بررسی مولفه‌های دراماتیک واقعه‌ی عاشورا؛

چرا حسین(ع)؟ چرا کربلا؟ چرا نمایش؟

چرا حسین(ع)؟ چرا کربلا؟ چرا نمایش؟
چرا موضوع عاشورا بیشتر از دیگر وقایع تاریخ اسلام دستمایه موضوعات نمایشی و درام در ایران است؟ آنچه در نمایش "فانوس‌های تاریک در گذرگاه خورشید" دستمایه قرار گرفته است بیشتر از آن‌که جنبه‌های روایی واقعه کربلا را مد نظر داشته باشد، وضعیت سیاسی و آماری دستگاه خلافت اموی را نشان می‌دهد...
سه‌شنبه ۰۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۳
کد خبر :  ۲۰۳۷۱

چرا موضوع عاشورا بیشتر از دیگر وقایع تاریخ اسلام دستمایه موضوعات نمایشی و درام در ایران است؟

پیش از آنکه آغاز کنیم توضیح یک مسئله برای برخی مخاطبین ضروری بنظر می‌رسد. این بررسی اجمالی هرگز و هرگز در حیطه اعتقادات و باورها و مقدسات و آنچه ما شیعیان جزئی از هستی ایدئولوژیک خویش می‌دانیم ورود نکرده و در نوشتن این وجیزه نیز جز از حضرت ایشان مدد نمی‌جوییم، بلکه نگاهی ساختار شناختی و روشنگرانه به موضوعات دراماتیک و مربوط به ادبیات نمایشی و حماسه‌سرایی در شرق داشته و تلاش می‌کند تا با اشاره به برخی شاخصه‌ها، دوستان علاقمند را با برخی نکات لازم در نوشتن نمایشنامه‌هایی از این دست آشنا کند. مسلما اشارات نظر در این مقاله صرفا بر عناصر دراماتیک واقعه‌ای ست که به گسترده‌ترین شکل ممکن از لحاظ موضوع، عناصر داستانی و سیر واقعه و... چنان قدرتمند جلوه کرده ست که امروز نه تنها در آثار معتقدین، بلکه در بسیاری از آثار غیر شیعه نیز تاثیر گذار بوده ست.

تاریخ اجتماعی و سیاسی شرق نشان می‌دهد که تغییر و جابجایی قدرت در این جغرافیای سیاسی هرگز آسان نبوده و هماره با خون ریزی، جنگ، شهادت، اسارت و تلخکامی‌های فراوان همراه بوده است. حتی اساطیر شرقی و افسانه‌های اجتماعی این جغرافیا همواره با پسرکشی - به مثابه مقاومت قدرت‌های حاکم در برابر اندیشه‌های تازه و نگرش‌های جوان و پیشرو- همراه بوده است. کثرت و تنوع کشتار و قتل عام‌ها و ستیزه‌ها و همچنین خیانت پیشگی‌ها و دسیسه‌های منجر به قتل و نسل کشی، چه در عرصه تغییر قدرت‌های حاکمه و چه در مدت حکومت‌ها - در جهت نگهداری سیطره قدرت - در شرق نشان می‌دهد که صاحبان اریکه چندان دل خوشی از هیچ گونه تغییر و اندیشه‌ی تازه‌ای نداشته‌اند. فهرست قهرمانان ناکام و قیام‌های نافرجام چه در تاریخ اجتماعی و چه در افسانه‌ها که تاریخ غیر مدون و مردمی محسوب می‌شود مبین این واقعیت تلخ است که تنگناهای سیاسی و اقتصادی در این محیط‌، همیشه تمامی گزینه‌های اصلاح و تغییر را آنقدر مسدود و محدود کرده‌اند که منجر به قیام‌هایی خون‌آلود و در بیشتر مواقع ناکام شده است. البته نباید از نظر دور داشت که علت شکست این گونه حرکت‌ها همیشه و الزاماً توانایی قدرت مرکزی یا خونریز بودن فطری آن نبوده ، بلکه در بسیاری موارد نیز کناره‌گیری و هراس مردم از دخالت در سرنوشت خود و نپیوستن به قهرمانان خویش باعث رخداد چنین وقایعی بوده ست. در بررسی اجمالی سرنوشت قهرمانان و قیام‌های مردمی و حتی بسیاری از جنگ‌های میهنی، منفعل بودن و کناره گیری مردمان از دخالت و پشتیبانی از حرکت رخ داده باعث ایجاد فجایعی شده است که بعد‌ها همان موضوعات دستمایه تراژدی‌های افسانه‌وار در قصه‌ها و روایت‌ها و نقل‌های همان مردم بوده و نکته جالب‌تر اینکه هیچ نسلی از سرنوست نسل پیشین خود عبرت نگرفته و تاریخی مدور و مکرر و متسلسل را رقم زده است.

 از سوی دیگر علاقه جمعی مردمان این ورطه به افسانه‌سازی و داستان‌پردازی و قهرمان‌پروری و حماسه سرایی باعث شده تا هر واقعه ای را به انحاء مختلف در روایات خویش که غالباً سینه به سینه منتقل شده است انعکاس دهند، تقویت کنند و شاخ و برگ بیفزایند. گاهی این علاقه تا آنجا پیش می‌رود که جامعه‌ای به طور ناخودآگاه انتظار مرگ یا هجرت قهرمان‌های واقعی و زنده اش را چندان می‌کشد تا بتواند با از دست دادن آن‌ها به مرثیه‌ها و افسانه‌هایش بپردازد. شاید کنایه‌ای دردناک باشد اگر بگوییم برای برخی جوامع و طوایف این سو، افسانه‌های قهرمانانه از خود قهرمان ارزشمند‌تر است زیرا جامعه‌ای ذلیل و منفعل همیشه می‌تواند خود را در پس این گونه قصه‌ها پنهان کرده و بی‌آنکه دچار زحمت و شامل هزینه‌ای شود، شریک قهرمان باشد و در نظر دیگر جوامع، بزرگ و شجاع بنماید. از این رو حماسه‌سرایی‌ها صرفا زاییده جوامعی نیست که خود، حماسه‌ساز است بلکه بیشتر جلوه دست نیافتنی آرمان‌ها و امید‌های جامعه‌ای ست که از حماسه و قهرمان تهی ست یا غالبا جرات همراهی با حرکت‌های اجتماعی را ندارد. فراموش نکنیم که ساخت افسانه نیاز یک جامعه است نه تاریخ وقایع آن. مانند رستمی که در خلا شجاعت و دلاوری جامعه نیاز به آن احساس می‌شود یا سیاوشی که نیاز و زاییده یک جامعه غیر متعهد و غرق در دروغ و دغل ست، یا سهراب که نیاز جامعه‌‌ای ست که به روشنی نسل جوان و بارآور خود را غرق در پلشتی و دروغ و ترس می‌بیند. به معنای دیگر هر اندازه جامعه‌ای تهی از قهرمان‌های واقعی باشد، افسانه‌سرایی و ساخت قهرمان‌های متخیلش افزون می‌شود.

نگاهی اجمالی به مجموعه متنوع روایاتی که در برگزاری تعزیه‌ها و مجالس شبیه خوانی انجام شده و عناوین و قصص دینی و غیر دینی‌ای که در این ساختار ادبی-نمایشی گنجانیده‌اند نشان از علاقه و نیاز وافر مردمان این خطه به قصه پردازی و قهرمان پروری‌های متخیل جامعه‌ای دارد که در سیطره قدرتی دینی خود را خالی از قهرمان و دلاورهای اخلاق‌مدار، متعهد و شجاع می‌بیند.

اگرچه دامنه گسترده‌ای از اینگونه روایات، ریشه در تاریخ دارند اما نوع و گونه روایت و شکل انتقال آن به دیگر نسل‌ها، گاه نشان می‌دهد که شاخ و برگ‌های دراماتیکی برحسب نیاز و ضرورت‌های زمانه به وقایع تاریخی افزده شده است؛ و در قبال برخی داستان‌ها و وقایع نیز چندان این فرعیات و افزوده‌ها افزایش یافته‌اند که گاه اصل واقعه از یاد رفته است و حتی برخی راویان‌، دیگر به مستندات تاریخی و حقیقی واقعه چندان وقعی ننهاده و در پرورش داستان خود از اصل موضوع دور و دورتر شده‌اند. این نوع برخورد که کم هم نیست، گاهی حتی باعث افزودن قهرمان و ضد قهرمان‌ها و اماکن و رخدادهایی شده که برخی از آنها شاید اساساً وجود خارجی نداشته باشند. نکته لازم بذکر این است که چنین مسائلی نه از سر ناآگاهی و عناد بلکه بیشتر بر حسب علاقه و نیاز انجام شده و بعد‌ها این موضوع یکی از شاخصه‌های تکنیکی اینگونه روایات قلمداد شده است‌، چندانکه امروز اگر داستانی خالی از اینگونه اغراق و تخیل باشد، از دسته حماسه سرایی و روایت پهلوانی خارج خواهد شد.

اینگونه قصه پردازی و شرح واقعه مادامی که با جوهره‌ای اساطیری یا کهن الگوهای اجتماعی درگیراند مسلما نه تنها ایجاد هیچ مشکلی در ساختار باورمندی اجتماعی نمی‌کنند، بلکه گاه موضوعی ساده را در تنوع روایی خود رشد داده، سره و ناسره را از هم می‌سترند و قصه‌ای نغز و پر مغز، چندان می‌سرایند که تا جاودانه ایام می‌ماند، اما مشکل زمانی آغاز می‌شود که دستمایه این گونه روایات و نمایش‌ها ریشه‌ای در تاریخ واقعی و مستندات اجتماعی و اعتقادی داشته باشد. آنگاه برای پژوهشگری که با استناد به داشته‌های مردمی و اجتماعی یک جامعه‌، قصد بررسی و عرض مقالات داشته باشد این پژوهشگر مسلما مسیری پر فراز و نشیب و چالش بر انگیز و گاه خطرناک را در پیش خواهد داشت. مرور فهرست‌وار طومار و نسخه‌های باقی مانده و موجود در اسناد نمایشی ایران ما را با اسامی و روایاتی روبرو می‌کند که گاه بخشی و گاه شاید تمامی اشخاص و واقعه آنها خیالی و غیر‌واقعی‌اند و گاه با تلفیق چند داستان به واقعه اصلی ساخته شده‌اند.

نکته دیگری که در باره موضوعات جهان شرق حائز اهمیت است انتخاب وقایع و قهرمان‌ها به لحاظ موضوعی ست. غالب این وقایع و سرنوشت قهرمانان ساختاری تراژیک دارند و عموما قهرمانان این گونه داستان‌ها درگیر تلخ‌ترین نوع پایان سرنوشت خویش‌اند و دلیلش را می‌توان در نوع تاریخ سیاسی-اجتماعی و حتی خشونت نهفته در جغرافیای این سرزمین‌ها جستجو کرد – مانند کمبود آب که سرمنشاء بسیاری از داستان‌ها و روایات اساطیری این جغرافیا ست.

شاخصه‌های دراماتیک واقعه کربلا:

جور و ظلم حاکمیت
ناتوانی و تفرقه میان مردم و در نتیجه ضعف مقابله با ستمگری
فساد گسترده در تمامی لایه‌های اجتماعی و سیاسی
وحشت بازگشت جامعه به شرایط پیشین
حضور بلامنازع تقدیر یا رسالت محتوم و از پیش تعیین شده قهرمان
دسیسه‌های گسترده و گوناگون سیطره قدرت – با استفاده از جهالت مردمی- برای دور نگه داشتن خاندان قهرمان از عرصه‌های اجتماعی و سیاسی
حضور ضد قهرمانی که علی‌رغم تمامی ضعف‌ها و حقارت‌ها‌، به واسطه قدرت نظامی و سیاسی بر حاکمیت تکیه زده است
حضور زنان به عنوان عناصر تاثیر‌گذار در کنار قهرمان
حضور کودکان در مرکز واقعه و اوج‌گیری موضوعات عاطفی در تشریح قصه و جذب مخاطب
حضور جوانان در شکل بخشی به حماسه‌های فرعی‌، وقتی که مخاطب جوانان به عنوان بدنه فعال جامعه باشند
تنهایی و خصلت‌های ساختار شکنانه قهرمان حتی در روایت‌های کودکی و جوانی وی
امید مقطعی به تشکیل جریان‌های اجتماعی و تاثیر عنصر آگاهی که غالبا با شکست مواجه می‌شود
نیرنگ‌های ضد قهرمان که عموما بصورتی آشکار در قصه پدیدار شده و صرفا وظیفه سیاه‌تر نشان دادن فطرت ضد قهرمان را دارند
فریب‌های اجتماعی و قتل عام‌های حساب شده برای خالی کردن پیرامون قهرمان
استفاده از عنصر تاریکی و شب، پنهان کاری‌، بخشودگی و آدم‌هایی که چندان راسخ نیستند
به حداقل رسیدن یاران قهرمان
پرداختن به تک تک قهرمان‌های حاضر در موضوع داستان با استفاده از تکنیک گریز یا مدخل
معروفیت ضد قهرمان‌ها به خشونت و ایجاد وحشت با طرح داستان‌ها مقدماتی یا پیش داستان‌هایی که شاخصه دیگری از حماسه سرایی ست
همراهان سست عنصر و پشیمان در دو سوی واقعه
ضد قهرمانی که تحت تاثیر خصایص قهرمان در صف قهرمانان موثر بر داستان قرار می‌گیرد
ایجاد تردید و استفاده از خصلت‌های انسانی در ایجاد تعلیق روایی
حضور قدرت‌های ماوراء الطبیعه
مظلومیت آشکار صف قهرمانان در برابر خشونتی افسار گسیخته و سیاه از سوی ضد قهرمان چندان که مخاطب را دچار این تردید کند که شاید -علیرغم پیروزی قهرمان در اصل واقعه- در طرح دوباره قصه با شکست قهرمان مواجه شود
چند وجهی بودن واقعه به لحاظ روایی
ایمان راسخ به قدرتی فردی در برابر تردید جمعی ضد قهرمان‌ها
پیروزی بی‌تردید اندیشه قهرمان و گسترش پر دامنه اعتقادات وی حتی پس از شکست ظاهری و شهادت مظلومانه‌اش (که غالبا با تصاویری بسیار دلخراش در جهت نشان دادن سیاهدلی و ترس پنهان ضد قهرمان از قهرمان همراه ست)
مرکزیت موضوع مرگ با توجه به اعتقادات و باورهای جمعی به این موضوع و دیگر عناصری از این دست که به باورمندی جامعه و مرگ نزدیک ست.
حضور قهرمان در تماشای ادامه واقعه و سرنوشت یاران خویش حتی پس از مرگ و حذف فیزیکی از داستان
جغرافیای انتخاب شده برای وقوع واقعه و استفاده درست از عناصر طبیعی در ایجاد موقعیت‌های دراماتیک
زمان‌بندی دراماتیک وقایع بدون توجه به عنصر طبیعی زمان در اصل وقایع، در جهت ایجاد تعلیق و عنصر طرح توطئه
سیر حرکت قهرمان از جایگاهی آسمانی و مکانی روحانی به جایگاهی زمینی و تعیین شده در جهت نشان دادن عناصر وجودی متفاوت در قهرمان
عنصر دعوت و موضوع روشنگری اجتماعی توسط قهرمان و یاران و طرفداران وی (قبل و در حین اتفاق)
نقد‌های اجتماعی و سیاسی در واقعه اصلی
موضوع آب به عنوان یکی از اصلی‌ترین عناصر تاثیر‌گذار جغرافیایی بر داستان‌ها و افسانه های شرقی که شامل چندین وجه متفاوت است . (الف: به عنوان عنصری صرفا طبیعی. ب: به عنوان عنصری دراماتیک در نشان دادن ضعف‌های انسانی و گاه بزرگتر جلوه دادن توانایی‌های قهرمان در برابر ضعف‌های بشری. پ: به عنوان نشانه‌گذاری واقعه از منظر تطهیر قهرمان. ت: به عنوان علت دراماتیک برخی وقایع تراژیک در حاشیه واقعه اصلی. ث: به عنوان حلقه اتصال عاطفی و دراماتیک در گستره‌ی جغرافیایی و تاریخی چنان که تا امروز نیز همچنان جایگاه حساس خویش را داراست)
وجود زنان به عنوان راویان که رسالت قهرمان را در جامعه ادامه می‌دهند و زاینده قهرمانان بعدی‌اند
قیاس جهان آرمانی قهرمان و جهان واقعی تحت سیطره ظلم
اصرار بر تاثیرات اجتماعی زندگی و تربیت قهرمان بر نسل آینده جامعه
پرداختن به آرمان های تئوریک قهرمان
آنچه در این موارد بدان‌ها اشاره شد چنانچه مورد دقت مخاطبین قرار گیرد عناصری‌اند که عموما در ساخت داستان‌ها و ترکیبات حماسه‌سرایی در شرق (و در برخی اساطیر غرب) مورد توجه بوده است و عموما جزئی از عناصر اصلی و ساختاری چنین روایاتی ست. مسلما می‌توان هر کدام از موارد مطرح شده را تشریح کرده و نمونه‌های مشابه آن‌ها را در روایات مختلف تاریخی و همچنین تنوع اشارات روایی شان را مورد مقایسه و بررسی قرار داد که این کار نیازمند مجالی دیگر ست.

در غالب روایاتی که از واقعه کربلا گفته شده و آن‌ها که تاکنون بصورت نمایش‌های میدانی و آیینی ساخته و پرداخته شده است‌، تلاش شده تا با استفاده از هرکدام از این موارد یا ترکیبی از چندین مورد که اشاره شد‌، مخاطب جذب شده و تحت تاثیر قرار گیرد و زندگی یا اندیشه‌اش تغییر و تحول یابد‌. بدیهی ست آنچه در این جا بدان‌ها اشاره شد نکات و جذابیت‌های دراماتیک و داستانی این واقعه مهم است و مسلما در نوشتن هر موضوع و دستمایه قرار دادن هر عنوان برای نگارش درامی با نگرش عاشورایی‌، پیش و بیش از هر چیزی سندیت و موثق بودن اطلاعات آن واجب است که آن هم بر عهده پژوهشگران و دانشمندان تاریخ اسلام ست تا در اختیار نمایشنامه‌نویسان قرار گیرد، همچنین باید مجدداً متذکر شوم که در این جا موضوعات اعتقادی مورد بحث و اشاره نیست و صرفا نگاهی دراماتیک مطرح است.

به زعم نگارنده عناصری که گفته آمد ساختاری مستحکم پیرامون روایات این واقعه استوار کرده است که به مرور زمان و در فراز و فرود‌های تاریخی گستره و عمق و اوج‌های گوناگون داشته است‌، این چنین نگره‌ها و دستمایه‌هایی در کمتر موضوعی از موضوعات تاریخ مبارزاتی اسلام وجود دارد‌، چه از لحاظ خود ماجرا و وقایع مربوطه و چه به لحاظ کاربرد آن در جوامع مردمی. ممکن است خوانندگان به برخی وقایع و شخصیت‌های تاریخ اسلام اشاره کنند که برخی از این گونه موارد را شامل بشوند اما تنها واقعه ای که مشمول تمامی این موارد است موضوع عاشورا و واقعه کربلاست؛ و مجددا تاکید می‌شود که امروز بر عهده نویسندگان و دارم نویسان است که پیش از آنکه چون پیشینیان و برخی معاصرین خویش تنها با توجه به احساس و عواطف مخاطب‌، پیش رفته و نقل و قصه پردازی کنند‌؛ با استفاده از حجم گسترده عناصر دراماتیک در این واقعه مجالی نیز برای اندیشیدن و تحقیق و پژوهش‌های دقیق‌تری به خود داده و سپس با توجه به این گستره از مداخل و موضوعات، دست به ساخت و خلق و نوشتن اثری کنند که به جز سرگرمی و لذت مخاطب و تحریکات عاطفی و تکرار روایات مشترک، ثمری اندیشمندانه نیز داشته باشد. البته بدون هیچ قضاوتی بر تفاوت اینگونه آثار باید عرض شود که در حال حاضر نیز اندک متون نمایشی‌ای وجود دارند که به چنین جنبه‌هایی پرداخته و موضع گیری‌ای جامعه شناختی را ارائه می‌دهند که باعث روشنگری و جلب نظر مخاطبین فرهیخته و اهل دانش شده است.

اگر چه متاسفانه بسیاری از این متون هنوز به دلایلی شکل اجرایی به خود نگرفته‌اند و فرصت به صحنه رفتن را نیافته‌اند اما مسلما در جوامعی مانند ایران که فرهنگی شامل اساطیر‌، اسوه‌ها و قهرمانان اجتماعی، را در باور‌ها و قصه‌ها و آیین‌های خود داراست هر نوع روایتی که باعث تهییج احساسات جامعه بشود طرفداران خاص خود را نیز داراست.

