‌‌‌اثر‌ هنری از آن هنرمند نیست...

‌‌‌اثر‌ هنری از آن هنرمند نیست...
خداوند است که‌ به اعمال ما فعلیت‌ می‌دهد‌ و تمام افعال ما از او صادر می‌شود و نیز همواره بر امور ما شاهد و بیناست. هنرمند فقط واسطه‌ای است برای خلق اثر هنری و این خلق اثر باتوجه به الهامات است که به‌ وجود می‌آید و همگی آنها از ناحیه خداوند صادر می‌شوند.
يکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۰
کد خبر :  ۳۰۱۸۱

آفرینش در تعریف لغوی آن، یعنی عمل آفریدن، کار خلقت، خلقت، خلق، انشا‌ و ابداع، که البته بین هرکدام از آنها، تفاوتهایی وجود دارد. آفرینش، خود ریشه‌های‌ گوناگونی دارد، مانند آفرید‌، آفریدگار‌ که به معنی خالق و خدا آمده، آفریده به معنای خلق‌شده و از نیستی به هستی رسیده و آفریننده یعنی خدا، فاطر، خالق و خلق‌کننده می‌باشد.

خود لغت خلق، به معنای آفریدن، به وجود آوردن‌ و ایجاد شی‌ از شی‌ای دیگر است. جمع آن خلق آن است و خلقت به معنای آفرینش و فطرت است.

از دیگر لغاتی که در امر خلقت و آفرینش کاربرد دارد، لغت ابدا است که‌ به‌ معنای آغاز کردن، آغازیدن، ابتدا کردن، شروع کردن، کار نو و نخستین آوردن، نو آفریدن و آشکار کردن می‌باشد. از ریشه‌های دیگر ابدا لغت ابداع به معنای آوردن، برآوردن، نو پدید آوردن‌، ایجاد‌ چیزی از غیر چیز یعنی لاشی‌، خلق، که ایجاد چیزی است از چیزی، نخستین، خلقت اول، نخستین مخلوق حق تعالی. از ریشه‌های دیگر آن، بدعت یعنی چیز نو پیدا‌ و بی‌سابقه‌ و همچنین بدیع به معنای نوآفریننده، نو و تازه می‌باشد. از دیگر لغاتی که به امر خلقت و آفرینش ارتباط دارد، لغت صنع به معنای ساختن، آفریدن و ابداع می‌باشد و ریشه‌های آن عبارتند‌ از‌ صانع‌ به معنای آفریننده و صنعتگر، همچنین‌ صناع‌ یعنی‌ صنعتگران و صنایع جمع صنعت.

صنایع دستی، یعنی صنایعی که دست در آنها دخیل است. مانند:قالی‌بافی، پارچه‌بافی و...

صنایع ظریفه، یعنی صنعتهایی‌ که‌ در‌ آنها ظرافت به کار می‌رود. از قبیل:نقاشی‌، خطاطی‌، مجسمه‌سازی،

رقص، هنرهای زیبا و...

صنایع مستظرفه، یعنی صنایع یدی، دست‌ورزی و صنایع دستی.

سایر لغات مانند فن به معنی صنعت‌ و هنر‌، باری‌ به معنای آفریننده، خالق، خدای متعال و فاطر به معنای آفریننده‌، در بحث خلقت کاربرد دارند.

خداوند در سوره بقره، آیه 29، فرموده:اوست که همه چیزهایی را که‌ در‌ روی‌ زمین است برایتان بیافرید، آنگاه به آسمان پرداخت و هر هفت آسمان‌ را‌ برافراشت و خود از هرچیزی آگاه است.

خداوند صراحتا در این آیه اشاره دارد که هرچه در‌ آسمان‌ و زمین‌ و بین آنهاست را خلق کرده و دقیقا از واژه خلق استفاده شده، یعنی‌ آفریده‌ و خود‌ این عمل، کاری بس بزرگ است که از عهده هیچکس جز حق تعالی برنمی‌آید‌. خداوند‌ در‌ سوره‌های انعام، 101 و اعراف، 54 و 185 و یونس، 3، ابراهیم 19 و دیگر سوره‌ها، صراحتا به این‌ امر‌ و خلقت آسمانها و زمین در شش روز و به ترتیب امور، از روی خرد و تدبیر‌، اشاره‌ کرده‌ است.

