نمایش "شیدایی" در بستری امروزی نگاهی دارد به واقعهی کربلا و ماجرای حر بن یزید ریاحی. حر در یک بازجویی فراخوانده شده تا به برخی ابهامات پاسخ دهد. ابهاماتی که حدود 14 قرن است بی پاسخ مانده. به نقل از تاریخ حر اولین کسی است که با سپاهش راه را بر امام حسین (ع) بست و مانع از حرکت ایشان به سوی کوفه شد ولی در ادامه توبه کرد و اولین نفری بود که خواست تا در راه امام شهید شود. نمایش و به عبارت درستتر نمایشنامه ایدهی خوب و جذابی دارد ولی باید دید آیا در پرداخت هم موفق است؟ همان طور که اشاره شد صحنهی نمایش، یک بازپرسی است و در آن حر با لباسی امروزی (کت و شلوار) توسط بازپرس مورد سوال قرار میگیرد. بازپرسی ای که ظاهرا بارها و بارها تکرار شده است. نکتهی قابل پرسش در اینجا این است که حر قرار است به چه چیزی پاسخ دهد؟ و دقیقا چه ابهامی وجود دارد؟ اینکه چرا و چگونه راه را بر امام حسین (ع) بست؟ اینکه چرا پشیمان شد و توبه کرد؟ و یا اینکه چگونه مبارزه کرد و شهید شد؟ چه چیز بعد از گذشت 14 قرن هنوز برای ما مبهم است؟ و چه چیز باعث شده تا در این پرسشگری تاریخی دست از سر حر بر نداریم و به استناد خود نمایش او قرار باشد بارها و بارها در مورد آن توضیح دهد. قرار است چه حکمی در مورد او صادر شود؟ اینکه حر بیگناه است یا گناهکار؟ این سوالات از این جهت اهمیت دارد که باورپذیری و همراهی مخاطب با نمایش را در بر دارد.
آیا اگر حر قبول نمیکرد تا راه را بر امام ببندد فرد دیگری این کار را انجام نمیداد؟ و واقعه کربلا شکل دیگری پیدا میکرد؟ مگر به شهادت تاریخ و روایات، پیامبر اکرم (ص) سالها پیش از واقعهی کربلا، از شهادت امام حسین در آنجا خبر نداده بود؟ اگر مسئله گناه کار بودن حر است، مگر به گواه تاریخ خود امام (ع) او را نبخشیده است؟ آنچه به نظر میرسد این است که اصل پرسشگری از تاریخ (یا شخصی از تاریخ) که ایدهی اولیهی نمایش "شیدایی" است، خوب است ولی مسئلهی مهمتر سوالی است که قرار است پرسیده شود. در طول این نمایش هیچگاه به روشنی سوال اصلی برای مخاطب مشخص نمیشود و به روشنی معلوم نیست که چه چیز در ابهام است؟ آن هم ابهامی به مدت 14 قرن.
و اگر سوال نمایش رابطهای با عنوان اثر – شیدایی- داشته باشد پس باید پرسید چه شد که حر اینچنین شیدای امام (ع) شد؟ این سوال دارای یک اعتبار عرفانی و معنایی است که اگر قرار باشد اینگونه اثر را ببینیم باید کل شکل اجرا تغییر کند و بی شک جنس سوالات، بازیها و ... باید دچار تغییر شود.
از این رو باید گفت هنوز بستر لازم برای پرداخت دراماتیک فراهم نیست و انگیزهی لازم از کاراکتر (در اینجا بازپرس) به مخاطب منتقل نمیشود تا در این پرسش و تلاش برای روشنگری با او همراه شود و موقعیت ایجاد شده را چندان باور نمیکند. هرچند خود روابط بین بازجو و حر (متهم) خارج از حیث موضوع خوب تعریف شده و بازیگران نیز حضوری موثر بر صحنه دارند ولی مسئله این است که این تلاش اجرایی منطبق بر یک اصل محتوایی دقیق نیست.
نکتهی دیگر در خصوص محتوا این است که این بازپرسی در چه جغرافیایی صورت میگیرد؟ در یک صحنه از نمایش بازپرس رقمی را به پول امروز تبدیل میکند و از واحد تومان استفاده میکند که برای مخاطب تبدیل به یک نشانه میشود و تفسیر آن از این کلمه، جغرافیای ایران خواهد بود. حال این سوال مطرح میشود که چرا این پرسشها توسط یک ایرانی پرسیده میشود؟ در حالی که به نظر چنین سوژهای ویژگیهای فرا مکانی و فرا زمانی دارد و به نظر اگر چنین بازجویی و یا بازپرسی از منظر تاریخ و به دور از جغرافیا و حتی زمانی خاص – تنها سال ها بعد از حادثه- بود، جایگاه و تاثیر بهتری داشت.
چیدمان صحنه ساده و البته متناسب با فضای کلی اثر که یک اتاق بازجویی است طراحی شده ولی در این میان
حضور ویدئو پروجکشن بر روی میز بازجو و استفاده از آن در نمایش فاقد نگاه زیبایی شناسانه و البته کاربردی است. ویدئو پروجکشن نه به یکی از ملزومات بازجویی تبدیل شده که اگر نباشد چیزی در نمایش از دست برود و نه به لحاظ محتوایی امکان و اطلاعات جدیدی به مخاطب میدهد مگر نمایش چند تصویر نقاشی شده از حر. شاید اگر در خلال بازجویی اسناد قابل توجهی به حر ارائه میشد آنگاه میشد به وسیلهی تصویر آن اسناد را با مخاطب به اشتراک گذاشت و البته باز هم لازم نبود خود دستگاه پخش بروی میز باشد. (البته احتمالا به خاطر محدودیتهای فنی، گروه مجبور شده تا اینگونه از آن استفاده کند) . نشانه گذاری های انجام شده روی زمین نیز که ظاهرا محل شهادت حر را نشان میدهد نیز فاقد کارکرد دراماتیک است. چرا که اصلا موضوع اثر چگونه کشته شدن حر نیست که قرار باشد مثل صحنه های جنایی محل افتادن جسد را نشانه گذاری کرد. از این رو کارکرد لازم را ندارد.
در مجموع باید گفت نمایش "شیدایی" همان طور که اشاره شد در ایده موفق و بازیهای قابل قبولی دارد ولی در پرداخت نمایشنامه و خود اجرا نیازمند دقت نظر بیشتری است و با کمی بازنگری میتواند توفیقهای بیشتری داشته باشد.
سید جواد روشن/ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران