دالوند، منتقد هنری، نویسنده و پژوهشگر هنر، تصویرگر و طراح گرافیک، معتقد است: امروزه آنچه با عنوان «مولتی مدیا» در اروپا رونق گرفته و در سطح عموم ایرانیها هم با همین نام شناخته شده است، اصلا یک پدیده غربی نیست؛ بلکه قبل از آنکه اروپاییها بفهمند این پدیده چیست و چگونه کار میکند، ما آن را در دل فرهنگ خود ساخته و به کار بسته بودیم.
احمدرضا دالوند منتقد هنری، نویسنده و پژوهشگر هنر، تصویرگر و طراح گرافیک کشور است. وی یکی از چهرههای سرشناس فرهنگی هنری داخل ایران به شمار می رود. دالوند به تصویرساز، گرافیست، منتقد و مدیر هنری مطبوعات مشهور است. وی درخصوص دید بصری به فرهنگ و هنر عاشورایی به خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری گفت: هنگامی که سخن از هنر عاشورایی به میان میآید ناچار باید به سراغ تاریخ برویم. تاریخی که به واقعه عاشورا و مبارزات حماسی امام حسین(ع) و سالهای آغازین اسلام مربوط میشود. یکی از مضامین واقعه عاشورا به بازتاب آن در افکار عمومی مردم متصل میشود. چرا که در شهرها، روستاها و هر نقطهای از ایران بنا به اقلیم جغرافیایی و آداب فرهنگی خودشان هرکدام به نوعی قرائت و روایتی از حوادث عاشورا در کربلا دارند. با اینکه میان مذاهب اسلامی اشتراکات بسیاری وجود دارد، اما آنچه میان شیعیان ایران بازتاب گستردهای داشت قهرمانیها و حماسهسازی امام حسین(ع) بود. این موضوع چنان در فرهنگ، فولکلور، اشعار و زیباییشناسی بومی ایران وسعت یافت که امروزه توانسته صاحب یک فرهنگنامه تصویری، ادبی و موسیقایی خاص خودش باشد.
وی افزود: مجموعهای از این هنرها در مورد عاشورا از سوی ایرانیان به اسلام تزریق شد. یکی از جاودانگیهای واقعه عاشورا و حماسه امام حسین(ع) در کربلا، ضمن جاودانگی مطلق این واقعه، به همین هنر ایرانیان مربوط است. ایرانیان پس از پیوستن به دین مبین اسلام و حضور جمعی در مذهب تشیع، اسلام را در ذوق زیباییشناسی خودشان با باورها و عواطف خود ترکیب کردند. این اتفاق در دنیای اسلام چند نمود ظاهری داشت. یکی از آن ها هنر تعزیه است. تعزیه یک هنر چند وجهی است؛ همان هنری که جریانی به نام نقالی را راهاندازی کرده است.
نقاشی قهوهخانهای یک هنر چندرسانهای است
امروزه آنچه با عنوان «مولتی مدیا» در اروپا رونق گرفته و در سطح عموم ایرانیها هم با همین نام شناخته شده است، اصلا یک پدیده غربی نست؛ بلکه قبل از آنکه اروپاییها بفهمند این پدیده چیست و چگونه کار میکند، ما آن را در دل فرهنگ خود ساخته و به کار بسته بودیم. «مولتی مدیا» به معنای ترکیب چند رسانه همزمان با هم است. مثل هنر نقالی، پردهخوانی و تعزیه که از چند رسانه از جمله متن نمایشی که میتواند روایت عاشورا و یا روایت داستان دیگری از دل فرهنگ و هنر ایرانی باشد. همچنین نقاشی و یا تصویری که نقال از روی آن پردهخوانی را انجام میدهد به همراه رسانه دیگری که صدای نقال و یا شبیهخوانان تعزیه است. ترکیب همزمان متن، تصویر و صدا از سوی اروپاییهای امروزی «مولتی مدیا» خوانده میشود. ما سالها پیش از جوامع غرب به این توانایی دست یافتهایم. ما ایرانیان شاهد حضور همزمان چند رسانه در آیینهای سنتی، فرهنگی و مذهبی خود بودهایم. اما متاسفانه به دلیل عدم قدردانی درست این هنرها روز به روز کمرنگتر میشود.
قهوهخانههای قدیمی به شیوه چند رسانهای مردم را جذب و آن ها را سرگرم میکردند. شخصی که به آن نقاش گفته میشد به قهوهخانه میآمد و صحنهها و چهرههای وقایع مهم تاریخی و حماسی از جمله واقعه کربلا را ترسیم میکرد. سپس نقال از روی همان نقشها با علم بر مقاتل شیعی و یا کتب حماسی به روایت داستان خود میپرداخت. این کار هم به گردهمایی مردم کمک میکرد و هم به ماندگاری آثار سنتی، ملی، آیینی و مذهبی ما کمک میکرد. اما پس از استحاله فرهنگی که شکل گرفت، نقال به همراه تمامی داستانهای اصیل ایرانی او و نقاش قهوهخانهای کنار گذاشته شد. چرا که رسانهای با نام «رادیو» جای خود را میان مردم جهان باز کرد.
