تابلوی ربوده شده رابرت مادرول
تابلوی نقاشی اثر استاد مدرنیست «رابرت مادروِل» که در سال ۱۹۷۸(۱۳۵۶ شمسی) در نیویورک به سرقت رفت پس از ۴۰ سال پیدا شد.
به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری به نقل از واشنگتن تایمز، تابلوی نقاشی اثر استاد مدرنیست «رابرت مادروِل» که در سال 1978(1356 شمسی) در نیویورک به سرقت رفت پس از 40 سال پیدا شد.
این تابلوی بدون عنوان که توسط «رابرت مادِروِل» در سال 1967 میلادی(1345 شمسی) خلق شده در یک کنفرانس خبری که در منهتن برگزار شد با حضور مقاماتی از افبیآی رونمایی و به بنیادی که آثار مادروِل را در اختیار دارد تحویل داده شد.
این تابلو با ابعاد 69 در 92 اینچ (175 در 234 سانتیمتر) یکی از دهها تابلویی بود که به همراه دیگر تابلوها در سال 1978 از محل نگهداری آثار هنری در نیویورک به سرقت رفته بود.
مقامات اظهار داشتند که این تابلو سال گذشته در یک گاراژ در بخش شمالی نیویورک و توسط پسر مردی که در بخش جابجایی و نگهداری یک شرکت کار میکرد پیدا شد. که او به کمک مادرش توانست این تابلو را با توجه به نام خالقش که در پشت تابلو نوشته شده بود شناسایی کند.
او سپس برای کسب اطلاعات بیشتر در اینترنت جستجو کرده و به اطلاعاتی در مورد رابرت مادرول می رسد و با بنیاد دیدالوس متعلق به مادرول که در سال 1981 جهت تحصیل هنر معاصر ایجاد شده، تماس برقرار میکند. آن موسسه نیز افبیآی را در جریان میگذارد و مشخص میشود که زمانیکه پدر این فرد در آن شرکت کار میکرده این تابلوی مادرول ناپدید شده بوده است.
این مرد که برای آن شرکت حمل و نقل کار میکرده در دهه نود فوت میکند.
رابرت مادِروِل نقاش، چاپگر، نویسنده و ویراستار، به عنوان متفکر و نویسنده پیشرو و همینطور سخنگو در میان نقاشان مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی شناخته شده است. کار وی ترکیبی از اکسپرسیونیسم و ضربات پر انرژی قلمهای نقاشیهای کنشی همراه با پالت رنگی متنوع از رنگهای نقاشی میدان- رنگ و قدرت انتزاع است. در نوشتهها و تفکرات خود زیبایی شناسی و فلسفه اروپایی را با مثبت انگاری و سادگی سنت و تفکر آمریکایی در هم میآمیخت.
مادرول در آبردین واشینگتن، در ۲۴ ژانویه ۱۹۱۵ در خانواده ای تقریباً مرفه با پیشینهٔ اسکاتلندی- ایرلندی متولد شد ولی بیشتر کودکی خود را، برای کنترل آسم، در محیط خشک کالیفرنیا گذراند. در همانجا بود که وی علاقه شدیدی به فضاهای باز و نامحدود و رنگهای درخشان (آبی الترامارین آسمان و زرد اکر تپههای کالیفرنیا) پیدا کرد که بعدها به خصوصیات انتزاعی مهم نقاشیهایش تبدیل شد. درگیری با تم مرگ را نیز میتوان به مشکلات سلامت وی در کودکی نسبت داد. از مهمترین اتفاقات زندگی مادرول، دیدن دائرةالمعارف بریتانیکا بود که رنگهای در خشان و هنر آن بعدها برایش بسیار مهم جلوه کرد.مادرول در سال ۱۹۳۲ وارد دانشگاه استنفورد شد و در آنجا ادبیات و فلسفه خواند که بعدتر در نقاشیها و نوشتههایش تأثیر به سزایی گذاشت. گرفتن دکتری فلسفه از هاروارد، جایی که نوشتههای آلفرد نورث وایت هد، جان دووز و دیوید پرل برایش جلب توجه میکرد، موجب تصمیم نهایی او شد که هنرمند شود.
با این حال در ابتدا به دنبال اصرار پدرش برای داشتن شغلی با ثبات بیشتردر سال ۱۹۴۰ به نیویورک نقل مکان کرد و دررشته تاریخ هنر دانشگاه کلمبیا زیر نظر میر شاپیرو تحصیل کرد. شاپیرو مادرول جوان را با گروهی از سوررئالیستهای پاریسی در تبعید (آندره برتن، ماکس ارنست، دوشان، آندره ماسن) آشنا کرد. این دورهٔ زمانی را که مادرول با سوررئالیستها گذراند بسیار بر روند هنری اش تأثیرگذار بود و موجب شد شیفتهٔ نقاشی و نوشتن به صورت بداهه شود.
رابرت مادِروِل نقاش سبک آبستره اکسپرسیونیست به عنوان بخشی از مکتب تاثیرگذار هنر نیویورک در کنار بزرگانی چون «ویلِم دِ کونینگ» «جکسون پولاک» و «مارک روتکو» قرار میگیرد.
چند اثر نقاشی از رابرت مادرول: