ز ضعف تن شده آنقدر ناتوان دیزی
که داده تکیه به دوش کُماجدان دیزی
نه قُلقُلی، نه بخاری، نه جوششی، نه کفی
خموش و سرد نشسته به یک مکان دیزی
گرش نه بهرهای از روغن نباتی هست
چرا نمیخورد از جای خود تکان دیزی ؟
ز نرخ گوشت که در حکم کیمیا باشد
شده ست واقعاً این روزها گران دیزی
خوش آن زمان که نهادی به سفرۀ اخلاص
هر آنچه داشت درون شکم نهان دیزی
بگو به گربه که دیگر منه به مطبخ پای
که میشود خجل از روی میهمان دیزی
اگرچه غرق در آب است، لیک اینش بس
که احتیاج ندارد به بادبان دیزی