سودآوری اقتصادی با اختلاس

سودآوری اقتصادی با اختلاس
نوشته امین تویسرکانی
يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۷
کد خبر :  ۱۵۰۲۵۸

سال­‌ها پیش مدت کوتاهی قاضی اجرای ‌احکام بودم. حکم مجازات صادرشده برای یک محکوم، زیر نظر قاضی اجرای ‌احکام اجرا می­‌شود. در آن شعبه پرونده­ای عادی و معمولی­‌ از یک مدیر بانک وجود داشت که چند سال قبل، زمانی که میلیون برای خودش آدم حساب می­‌شد و هنوز میلیارد در دهانمان نمی­‌گشت، اختلاسی چندصد میلیونی­ کرده و یک روز با پول­‌های اختلاس گریخته بود. نزدیک مرز، در صرافی یک شهر کوچک خواسته بود ریال را به دلار تبدیل کند، اما صراف هوشیار و وظیفه­‌شناس، به او شک برده و هرچند پول­‌ها را تبدیل کرده، ولی موضوع را به مقامات پلیسی گزارش داده بود. نهایتاً مدیر متواری در آستانه خروج از کشور دستگیر و دلارها توقیف شده بود.


مختلس میانسال به چندین سال حبس قطعی محکوم شده و حالا حبسش هم تمام و آزاد شده بود. فقط این وسط یک چیزی مانده بود. زمان دستگیری اختلاس­‌گر، با دستور قضایی دلارها به یک حساب ارزی واریز و تا انتهای رسیدگی در آن حساب باقی مانده و نهایتاً به بانکِ شاکی پس داده شده بود. نه که از قضای روزگار،  که به صورت بدیهی و طبیعی دراین فاصله یکی­‌دوساله قیمت دلار سه­‌چهار برابر شده بود. حالا متهمِ حبس­‌کشیده پاشنه در اجرای‌احکام را کنده بود و هر روز طلبکارانه می­‌آمد و مدعی بود مازاد رقم ریالی اختلاس و در واقع آن سود و افزایش قیمت دلار متعلق به اوست و تقاضا داشت که به بانک دستور دهم قیمت دلار را به­‌روز حساب کند و رقم ریالی اختلاس را برای خود بردارد و بقیه را به مختلس پس دهد.


دفعه اولی که این تقاضا را از او شنیدم گفتم: خدا وکیلی دوربین‌مخفیه؟ خیلی جدی و اخمالو، جوری که نشان دهد اصلاً اهل این شوخی­‌های بی­‌مزه نیست، پاسخ داد نه دوربین‌مخفی نیست، حقمه! گفتم کل پول برای بانک بوده اگر هم سودی روی آن آمده متعلق به بانک است. قبول نمی­‌کرد و پاسخ می­‌داد آن افزایش ناشی از هوش اقتصادی و وقت­‌شناسی وی در تبدیل ریال به دلار بوده است.


بارها آمد و انواع ­‌و اقسام لوایح و دادخواست­‌ها را روی پرونده گذاشت. هیچ­‌ جوره از خیر افزایش ارزش دلار نمی‌‌گذشت. کلافه شده بودم و هربار که می­‌آمد برای منصرف کردنش به روشی متوسل می­‌شدم. یک­‌بار مدیردفتر را صدا زدم و پرسیدم چقدر پول نقد در جیبش دارد؟ نگاه کرد و گفت چهل­‌پنجاه هزار تومان. خودم هم کیفم را روی میز خالی کردم. حدود ده ­‌بیست هزار تومانی داشتم. به مختلس­‌جان گفتم: راست­‌وحسینی ما اینقدر داریم اگه نسبت به پول تو جیب ما هم ادعایی داری که صورتجلسه کنیم و بدیم بهت!

 

یک بار هم گفتم: ببین عزیز دلم اینقدر حرص نخور ما هرچی دیرتر این بالابود و افزایش رو حساب کنیم، به نفع خودته؛ دلار که پایین نمیاد، همیشه می‌کشه بالا. فعلاً برو دو سه سال دیگه بیا ایشالا این اطاله دادرسی برات برکت داشته باشه! یک بار هم گفتم حالا شما صبر کن ببینیم شاید مذاکرات برجام به نتیجه رسید و قیمت دلار برگشت به همون قیمت روزی که فرار کردی بلکه هم کمتر! یک دفعه هم که حال روحیم خوب نبود و امید به زندگیم رو به صفر تمایل داشت، از او پرسیدم: انصافاً به کدام عرفان یا طب سنتی وصلی که اینقدر امید داری که ما چند برابر مبلغ اختلاسی که کردی، تقدیمت کنیم؟ خداوکیلی سُنبل الطیبی، عرق نعنایی، عصاره زالزالکی چیزی پیشنهاد نداری من بخورم از ناامیدی در بیام؟
هرچند ادعا و طلب کاری‌اش بدجور روی اعصابم بود، اما وقتی خوب به قضیه نگاه و ارقام موجود در پرونده را محاسبه می‌کردم، سرم را می‌خاراندم و با خودم می‌گفتم مگر داریم که از یک بانک اختلاس شود، اما بانک سه چهار برابر رقم اختلاس سود کند! یک چنین اقتصاد سوددهی داریم ما! از اختلاس. 




 

 

ارسال نظر