واژه خلق، ریشه‌ها مختلفی چون:خلقت، خلقتک، خلقته، خلقکم، خلقنا، خلقناکم، خلقناه، خلقناهم‌، خلقنی‌، خلقه، خلقها، خلقهم، خلقهن و خلقوا دارد که همه آنها دلالت بر خلق کردن‌ و به‌ وجود‌ آوردن دارند. خداوند بعد از آنکه آسمان و زمین را خلق کرد، گیاهان و جانوران را آفرید‌ و سپس‌ به خلق انسان پرداخت. در سوره نمل، آیه 60، فرموده:«آن کسی‌ که‌ آسمانها‌ و زمین را آفرید و از آسمان برایتان آب فرستاد، و بدان بوستانهایی خوش‌منظر رویانیدیم که شما را‌ توان‌ رویانیدن‌ درختی از آن نیست. »خداوند در اینجا، صراحتا می‌گوید که آب را‌ از‌ آسمان برای شما فرستادیم و برایتان درختان را رویاندیم، ولی شما باوجود این عناصر، قادر به رویاندن‌ و خلق یک گیاه کوچک نیستید.

همچنین در سوره‌ نور‌، آیه 45، فرموده:«و خدا هر جنبنده‌ای را‌ از‌ آب‌ بیافرید. بعضی از آنها بر شکم می‌روند‌ و بعضی‌ بر دو پا می‌روند و بعضی بر چهار پا می‌روند و خدا هرچه بخواهد می‌آفریند‌، زیرا‌ خدا بر هر کاری تواناست‌. »در‌ این آیه‌ خداوند‌ به‌ خلقت همه‌چیز از آب اشاره می‌کند‌ و نیز‌ می‌فرماید که هرچه را بخواهد می‌آفریند و این چیزی است که انسان از‌ آن‌ محروم است.

خداوند بارها به انسان‌ گوشزد می‌کند که به‌ خلقت‌ آسمانها و زمین بنگرید و عبرت گیرید‌ و یا‌ در سوره نحل، آیه 4، فرموده:آدمی را از نطفه بیافرید و اکنون اوست که‌ به‌ آشکارا دشمنی می‌ورزد. در این‌ آیه‌ خداوند‌ به کفرستیزی موجود‌ حقیری‌ که خود خالق آن‌ است‌، اشاره می‌فرماید.

خداوند خود خالقی است با تدبیر و هرچیزی را به ترتیب و با نظم‌ در‌ بهترین حالت به وجود آورده و این‌ خود‌ می‌تواند برای‌ هنرمند‌، الگویی‌ مناسب باشد و مراحل خلق‌ اثر هنری خویش را بدان صورت انجام دهد. سوره لقمان، آیه 10 و 11، گواهی براین‌ مدعا‌ است: «آسمانها را بی‌هیچ ستونی که‌ ببینید‌ بیافرید‌ و بر‌ روی‌ زمین کوهها را‌ بیفکند‌ تا نلرزاندتان و از هرگونه جنبنده‌ای در آن بپراکند و از آسمان آب فرستادیم و در زمین هرگونه گیاه‌ نیکویی‌ رویانیدیم‌. این آفرینش خداست. پس به من بنمایانید‌ آنها‌ که‌ غیر‌ او‌ هستند‌ چه آفریده‌اند. »پس به من بنمایانید آنها که غیر او هستند چه آفریده‌اند. »حال آنکه ما وقتی می‌خواهیم سقفی حقیر، برای منزلمان بسازیم، برای این سقف تیرهای‌ عمودی و افقی زیادی ایجاد می‌کنیم و خلقت ما در برابر خلقت خداوند بسیار حقیر و ناچیز است.

در سوره یس، آیه 81 و 82، فرموده: «آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است‌ نمی‌تواند‌ همانندشان را بیافریند؟ آری می‌تواند، که او آفریننده‌ای داناست، چون بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که می‌گوید موجود شو، پس موجود می‌شود. »حال آنکه یک هنرمند محال است بتواند‌ یک‌ اثر هنری ایجاد کند و بخواهد مجددا مثل او را خلق کند، آن هم خلقتی که بخواهد بگوید موجود شو از محالات است، حتی‌ تکنولوژی‌ امروزه، که تولیدات انبوه می‌کند‌ با‌ پشتوانه‌ای چندین‌ساله، نمی‌تواند در یک لحظه که به لحاظ ثانیه از آن هم کمتر است خلق کند و حتی که به لحاظ ثانیه از آن‌ هم‌ کمتر است خلق کند‌ و حتی‌ از لحاظ مولکولی و ذرات اتم، دو جسم کاملا یک ا ندازه و برابر نیستند تا چه رسد به یک اثر هنری که با دست ایجاد شده است. انسان در بسیاری از مواقع‌ در‌ کارهای خود درمی‌ماند و نمی‌تواند کار خلق هنری خویش و یا صنعت و تکنولوژی خود را پیش ببرد، حال آنکه خداوند، قادر مطلق است. چنانکه در سوره احقاف، آیه 33، فرموده: «آیا نمی‌بینید‌ که‌ خدای یکتاست‌‌ آنکه آسمانها و زمین را بیافرید و در آفریدن آنها در نماند. او می‌تواند مردگان را زنده کند.» بلی‌ او بر هر کاری تواناست. حال آنکه انسان نمی‌تواند به خلق‌ موجود‌ زنده‌ بپردازد، تا آنجا که حتی نمی‌تواند روی موجودی که اسما خلقش می‌کند (فرزند)، در نوع و جنس و اندازه‌ و ‌‌رنگ‌ و غیره آن کنترلی داشته باشد، تا چه رسد که این مخلوق بمیرد و بخواهد‌ آن‌ را‌ زنده کند. اگر حضرت عیسی(ع) مردگان را زنده می‌کرد، فقط به واسطه اذن خداوند بود‌ که در غیر اینصورت از عهده ایشان نیز خارج بود.

خداوند است که‌ به اعمال ما فعلیت‌ می‌دهد‌ و تمام افعال ما از او صادر می‌شود و نیز همواره بر امور ما شاهد و بیناست. هنرمند فقط واسطه‌ای است برای خلق اثر هنری و این خلق اثر باتوجه به الهامات است که به‌ وجود می‌آید و همگی آنها از ناحیه خداوند صادر می‌شوند. گواه این مدعا، سوره حدید، آیه 4، می‌باشد: «هرچه را در زمین فرورود و هرچه را از زمین بیرون آید و هرچه را از آسمان‌ فروآید‌ و هرچه را بر آسمان بالا رود، می‌داند و هرجا که باشید همراه شماست و به هرکاری که می‌کنید بیناست. »و یا سوره طلاق، آیه 12: «خداست آنکه هفت آسمان و همانند آنها زمین بیافرید‌. فرمان‌ او میان آسمانها و زمین جاری است تا بدانید که خدا بر هرچیز قادر است و به علم بر ‌همه‌چیز احاطه دارد. »

انسان هرگاه اثری خلق کرده و یا تکنولوژی جدیدی به‌ دست‌ آورده، بر خود و آن محصول قبطه خورده و آن را و خالق آن را ستایش کرده، همچنین در علوم پزشکی زمانی که به موفقیت رسیده آن عالم را تا عرش بالا‌ برده‌اند‌، حال‌ آنکه غافلند که ستایش از‌ آن‌ خداست‌. سوره ذاریات، آیه 56: «جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام. «و در بعضی مواقع خداوند صراحتا می‌فرمایند (نمل آیه 80) :«و به‌ او‌ آموختیم تا برایتان زره بسازد. تا شما را‌ به‌ هنگام جنگیدنتان حفظ کند آیا سپاسگزاری می‌کنید.» یعنی آموختن فن فلزگری و آهنگری هم از جانب خداوند بوده، پس چگونه‌ بشر‌ می‌تواند‌ مدعی شود که خود همه علوم را فراگرفته و هنرها را‌ خود خلق کرده است، زیرا در تأویل این آیه می‌توان گفت که: «خداوند از طریق وحی و الهام هنر‌ را‌ به‌ واسطه انسان عرضه می‌کند. » و یا سوره هود، آیه 83: «نوح کشتی‌ می‌ساخت‌. که خداوند به او گفت که چگونه و در کجا کشتی خود را بسازد.»

تا این قسمت‌ از‌ بحث‌، صحبت از خلقت، خلق، آفرینش، ابدا، بدعت و... بود، ولی خداوند زمانی که‌ انسان‌ را‌ آفرید در سوره مؤمنون، آیه‌های 14-12، فرمود: «هرآینه خلق کردیم انسان را از‌ مجموعه‌ای‌ از‌ خاک مرطوب، سپس قرار دادیم آن را به صورت‌ نطفه‌ای‌ در جایگاهی استوار، سپس خلق کردیم از نطفه علقه را (خون بسته 9 سپس‌ تبدیل‌ به‌ مضغه (توتی‌شکل) سپس خلق کردیم استخوانها را (عظاما) ، سپس استخوانها را با گوشت پوشاندیم‌، سپس‌ ایجاد کردیم در آن خلقتی دیگر (روح) پس مبارک باد بر خداوند این‌ آفرینش‌ که‌ او بهترین آفرینندگان است.

خداوند در این مرحله، سیر آفرینش انسان را می‌گوید و تا قبل‌ از‌ دمیدن روح، از لفظ به معنای سپس که دمیده می‌شود، از ثم‌ به‌ معنای‌ سپس، با تغییرات کیفی زیاد صحبت می‌کند و آن همان خلقت و انشا بزرگ است که بی‌سابقه‌ بوده‌، زیرا‌ خلق، خلقت با سابقه است ولی فطر و انشا خلقتی است بی‌سابقه و چنان‌ بی‌سابقه‌ که خداوند به این آفرینش خود مبارکباد می‌گوید و از جنّیان و فرشتگان می‌خواهد تا در برابر او‌ تعظیم‌ کنند. این‌روح است که اسما الهی را فراگرفته و قدرت آفرینش دارد. خداوند‌ در‌ آیات بیشماری به خلقت انسان از خاک‌، آب‌، نطفه‌ و... اشاره می‌کند تا به یاد ما آورد‌ که‌ ما موجودات حقیری بودیم تا اینکه او از روح مورد توجه خود، در‌ ما‌ دمید.

خداوند بعد از خلقت‌ آدم‌ و حوا، کثرت‌ آنها‌ را‌ از طریق آمیزش قرار داد و دیگر‌ از‌ خاک و مراحل بعدی نبود، بلکه از طریق جفت و نطفه و علقه بده و خداوند‌ در‌ سوره فاطر، به‌طور جامع، اساس خلقت‌ جهان و بشر را توضیح‌ داده‌ که ترجمه زیر ترجمه بخشی‌ از‌ آیات آن می‌باشد: «ستایش از آن خداوند است، آفریننده آسمانها و زمین، آنکه فرشتگان‌ را‌ رسولان گردانید. . فرشتگانی که بالهایی‌ دارند‌، دودو‌ و سه‌سه و چهارچهار. در‌ آفرینش‌ هرچه بخواهد می‌افزاید، زیرا‌ خدا‌ بر هر کاری تواناست.

رحمتی که خدا بر مردم‌ بگشاید‌ کس نتواند که بازش دارد و چون‌ چیزی‌ را دریغ‌ دارد‌ کس‌ نتواند جز او که‌ روانش دارد و اوست پیروزمند و حکیم. ای مردم، نعمتی را که خدا بر شما ارزانی داشته‌ است‌ یاد کنید. آیا جز خدا آفریننده‌ دیگری‌ هست‌ که‌ شما‌ را از آسمان‌ و زمین‌ روزی دهد؟ (3-1)

خداست که بادها را فرستاد تا ابرها را برانگیزند. و ما آنها را به سرزمینهای مرده‌ می‌رانیم‌ و زمین‌ مرده را به آن زنده می‌کنیم. زنده‌ گشتن‌ در‌ روز‌ قیامت‌ نیز‌ چنین است. (9)

خدا شما را از خاک و سپس از نطفه بیافرید. آنگاه حفتهای یکدیگرتان قرار داد. هیچ زنی آبستن نمی‌شود و نمی‌زاید مگر به علم او و عمر هیمچ‌ سالخورده‌ای به درازا نکشد و از عمر کسی کاسته نگردد، جز آنکه همه در کتابی نوشته شده است و این کارها بر خدا آسان است. (11)

از شب می‌کاهد و به روز می‌افزاید‌ و از‌ روز می‌کاهد و به شب می‌افزاید و آفتاب و ماه را رام کرد. هریک تا زمانی معین در حرکتند. (13)

اگر بخواهد شما را از میان می‌برد و مردمی تازه می‌اورد. (16)

و زندگان‌ و مردگان‌ برابر نیستند. خدا هرکه را خواهد می‌شنواند و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند بشنوانی. (22)

آیا ندیده‌ای که‌ خدا‌ از آسمان باران فرستاد و بدان‌ میوه‌های‌ گوناگون رویانیدیم؟و از کوهها راهها پدید آوردیم سفید و سرخ و رنگارنگ و به‌غایت سیاه. (27)

همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان گوناگون. هرآینه از میان بندگان خدا تنها‌ دانشمندان‌ از او می‌ترسن. (28)

خدا‌، دانای نهان آسمانها و زمین است و او به آنچه در دلهاست آگاه است. (83)

حال به برخی از تفاسیر، در مورد خلقت، از کتاب تفسیر نوین می‌پردازیم:

«اقرا باسم ربک الذی‌ خلق‌.»

بخوان به نام پروردگارت که آفرینش از او سر زد (یا همه‌چیز را آفرید)، همان قدرتی که به آتش فرمان می‌دهد تا در برابر ابراهیم سرد و بی‌آزار شود و همان نیرویی‌ که‌ به کرّات‌ آسمانی و زمین دستور گردش و چرخش می‌دهد و همان فرمانروایی که به هرچیز امر کند انجام می‌شود. به محمد‌ (ص) نیز دستور داد که خوانا شود (امر کوینی) و. این امری خارق‌العاده‌ است‌ اما‌ ن عجیبتر از خلقت، نیست عدم را وجود دادن و نیست را به هست آوردن از هرکار دیگر دشوارتر ‌‌است‌، همان مبدأیی که معجزه خلقت از او سر زده است، معجزه وحی نیز‌ از‌ او‌ صادر گردیده است.

ابن سینا نیز گوید: «عالم مخلوق خداست، ولی قدیم زمانی است، همچنانکه‌ حرکت دست علت حرکت قلم است و درعین‌حال زمان هردو یکی است، همینطور خ داوند‌ علت آفرینش است ولی‌ از‌ وقتی که خدا بوده عالم هم بوده است.»

فرانک آلن استاد فیزیک زیستی، اصل و منشا جهان را چنین می‌داند (فرضیه‌های او) : 1-جهان خواب و خیالی بوده و حقیقت نداشته.

2- خودبخود از عدم برخاسته‌ باشد.

3- قدیم باشد.

4- مخلوق باشد (آفریننده‌ای توانا و دانا آن را آفریده است) .

طبق اعتقادات ما، فرضیه چهارم صحیح است و جهان و همه موجودات آن به خواست و اراده خداوند خلق شده است و خالقی‌ حکیم‌، بر آن نظارت دارد.

«الذی خلق»

به معنی آفریدن و از نیست به هست آوردن است که جهان از نیست و در زمانی کوتاه هست شده.

«خلق الانسان من علق»

در اینجا‌ آفرینش‌ انسان در برابر آفرینش مطلق خلق است، خلق اولی از عدم به وجود آوردن و دومی چیزی را از چیزی ساختن می‌باشد (خلق از خاک)، مهم شمردن مقام انسان منحصر‌ به‌ وحی و دین نیست، بلکه منحصر به خلقت روح و فطرت در او می‌باشد.

موریس مترلینگ در این مورد می‌گوید:«طبیعت از آغاز خلقت، هر روز مصنوع جدیدی به بازار جهان‌ می‌آورد‌ تا‌ انسان را آفرید، پس از‌ به‌ وجود‌ آوردن وی دیگر مخلوق تازه‌ای بیرون نداد و گویا از کار بازایستاده و این هنرنمایی را به بشر واگذاشته».

مترلینگ به تأویل می‌خواهد‌ در‌ اینجا‌ خالق بودن انسان و ابداع او را و نهایتا خلیفة‌ اللهی‌ را توجیه کند.

توجیه او بسیار منطقی و معقول است، زیرا بعد از خلقت انسان است که هنر و اثر هنری‌ و خلقت‌ معنی‌ پیدا می‌کند و هنر فقط برای انسان وجود خارجی دارد و از‌ طریق الهامات است که به خلق و ابداع هنری و فنون می‌پردازد.

برای خداوند، فردی امی را باسواد کردن و انسان‌ را‌ خلیفة‌ اللّه کردن، امری مشکل نیست و سهل و مشکل وجود ندارد. پروردگار از‌ خلق‌ کردن، آغاز و با آموختن به انسان، خلقت را ختم فرمود.

«الذی علم بالقلم.»

مبدا حیات

در‌ سوره‌ بنا‌ به نقل از دایرة المعارف فرید وجدی آمده: «اگر ما فرض کنیم‌ جهان‌ آفرینش‌ به‌طور خارق‌العاده که عقل بشر به آن دسترسی ندارد، بدون آفریننده با اختیار و اراده‌ای‌ خلق‌ شده‌ و اتفاقات پی‌درپی، منجر به پدید آمدن آن گشته است، آیا عقل این را هم‌ می‌تواند‌ بپذیرد که باز هم تصادفات ‌و اتفاقات، موجود دیگری را که در ظاهر و صورت‌ همانند‌ و او‌ در ترکیبات داخلی مقابل و مباین او باشد، ایجاد نموده باشد، تا نسل بشر باقی‌ بماند‌ و زمین‌آباد گردد؟ و همین دلیل کافی است که بپذیریم هستیی، آفریننده‌ای مختار دارد که کائنات‌ را‌ ابداع‌ فرموده و گوناگون ساخته و قوا و غرائز و حواس و الهامات فطری و ابزار و اندام متناسب را به هر نوع‌ عنایت‌ فرموده تا به زندگی خویش، ادامه دهند و به کمال لایق خود برسند‌.»

«الذی‌ خلق‌ فسوی»

خلق کرد مرد را و راست بالا قرارش داد.

بهتر است بگوئیم:هر مخلوقی کوچک‌ و حقیر‌ و یا‌ هر عضوی از یک مخلوق را چنان با استواری و محکمی و از روی‌ علم‌ و حکمت ساخته که بزرگترین کائنات خلق‌شده توسط خداوند، از خلقت و صنعت مساوی برخوردارند. آنچنان‌که علوم ثابت کرده‌اند، همه گیاهان و جانوران از یک مبدا و حیات‌ به‌ نام پرتوپلاسم و یا جرثومه حیات، به وجود‌ آمده‌اند‌ که‌ جسمی است نرم و شفاف و بخارمانند که قوه‌ حیات‌ و حرکت دارد و از آفتاب کسب نیرو می‌کند و این سلول که مشخص نیست کی‌ و کجا‌ به وجود آمده، سریع شروع‌ به‌ رشد و تکثیر‌ می‌کند‌ و یکی‌ ماده اصلی خلقت جانوران و دیگری ماده‌ اصلی‌ خلقت گیاهان گردید. دانشمندان، تازه به آن چیزی که خداوند در هزار‌ و چهار‌ صد سال پیش‌گفته است رسیده‌اند و حتی‌ در سوره دخان، اشاره‌ به‌ این مطلب است که جهان‌ از‌ توده‌ای گازی‌شکل به وجود آمده و مجددا به همان شکل برمی‌گردد ولی اساس حیات‌ بر‌ آب استوار است و جای دارد‌ که‌ ما‌ و دانشمندان، با تعمق‌ بیشتری‌ به آیات قرآن بیندیشیم‌ تا‌ به مسائل و رموز جدیدی دست یابیم و آنها را چراغ راه خود قرار دهیم.