رادیو به عنوان یک رسانه در تمامی قهوهخانهها حضور یافت و جای همه آیینهای سنتی، مذهبی و ملی ما را گرفت. این استحاله فرهنگی حدود دهه 20 برای مردم و جامعه ایرانی رخ داد. متاسفانه در دوره حکومت پهلوی آن گونه که باید توجه و آگاهی از هنرهای سنتی و مذهبی موجود نبود که شخصی پیگیر دلیل کنار گذاشتن آن ها شود. اینکه چرا ما باید نقالی و پردهخوانی را کنار گذاشته و رادیو را جایگزین آن کنیم. رادیو به خودی خود بد نبود اما به جهت تمایل مردم آن دوره تاریخی کشور به زندگی اروپایی و به دنبال آن انحطاط فرهنگی کشور، حذف هنرهای سنتی و بومی از مکانهای تجمع عموم مردم اشتباه بود.
به هر حال میبینیم که امروزه که در دهه 90 هستیم، پس از گذشت 70 سال هنوز شمع هنرهای سنتی و آیینی مذهبی ما روشن است؛ چرا که هر بار به محرم و صفر و ایام سوگواری سید سالار شهیدان نزدیک میشویم گروههای تعزیه و پردهخوانی کار خود را آغاز کرده جانی تازه به آن تزریق میکنند.
ضرورت آموزش نقاشی ایرانی در تلویزیون
وی در پیشنهادی برای احیای هنرهای سنتی و بومی ایرانی گفت: ما هر ساله میتوانیم با آغاز ماه محرم ترسیم و رنگآمیزی زنده پرده نقالی را همراه با اجرای نقالی به صورت کارگاهی داشته باشیم. یعنی نقاش کار خود را در مقابل چشمان مردم شروع کند و بر اساس روایتی که نقال میخواند شخصیتها و فضاهای مورد نظر را نقاشی کند. این کار میتواند مردم را وادار سازد تا سینه به سینه و چشم در چشم درک کنند که در مقابل انحطاط هنری حاکم به بخشهای زیادی از جامعه، این جریان اصیل، نجیب و شریف توانِ قدرتمندی برای خودنمایی در جامعه جهانی دارد.
دالوند با انتقاد از شیوه عملکرد برخی سازمانها و ارگانهای مربوط به فرهنگ و هنر با خطاب قرار دادن شبکه چهار صدا و سیما گفت: شبکه چهار سیما معروف به شبکه فرهیختگان است. اما روزگاری شبکه چهار برنامهای با عنوان «لذت نقاشی» با حضور شخصی به نام «باب راس» پخش میکرد. این برنامه به شکل خیلی بازاری و زننده منظره کشی را آموزش میداد. برنامه «لذت نقاشی» با حضور «باب راس» سالهای متوالی و به صورت تکراری پخش میشد. آنچنان که مردم عادی تصور میکردند که چه اثر هنری زیبایی خلق میکند. اما «باب راس» یک نوع نقاشی بی ریشه بازاری را توسط شبکه فرهیختگان ترویج میداد. من معتقد نیستم که باب راس مطلقا نباید باشد. اما هرگز ندیدم شبکه چهار با آن همه ادعایی که دارد برای ساخت و پخش برنامه آموزش نقاشی هنری ایرانی به سراغ اساتید آن برود. اساتیدی که گوشهنشین اند و وارث هنر نقاشی قهوهخانهای هستند. نقاشی قهوهخانهای پشتوانه بصری هنر تعزیه و پشتیبان هنری فرهنگ عاشورایی است.
صدا و سیما میتواند برنامهای برای این کار تدارک ببیند. به عنوان مثال، یکی از اساتید نقاشی را دعوت کند و دوربین رو به بوم سفید نقاشی قرار گیرد. سپس طی ده قسمت یک صحنه حماسه عاشورایی پله به پله توسط این استاد ترسیم و آموزش داده شود. برنامه مورد نظر میتواند از ابتدای محرم پخش خود را آغاز کند و یک ویژه برنامه عاشورایی داشته باشد. علاقهمندان میتوانند ببینند که چگونه یک تصویر از حماسه عاشورا زنده میشود. پس زمینه این برنامه هم با صدا و نوای نقالی زنده عاشورایی همراه باشد. اگر سازمان صداوسیما چنین کاری را با اساتید توانمند نقاشی و نقالی و گروه کارگردانی قدرتمند اجرا کند، میلیونها بیننده را به خود جذب و تاثیر خوبی بر نوجوانان و جوانان، چه آن ها که به هنر نقاشی علاقهمندند و چه آن ها که به داستان و روایات عاشورا علاقه دارند، خواهد گذاشت. همان طور که برنامه «باب راس» تاثیرگذار بود و جوانان و نوجوانان به نوع نقاشی وی علاقهمند شدند. همچنین فروش تجهیزات خاصی که تنها امکان نقاشی به شیوه او را ممکن میساخت در بازار رونق گرفت.
ساخت چنین برنامه چندرسانهای امکان صادر به کشورهای دیگر را نیز دارد. همان طور که برنامه «باب راس» به کشور ما صادر شد. چنین برنامهای با ترجمه و صادر شدن به دیگر کشورهای جهان هم فرهنگ و هنر ایرانی و هم فرهنگ عاشورایی را به دنیا معرفی خواهد کرد. پس باید از این ظرفیتها و قابیلتها در راستای رشد و تعالی فرهنگی، هنری و معنوی کشور بهرهمند شویم.