از جمله گسترده‌ترین گونه اجرایی چنین روایاتی در ایران تعزیه است که در این چند دهه اخیر بزرگانی دست به گرد آوری و تصحیح و دوباره نویسی آن‌ها زده‌اند و مجموعه‌های ارزشمندی را نیز به مخاطبین مشتاق ارائه داده‌اند اما آن‌گونه که بارها در مصاحبه‌ها و مقالات دیگر نگارنده آمده، تعزیه که نمایشی آیینی ست همچون دیگر آیین‌ها وابسته به مکان و زمان خاص خود است و چنانچه آن را بخواهیم در صحنه تئاتر و تحت عنوان نمایش در سالن‌ها اجرا کنیم از ماهیت اصلی خود دور کرده و کاربرد بنیادین آیین را از بین برده‌ایم و اگر برخی هنرمندان بر حسب شرایط خاص لازم می‌بینند تا این گونه‌ی نمایشی را به صحنه ببرند قطعا دو کار را نیازمند‌اند:

یکم: تصحیح تاریخی و روایی نسخه و طومار‌ها دوم: تغییرات ساختمان اجرایی چنان که آنچه بر صحنه رخ می‌دهد نه اجرای آیین‌، بلکه نمایشی با شد با رویکرد آیینی که این دو بسیار از هم متفاوت‌اند.

به هر تقدیر آنچه در نمایش "فانوس‌های تاریک در گذرگاه خورشید" دستمایه قرار گرفته است بیشتر از آن‌که جنبه‌های روایی واقعه کربلا را مد نظر داشته باشد، وضعیت سیاسی و آماری دستگاه خلافت اموی را نشان می‌دهد. برخورد قدرت‌های سیطره جو‌، نسبت به هر آن‌که بخواهد تغییری سازنده در ساختار جامعه خویش به وجود آورد. ما بر آنیم تا دلایل بوجود آمدن واقعه کربلا را جستجو کنیم. آنچه از ظلم و جور حاکمیت های ستمکار در هر برهه‌ای می‌تواند باعث شکل گیری چنین موضوعاتی باشد. برای ما این موضوع مهم بوده که چرا جامعه‌ای که از لحاظ تاریخی هنوز چندان از حضور حضرت رسول(ص) دور نشده تا آنجا منحرف می‌شود و در دیکتاتوری و ظلم فرو می‌رود که برایش کشتن نوه رسول خدا یک فریضه دینی قلمداد شده و براه اندازی کاروان اسرایی از خاندان رسول اکرم(ص) یک افتخار محسوب می‌شود. فراموش نکنیم که بسیاری از آنانی که در واقعه کربلا روبروی حسین ابن علی(ع) قرار گرفتند پیش‌تر از آن در کنار او بوده‌اند و همراه او شمشیر زده‌اند و البته تمامی آنها نیز مسلمان‌اند‌، و متاسفانه این همان فاجعه بزرگ اجتماعی ست که کمتر بدان توجه می‌شود.

نمایش "فانوس‌های تاریک..." به این موضوع می پردازد که چگونه جریاناتی انحرافی و قدرت‌های سیاسی طالب سیطره توانسته‌اند طی چند سالی که از رحلت رسول اسلام می‌گذرد آنچنان فرهنگ سازی کنند و از خرافه و قدرت خویش بت‌های تازه‌ای بتراشند که جامعه عرب با افتخار و در جهت بدست آوردن بهشت و پاداش‌های الهی تیغ بر گلوی فرزندان رسول خدا بکشند و از این کارشان خشنود و مفتخر نیز باشند.

چندین ماه پژوهش و جلسات متعدد با آگاهان و کارشناسان علوم دینی و تاریخی دستمایه درست بودن اطلاعات این نمایشنامه شده است و البته بخش‌هایی از این نمایشنامه نیز برحسب ملاحظاتی از متن اجرایی کنار گذاشته شده‌، تا امروز پس از چندین سال و با حمایت جناب کوروش زارعی توانسته‌ایم این متن را به صحنه ببریم‌، که در همین فرصت از ایشان به خاطر بذل محبتی که به گروه های تئاتری دارند تشکر و قدردانی می‌کنم.

امید من این است که این نمایش از سوی مخاطبین مورد توجه قرار گیرد و موضوعات مطرح شده در این اثر بتواند روشنگر برخی موضوعات این واقعه مهم و جانسوز باشد‌. چرا که اعتقاد من بر این است که چنانچه جامعه‌ای خود را نیازمند شهدایی همچون حسین بن علی(ع) می‌داند‌، بیشتر و پیشتر از آنچه به اصل واقعه و روایاتی در باب چگونگی شهادت ایشان بپردازد باید در مورد بستر وقوع چنین وقایعی و درک چگونگی نیاز جامعه به شکل گیری چنین موضوعاتی نیز بیندیشد. 

*هادی حوری / نویسنده و کارگردان نمایش "فانوس‌های تاریک در گذرگاه خورشید"

برچسب ها: تئاتر

ارسال نظر