خلقت‌ انسان‌

در سوره مؤمنون اشاره به خلقت‌ انسان‌ و خداوند فرموده‌: «هرآینه‌ خلق‌ کردیم انسان را از‌ مجموعه‌ای از خاک مرطوب، سپس قرار دادیم آن را به صورت نطفه‌ای در جایگاهی استوار‌، سپس‌ خلق کردیم از نطفه علقه را‌، سپس‌ تبدیل‌ به‌ مضغه‌، سپس خلق کردیم‌ استخوانها‌ را، سپس استخوانها را با گوشت پوشاندیم، سپس ایجاد کردیم در آن خلقتی دیگر، پس مبارک‌ باد‌ بر‌ خداوند این آفرینش، که او بهترین آفرینندگان‌ است‌.»

در‌ سوره‌ تین‌، 5-

«لقد‌ خلقنا الانسان فی احسن تقویم (نیکوترین) ». یعنی ما آدمی را محققا در بهترین ترکیب و تعدیل آفریدیم. یعنی راست بالا با اندام معتدل و اعضا متناسب، بدون کم و کاستی‌ و با صفات و نیروهای لازم از حیات و علم و قدرت و اراده و گویایی و بینایی و شنوایی و غیره، آنها از نمونه‌های اوصاف پروردگار می‌باشند. در روایتی، رسول اکرم (ص) چنین می‌فرمایند:«خداوند آدم را بر صورت‌ خود‌ یا بر صورت رحمان آفریده، این است که آدم مظهر همه صفات خداوند است، زیرا صورت پروردگار همان صفات جمال و جلال اوست.»

از حضرت علی (ع) و امام صادق (ع) نقل است‌ که‌: «صورت انسانی بزرگترین محبتهای خدا بر خلق است و کتابی است که خداوند با دست خود او را نوشته و کاخ رفیعی است که با‌ حکمتش‌ آن را ساخته و مجموعه‌ای از‌ جمیع‌ کائنات و موجودات همه عوالم است.»

در سوره بلد، 5،

«لقد خلقنا الانسان فی کبد»

بی‌گمان انسان را در رنج و سختی آفریدیم- از نخستین روز حیات‌، که‌ در تنگنای رحم با‌ مشقتهای بسیار، به سر می‌برد تا با فشار و زحمت ولادت می‌یابد و ادوار مختلف زندگانی را از شیرخوارگی تا پیری و فرتوتی، همه را در سختیهای گوناگون و مشقات و زحمات فراوان سپری می‌کند، در هر شرایطی و هر طبقه‌ای و حتی بعد از مرگ در جای تنگ و تاریک قرار می‌گیرد.

سوره نحل، آیه 78: «خداوند خارج می‌سازد شما را از شکم مادرانتان در حالیکه هیچ چیز نمی‌دانید و قرار داده است از برای شما گوشها و چشمها و قلبها. »

سوره رحمن، 14 و 15، آدمی را از گل خشک شده‌ای چون سفال، بیافرید و جن را از شعله‌ای بی‌دود.»

انعام، 2: «اوست که شما را از گل بیافرید و عمری مقرر کرد.»

نسا1: «تمام انسانها از یک نفس واحده به وجود آمده‌اند (از یک پیکره و منشا) . »

روم، 20: «شما را از خاک آفریدیم. »

حجر، 29 و 28: «و آنگاه که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری می‌آفرینم از گل لجن مانند، پس آن هنگام که متعادل شد و از روح مورد توجه خود در آن دمیدم، مقام او را تکریم کنید. »

از همه آیات فوق، می‌توان دریافت که انسان منشایی جسمانی (خاک) و روحانی (روح) دارد. از نظر قرآن نیز، انسان ترکیبی از جسم و روح است، اعضای بدن و نیروهای روحیش هماهنگ و متناسب و درهم موثرند. مستعد در فراگرفتن علم، دانش و هنر است وقتی سیبی را ببیند به قوه جاذبه و غیره دست می‌یابد. زبانش طوری ساخته شده که می‌تواند سخن بگوید و دستش می‌تواند بنویسد و ایجاد کند و با این دو وسیله افکار خود را به دیگران انتقال دهد و رشد کند.

طبق حرکت جوهری ملاصدرا، از درون جسم و ماده است که روح خلق می‌شود و به واسطه بعد روحانی و جسمانی انسان است، که گاه می‌تواند خلیفه الله شود و گاه پستتر از حیوانات. روح با یاری قلب و دل است که می‌تواند به فطرت خود رجوع کند و از آن الهام پذیرد. البته خداوند در تصمیمگیری و انتخاب راه، انسان را آزاد گذاشته و او را صاحب اختیار قرار داده است.

 

نتیجه بحث

درست است که انسان در امور خود مختار و آزاد است، ولی با توجه به فلسفه اسلامی ما، هر کاری را که انجام می‌دهیم اگر با عشق به الله همراه باشد، در اصل، کننده آن کار نیز الله است. همانند آثار بی‌نظیر اسلامی که بجای مانده است و در نتیجه حتی اثر هنری می‌تواند ابداع هنری به دست خداوند باشد.

ثر هنری از آن هنرمند نیست و صرفاً این هنرمند نیست که خالق آن است و باید دید که منشا آن چیست که باعث خلق اثر هنری می‌شود؟ اما می‌شود کار هنرمند را ابداع و خود هنرمند را مبدع دانست. در واقع، ابداع کار هنرمند است و اصل منشا و اثر هنری، خداوند است.

حال اگر کار و اثر هنری به دید وحدت برسد، هیچ فرقی میان هنرمند، اثر هنری و ابداع و خلق هنری نیست. در واقع فعل خداوند، وسیله فعل بنده است و در این مرحله است که ابداع صورت می‌گیرد و منشا و مبدا اثر هنری، وجود است. این وجود است که خودش را در اثر هنری بروز می‌دهد. آفرینش خداوند از نیست، هست کردن است، ولی هنرمند با توجه به دنیای بیرون و تصورات و ابزاری که در اختیار دارد، به خلق و ابداع هنری می‌پردازد.

ولی بدعت خداوند با بدعت بشر، بسیار متفاوت است، زیرا خداوند در خلقت، امری را ایجاد کرده که اصلاً وجود نداشته، ولی انسان بدعتش با توجه به افکار و اندیشه‌ها و برداشتهایش از محسوسات و با توجه به وسایل مادی‌ای که اطرافش است، صورت می‌گیرد.

خداوند برای خلق کردن، به هیچ چیز نیاز ندارد و در کمترین مدت زمان، جهان و موجودات آن را خلق کرده، ولی انسان برای خلق کردن به ابزار نیاز دارد، آن هم نه در کمترین زمان.

خداوند هر چند بار که بخواهد می‌‌تواند همانند خلقت اول، خلق کند ولی انسان نمی‌تواند یک اثر هنری را درست بمانند آن و هر چند بار که بخواهد خلق کند.

انسان مراحل تکوینی و تکامل اثر هنری خویش را از خداوند الهام گرفته، ولی خداوند از هیچ چیز و هیچکس الهام نگرفته است، چرا که خودش سر منشا الهام همه موجودات است.

الهام تنها خاص انسان است و بس و سایر موجودات، از چنین نعمتی بی‌بهره‌اند و توسط همین است که انسان می‌تواند مبدع و خلق کننده اثر هنری باشد و الهام از ناحیه خداوند است.

خداوند زمانی که انسان را خلق کرد و از روح مورد توجه خود، در او دمید، کار خلقت، بدعت و نوآوری را به عهده او گذاشت و بعد از آن، انسان همواره با الهاماتی که از جانب خدا به او می‌شد، توانست آثاری بدیع و جاودان خلق کند، هر چند که بدعت او به اندازه خلقت و آفرینش خداوند،  بزرگ نمی‌باشد ولی روح و اراده خدا در آن مشاهده می‌شود. اگر عقل و دل انسان با خداوند باشد، خداوند او را در انجام کار خلاقه‌اش، یاری می‌دهد و تو گویی خداوند توسط دستانش بدعتی نو و خارق‌العاده انجام داده. زیرا یدالله فوق ایدیهم.

محسن حسن پور

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر