نقاشی و طراحی های رامبرانت (Rembrandt)

نقاشی و طراحی های رامبرانت (Rembrandt)
مجموعه ای از نقاشی و طراحی های رامبرانت (Rembrandt)
سه‌شنبه ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۸
کد خبر :  ۲۸۱۷۶

رامبرانت هارمنزون فان راین ( هلندی: Rembrandt Harmenszoon van Rijn) (زادهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۶۰۶ یا ۱۶۰۷ میلادی - درگذشتهٔ ۴ اکتبر ۱۶۶۹) نقاش هلندی و از چهره‌های دوران طلاییِ آن کشور بود.

رامبراند نقاش معروف هلندی است که به سال ۱۶۰۶ در شهر لیدن به دنیا آمد و به سال ۱۶۶۹ درگذشت. نماینده بارز مکتب و سبک نقاشی هلندی و استاد سایه و روشن در نقاشی است. رامبراند پسر آسیابانی از مردم لیدن بود. مادرش او را به خواندن کتاب مقدس (تورات و انجیل) ترغیب می‌کرد و به این سبب خیال هنرآفرین او هرگاه از مشاهده و تصور زندگی واقعی هلند فراغتی می‌یافت بسوی شهر بیت‌المقدس پرواز می‌کرد و داستان‌های مذهبی را مجسم می‌ساخت. هنگامی که به دانشگاه وارد شد ذوقی به آموختن مواد علمی نشان نداد. سرانجام شاگرد یکی از نقاشان محلی شد.

پس از مدتی از معلم چشم پوشید و نزد خود به کار پرداخت. بیست و دو ساله بود که به آمستردام رفت و در آنجا به عنوان نقاش چهره‌نگار به کار پرداخت و محبوبیتی به دست آورد. در آمستردام ازدواج کرد اما در سال ۱۶۴۲ زنش درگذشت و بی اعتنایی محیط نسبت به تجدد و تنوعی که او در کار خود به وجود آورده بود موجب شد که رمبراند کم‌کم از شیوه مورد پسند جامعه هلندی روگردان شود.

روح نقاشی رمبراند روشنی است. نقاش می‌کوشد ازطریق تضادی که میان سایه روشن پرده خود به وجود می‌آورد فاجعه زندگی بشری و عشق آسمانی و اسرار روح و حقیقت چهره تصویر شده را نشان دهد. نقاش با محیط خود روابط خوبی نداشت و مردم قدر هنرش را آن چنان‌که خود هنرمند متوقع بود نمی‌شناختند.

در سال ۱۶۵۷ باآنکه هنوز سفارش‌هایی برای کشیدن پرده‌های بزرگ به او می‌دادند وضع معاش هنرمند مختل شد، خانه خود را با مجموعه طرح‌هایی که در عمر خود گرد آورده بود فروخت و در یکی از محله‌های تاریک بیرون شهر آمستردام مسکن گزید. مع‌هذا آثاری که در این دوران به وجود آورده‌است به هیچ وجه حاکی از ضعف روحی و فقر و بیچارگی نقاش نیست. حتی به رغم این عسرت معیشت در پرده‌های نقاشی او جلوه رنگ‌های شفاف و طلایی و دقت در تحلیل قیافه و نمایش روح اشخاص بسیار بیشتر شده‌است. در چهره‌هایی که رمبراند نقش کرده آنچه بیشتر جالب توجه است برق نگاه اشخاص است. وی در شصت وسه سالگی به سال ۱۶۶۹ درگذشت.

کار رمبراند در نخستین سالهای فعالیت هنریش در آمستردام، از شیوه کار روبنس و دیگر نقاشان هلندی پیرو کاراواجو مانند هونتهورست متأثر بود. مثلاً در تابلویی چون شام در امائوس که به حدود ۱۶۳۰ مربوط می‌شود، موضوع را با درام برجسته‌ای - با ایجاد تضادی شدید میان نور و سایه - شبیه‌سازی می‌کند، و حتی از شیوه مأنوس نقاشان هم‌عصرش استفاده می‌کند و منبع نور را پشت یک شکل مانع قرار می‌دهد، که در اینجا سر مسیح است. به سبب ژرف نگری در درون آدمی، قدرت تخیل، توانایی فنی و کثرت و تنوع آثارش، یکی از برجسته‌ترین هنرمندان اروپایی به‌شمار می‌آید. به‌علاوه او چاپگر و رسام نیز بود و در حدود سیصد باسمه از وی به جا مانده‌است. نخستین هنرمندی بود که اهمیت پرداختن به رنگ، نور و اسلوب رنگ‌آمیزی را برابر با اهمیت انتخاب موضوع دانست. هدف او کاوش در دنیای درون آدمی بود، خواه در خودنگاره‌هایی که از خودش و دیگران نقاشی می‌کرد، خواه در متون مذهبی که به تصویر کشید. کاربست اسلوب تدرج ملایم رنگسایه‌ها - از قهوه یی خاموش تا سفید تابناک - به او امکان داد تا حالت روانی متغیر آدمی را بنمایاند، که آن را روانشناسی نور نامیدند.

در آثارش، نور و سایه به آرامی و با ظرافت در هم می‌آمیزند، شکلها را آشکار و پنهان می‌سازند، و کلیتی بصری سرشار از سکوتی روحانی و تعمقی فیلسوفانه پدیدمی‌آورد.

رمبراند تابلوهای زیادی هم به صورت سفارشی و هم به صورت غیرسفارشی کشید که می‌توان آن‌ها را برحسب تاریخی، اسطوره‌ای، پرتره‌های سفارشی گروهی و نقاشی‌های ژانرطبقه‌بندی نمود. بعضی ار جالب‌ترین آثار رمبراند را این گونه مضامین تشکیل می‌دهند. کلمه ژانر که یک اصطلاح است به نقاشی‌هایی اطلاق می‌شود که صحنه‌های از زندگی عادی و چیزهای محلی و سوژه‌های این دنیایی و معمولی را نشان می‌دهند. در هلند قرن هفده سوژه‌های ژانر بسیار محبوبیت داشت. محبوبیت آن‌ها خیلی هم عجیب نبود، چون خصوصیت مردم هلند را نشان می‌داد. آن‌ها کشور و سرزمین و جامعه‌شان را دوست داشتند و می‌خواستند تصویرشان به هنگام کار یا بازی ترسیم شود. آن‌ها همچنین تابلوهای راجع به فقر را دوست داشتند.

به هرحال یکی از سوژه‌های مورد علاقه رمبراند، فیلسوف یا دانشمندی است که در مکانی به حال اندیشیدن دیده می‌شود که او با این سوژه توانست آرامش تفکر و ارتباط با خداوند را در مکانی خلوت به تصویر درآورد. بعضی از نقاشی‌های تاریخی و اسطوره‌ای علی‌رغم عدم تمایل کامل رمبراند در مضامین اسطوره‌ای نیز دارای اهمیت‌اند. ریشه سوژه‌های اسطوره‌ای در تاریخ هنر در سنت دیرینه کلاسیک یونان و تفکر رومی نهفته‌است و علاقه رمبراند علی‌رغم تحصیلات کلاسیکش در دانشگاه لیدن به واقعیتی بود که بتواند الهام را در خصوصیت قهرمانی اسطوره بیابد. در واقع «دیانای» او با الهه شکار بودن فاصله دارد و Danaë که یکی از تصاویر مهم او از بدن برهنه‌است گرمی و طراوت زنی جوان را تماماً دارد و دارای چنان احساسی از واقعیت است که ژوپیتر به صورت رگباری از طلا به هنگام دیدن او به‌طور ناگفتنی مضحک بنظر می‌رسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

ارسال نظر