نقد پیشرو، که یکی از مهمترین نمایندگانش کرامسکوی بود، تقویت میشد. مهارتهای نقاشی کرامسکوی، با مهارتهای یک بنیانگذار، مربی، منتقد و عالم تاریخ هنر؛ برابری میکرد. رپین از کرامسکوی اینچنین میگوید: «تو به سرعت رهبر گروه مستعدترین و داناترین جوانان فرهنگستان شدی. با شوری عظیم دو انجمن هنری را یکی پس از دیگری بنیان نهادی و اصول کهنه نقضناپذیر کلاسیک را سرنگون ساختی و کاری کردی که آثار هنری کشورمان محترم شمرده شده و دوست داشته شوند. تو به عنوان یک شهروند و یک نقاش شایسته یک بنای ملی بودی«!
استاسوف، ادیب و منتقد برجسته و تاریخ هنرشناس روس، نقش مهمی در تحکیم گرایش جدید رئالیستی در هنر روسیه، ایفا نمود. او با شور و حرارت، تمام نیرو و استعداد خود را در دفاع از انجمن و اعضایش به کار برد. نویسندگانی که با قلمهاشان از هنرمندان سیّار، ستایش میکردند، فراوان بودند درمیان آنها میتوان به گارشین و کورولنکو اشاره کرد.
موفقیت فعالیتهای انجمن، به دلیل فداکاریهای تریتاکف کلکسیونر، ادیب و بنیانگذار گالری معروف نقاشی، که هماکنون نام خود او را دارد، دوچندان شد. او همواره از نقاشان انجمن، حمایت مادی و معنوی میکرد و بهطور منظم، تابلوهای آنها را میخرید. گالری ترتیاکف، در حیات فرهنگی روسیه، اهمیت اساسی داشت و تا حد زیادی به تدوین تفکر پیشرو در زمینه هنر کمک نمود. بونچ-بورچ انقلابی، بر تأثیری که تابلوهای هنرمندان سیّار-که در گالری ترتیاکف گردآوردهشده بود- بر خود او و همرزمانش داشتهاند، تأکید کرده است. او میگوید: «هنوز هیچکس درباره احساساتمان و سوگندهایی که در آنجا-در گالری ترتیاکف-هنگام مشاهده تابلوهایی مثل «ایوان مخوف و پسرش»، «صبح روز اعدام استرلتسیها» یا آن تابلو که یک انقلابی عضو گروه اراده خلق را نشان میداد که با غرور قبل از اعدام، حکم عفو را رد میکند، چیزی ننوشته است. ما تابلوی وصلت نامناسب را نگاه میکردیم و خفت و اسارت ابدی زن را مشاهده میکردیم. در مقابل ورشکستگی بانک و هیأت مذهبی در دولت کورسک، میایستادیم. زمانی طولانی به زندانیان سیاسی و آنها که سرنوشتشان با ما مشترک بود، نگاه میکردیم. در راه زندان... ما کاملا میتوانستیم تابلوهایی چون یدککشهای ولگا و هزار تابلو و نقاشی از زندگی کارگران، کشاورزان، سربازان، بورژواها و روحانیون را بفهمیم».
نقاشان عضو انمن در فعالیتهای هنری خود، از فضای دوستی و همکاریای که در درون گروه حاکم بود، سود میبردند. آنها با صداقت و احترام درباره کار دوستانشان قضاوت میکردند. مسئولیت سنگینی نکه آنها در قبال مردم احساس میکردند، چنین قضاوتهایی را الزامی میساخت.
هنرمندان دورهگرد، در شرایط دشوار واکنشهای سیاسی، سرکوب پلیس و استبداد تزار، فعالیت میکردند. آثار آنها موجب نارضایتی دولتمردان میشد، زیرا با نظام اجتماعی حاکم مغایرت داشتند و از آرمان دمکراسی و آزادی، دفاع میردند. انجمن و اعضای آن، دائما تحت پیگردهای اداری قرار داشتند و سانسور و مطبوعات ارتجاعی، هیمچ آسایشی برای آنها باقی نمیگذاشت، از دادن مکان برای برپایی نمایشگاههای آنها، امتناع میشد و به آنها اجازه نمیدادند برای خود گالری مخصوصی ایجاد کنند. بین سالهای 1870 و 1880، فرهنگستان، علنا علیه آنها وارد جنگ شد و به این ترتیب ساویتسکی، که تحصیلات خود را در فرهنگستان به اتمام رسانده بود، هیچ مدرکی دریافت نکرد، زیرا متهم شده بود که با هنرمندان دورهگرد، انس و الفتی دارد!به نمایش گذاشتن و حتی ترسیم تابلوهایی که به مسائل اجتماعی بپردازند، ممنوع شد. از جمله آثار ممنوع، «ایوان مخوف و پسرش» بود که با مداخله مستقیم خود الکساندر سوم، ممنوع شده بود. در سالهای 1890 و 1892 تابلوهای گای نیز، شاهد سرنوشت مشابهی بودند.
"ایوان مخوف و پسرش" اثر ایلیا رپین
در پایان دهه 1880، فرهنگستان، اقتداری را که تا آن زمان داشت از کف داد، ولی از آنجا که میخواست به هر قیمتی کنترل حیات هنری کشور را در دست داشته باشد، از شدت خصومت خود با انجمن نمایشگاههای دورهگرد، کاست و موفق شد که تعدادی از مهمتری اعضای آن، از جمله رپین، ماکونسکی و شیشکین را به سوی خود جلب کند، این امر، بر روابط میان اعضای انجمن و کل فعالیتهای آنها تأثیر منفی گذاشت.
در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، بهویژه در طول دوره ارتجاع، که پس از انقلاب سال 1905 استقرار یافت، انجمن در وضعیتی بسیار دشوار قرار داشت. تعدادی از نقاشان کمکم از اصولی که پیشتر، از آنها دفاع میکردند، فاصله گرفتند و تعدادی دیگر، موضوعات عادی را انتخاب کردند و موضوعات روز را کنار گذاشتند، تعداد دیگری نیز، روحیه مبارزهطلبی سالهای اول را از دست دادند و تحت تأثیر انتقادهای غرضآمیز نمایندگان یک هنر، رو به انحطاط قرار گرفتند. با اینهمه اکثر این هنرمندان، به آرمانهای دمکراتیک پایبند ماندند و به دفاع از اصول رئالیسم انتقادی، ادامه داده و آنها را اجرا کردند.
اگرچه باید اعتراف کرد که در طول این دوره، نسبت به سالهای 1870 و 1880، هنرمندان دورهگرد، بسیار کمتر اثری قابل توجه ارائه دادند، ولی میتوان به ظهور چند اثر، با کیفیت بالا اشاره کرد. از جمله دلاوران واسنتسف، طرحهای اولیه رپین، برای تابلوی جلسه رسمی شورای حکومتی و نیز تابلوهای او با نامهای دوئل، مرد روسیه سفید، پوشکین در تزار مسکو-مسکو، پورترههای گورکی و مندلیف و نیز تابلوهای گذر از آلپ از طریق سورورف در 1799، از اسپتان رازین، دختر تزار در حال دیدار از معبد، اثر سوریکوف و پرترهای که ازرسکی کشیده است. مالیوتین و سروف، یک سلسله پرتره جالب توجه از دانشمندان و هنرمندان نقاشی کردند، موراووف «دسامبریستها در چیتا» را کشید. ولی نکته مهم دیگری وجود دارد که باید بر آن تأکید کرد. در طول این دوره، از رشد جنبش آزادیبخش، که در آن تمایزات اجتماعی با آهنگی سریع در حال گسترش بود، اکثر هنرمندان دورهگرد، به آرمانهای جنبش دمکراتیک پایبند ماندند. بههمین دلیل، نمیتوان آخرین دوره از فعالیت انجمن را دوره انحطاط آن نامید، به علاوه آنکه این امر، با نقش نقاشان دورهگرد، در پیدایش و تکامل رئالیسم سوسیالیستی و رشد هنر شوروی پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر، مغایرت دارد.
برای درک ارزش واقعی استعدادهای موجود در انجمن-بهویمژه در طول آخرین دوره-باید آثار اعضای آن را در تمام زمینههای آفرینش هنری درنظر گرفت، زیرا هنرمندان دورهگرد، به هیچوجه خود را به نقاشی کارگاهی یا هنر تجملی، محدود نکردند. درمیان آنها، تعدادی از بهترین دکوراتورهای تئاتر مشاهده میشوند. به این ترتیب واسنتسوف و پولنوف که هردو عضو انجمن بودند، به خاطر دکورهای باشکوهشان شناخته شدهاند، ولی باید خصوصا کورودین، س. موف و گولووین را بانیان تجدید حیات بان نوع، دانست.
تکامل هنر روسیه به سوی رئالیسم، همچنین تا حدود زیادی ناشی از فعالیت آموزشی تعدادی از هنرمندان سیّار است. بیش از یک نسل از نقاشان، در مدرسه ا. واسنتسوف، کرامسکوی، ساوراسوف، رپین، پولنوف، ماکوفسکی، کوئینجی، کیسلیوف، شیشکین، ساویتسکی، آرخیپوف، مالیوتین، باکشیف و دیگر اعضای انجمن، آموزش دیدند.
نقاشانی که معرف ملیتهای گوناگونی بودند که وارد امپراطوری روسیه میشدند نیز، به عضویت انجمن درآمده و یا در نمایشگاههای آن شرکت میکردند: اوکراینیهایی چون اوستاندی، موراشکو، بوکووتسکی، نیلوس، پیموننکو، سوتوس لافسکی، کوکل و لوچنکو، هانس ازلتونی، تاتهووسیان، آراکلیان و سورنیانتس از ارمنستان و سیچکوف از ملداوی. باید اذعان کرد که فعالیت این نقاشان و روابطی که آنها را به انجمن پیوند میداد، نقشی اساسی در آموزش و رشد هنر و میراث فرهنگی ملتهای مختلف روسیه داشت. آثار هنرمندان سیّار، بارها در نمایشگاههای بینالمللی به نمایش درآمد و موفقیتهای فراوانی کسب کرد. این آثار، بر برخی نقاشان خارجی، بهویژه نقاشان فنلاند، و بلغارستان تأثیر گذاشته است. کارهای هنری هنرمندان دورهگرد، صحفهای درخشان از هنر جهان است. این آثار، با خروج از چارچوب ملی خود، شهرتی شایسته به دست آوردند.
روشنفکران مترقی و مبارزان جنبش انقلاب، برای آثار هنرمندان، ارج فراوانی قائل بودند. نویسندگانی چون سالتیکوف، شچدرین و اوسپنسکی، انقلابیونی چون فیگنر و موروزوف بارها توجه و علاقه خود را به این نقاشان، ابراز داشتهاند. لنین، هنرمندان سیّار را بسیار دوست میداشت و عمیقاغ به کارهای آنها علاقمند بود. بسیاری از همرزمان لنین، از این توجه و التفات، آگاه بودند. گوپنر، به یاد میآورد که لنین میگفت: «تمام آثار هنرمندان دورهگرد، به طرزی شگفتانگیز، زندگی در روسیه را منعکس میکنند... » قضاوت بولشویکها درباره این هنرمندان، بازتاب یک شیوه جدید هنری است که اساسا بر اصول زیباشناختی مارکسیستی و لنینیستی قرار دارد. موضع آنها در قبال آثار هنرمندان سیّار، برپایه تحلیل تاریخی قرار داشت و ناشی از مسائل و مشکلات روند انقلاب و مبارزه برای سوسیالیسم بود. لازم است بر جنبه متعهد و غیر تأملی بودن توجه و علاقه بلشویکها به کارهای هنرمندان دورهگرد، تأکید کرد.
کروپسکایا، استاسووا و برچ- بروویچ، اغلب در تبلیغ عقاید انقلابی خود، از تابلوهای این هنرمندان استفاده میکردند. کروپسکایا در خاطرات خود درباره فعالیتهای آموزشی شبانه خود برای کارگران سنتپطرزبورگ مینویسد: «ما هر بهار شاگردان خود را به نمایشگاههای سیّار میبردیم...» دولتمردانی چون لوناچادرسکی، سوردلوف، و کالینین و نیز ماکسیم گورگی نویسنده، بارها بر نقش مهم آثار هنری انجمن، در بنای فرهنگ سوسیالیستی تأکید کردهاند.
محدودیتهای هنرمندان سیّار در برداشتی که از جهان داشتند، ناشی از این بود که آنها قوانین تکامل اجتماعی و یا راههای جنبش پیشرو بشریت را نمیشناختند. با اینهمه هنرمندان سیّار به صورتی گسترده، در جنبش دمکراتیک در روسیه شرکت و به پیروزی نیروهای پیشرو کمک نمودند. ایمان به آینده درخشان کشور، الهامبخش هریک از آثار این هنرمندان بود و آنها حتی یک لحظه در مورد اینکه هنرشان در خدمت آرمان ملت باشد و انقلابی در هنر اعلام کنند، تردیدی به خود راه نمیدادند. دروبوفسکوی یکی از آخرین رهبران انجمن اعلام کرد:«سخن مرا باور کنید، شعلهای که به جنبش هنرمندان سیّار زندگی بخشید، ممکن نیست خاموش شود. این شعله دوباره روشن خواهد شد، زیرا برای ملتی که بیدار است لازم است. این واقعیت زندگی، این واقعگرایی، این عقیده برای جامعه نوین اجتنابناپذیرند.» دوبوفسکوی اشتباه نمیکرد، زیرا نقش میراث فرهنگی که از اعضای انجمن نمایشگاههای سیّار برای ما باقیمانده، در تشکیل فرهنگ شوروی، عظیم است. نقاشان بیشماری درست پس از پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، بهطور قطعی انتخاب خود را انجام دادند. از جمله این هنرمندان که اولین پایههای فرهنگ جدید را در اتحاد شوروی ریختند، میتوان به نقاشان و طراحانی چون:آرخیچوف باکشیف، بیالی نتسکی- بیوللا، ا. و. و. واسنتسوف، ولادیمیروف، کورولوف، کاساتکین، کازمان، کوریکو، کورین، ماگوفسکی، و. ومشکوف، و. ان مشکوف، موراووف، استرئوخوف، پترویچف، پولنوف، رادیموف، ساویتسکی، سواروگ، سووتوسلافسکی، استرونیکوف، استپانوف، تورژانسکی، پروخورف و یاکولوف اشاره کرد. همچنین میتوانیم از مجسمهسازانی چون:گینتز بورگ، دوموگاتسکی، اینموف، لیشف و پوزن و نیز هنرمندانی که بارها در نمایشگاههای انجمن شرکت کردند، مانند:آندریف، بوردسکی، کونیونکوف، ا. گراسیموف، گولووین، چپتسوف، مالیوتین و سیموف، نام ببریم. شرکت فوری استادان بزرگ رئالیسم، در تشکیل فرهنگ شوروی گرایش واقعگرایانه در هنر شوروی را حیاتی تزلزلناپذیر ساخت.
"به زودی بهار" اثرآرخیپ کوئینجی
دولت شوروی به فعالیت هنری این هنرمندان، بسیار ارج مینهاد. سه استاد قدیمی انجمن، به نامهای ارخیپوف، کاساتکین و پولنوف از اولین نقاشان شوروی بودند که عنوان هنرمند خلق جمهوری روسیه، به آنها اعطا شد.
سنتهای رئالیستی و دمکراتیک انجمن، توسط انجمن هنرمندان روسیه بعد از انقلاب، که نقاشان پیشروی سالهای 1920 در آن شرکت داشته، گسترش یافت. هنرمندان سیّار بسیاری وارد این گروه بزرگ شدند. در سال 1923، دوگروه درهم ادغام شدند و از آن پس انجمن نمایشگاههای سیّار، دیگر به عنوان سازمانی مستقل وجود نداشت.
هنر نقاشان سیّار، به عنوان صحفهای کلاسیک از تاریخ نقاشی روسیه، شناخته شده است. بهترین سنتهای آن، امروزه برای نقاشان روسی که معرفی تحولات مهم در ایجاد جامعه نوین را وظیفه خود میدانند، از اهمیت بهسزایی برخوردار است. فعالیت هنری هنرمندان سیّار در تاریخ هنر روسیه، به عنوان دورهای پرافتخار باقی خواهد ماند. این هنر به مثابه تحقق شگفتانگیز نبوغ انسانی است که کاملا زندگی خود را صرف آرمان خلق و پیشرفت کرده است...(ادامه دارد)
سیدمصطفی مرتضوی