ایتالو کالوینو در پانزدهم اکتبر 1932 به دنیا آمد. او روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی بود. سهگانه نیاکان ما (1959)، مجموعه داستانهای کوتاه کیهانشناسی (1965)، رمانهای شهرهای نامرئی (1972) برخی از مشهورترین آثار وی هستند. کالوینو نویسندهای است که او و کارهایش را در انگلیس، استرالیا و ایالات متحده تحسین میکنند. وی جزو نویسندگانی است که تا قبل از زمان مرگش، آثار متعددی را ترجمه کرده بود.
زندگینامه و آثار
ایتالو کالوینو در سال 1923 در سانتیاگو د لاس وگاس حومه هاوانا در کوبا متولد شد. پدرش یک گیاهشناس استوایی بود و به آموزش کشاورزی و گلکاری میپرداخت. مادرش نیز گیاهشناس و استاد دانشگاه بود. در سال 1925 خانواده آنها به ایتالیا بازگشتند و دو سال بعد، برادر کالوینو "فلوریانو" به دنیا آمد. این خانواده، بیشترین زمان خود را بین ویلای مریدیانا و ایستگاه آزمایشی گلسازی که خانه آنها و زمین اجدادی پدرشان "ماریو" بود، میگذراندند. در این مزرعه کوچک که در تپههای پشت سنرمو قرار داشت ماریو مشغول پرورش آووکادو و گریپفروت بود و سرانجام برای موفقیتهای خود در Dizionario biografico degli italiani ثبت نام کرد. در نهایت، انعکاس این فضا که شامل جنگلهای وسیع و جانوران گوناگون بود در همه بخشهای داستانهای ابتدایی کالوینو مانند "بارون در درختان" مشاهده میشود. او و فلوریانو از درختها بالا میرفتند و ساعتهای زیادی را روی شاخهها به مطالعه داستانهای ماجراجویی اختصاص میدادند. کالوینو از کودکی یکی از طرفداران کتاب جنگل رودیارد کیپلینگ و شیفته فیلمها و کارتونهای آمریکایی بود به همین خاطر، جذب نقاشی، شعر و تئاتر شد.
ولی به علت شرایط حاکم بر جامعه، پدر و مادر او از دادن هرگونه آموزش به آیین کاتولیک یا آیین دیگر به پسران خود امتناع ورزیدند. به همین دلیل، ایتالو در کالج سنت جورج تحصیل کرد. وی پس از آن به یک مدرسه خصوصی ابتدایی پروتستان که توسط والدنسیان اداره میشد، رفت. تحصیلات متوسطه او نیز با یک برنامه درسی کلاسیک، در مدرسه دولتی لیسئو جیان دومنیکو کاسینی به پایان رسید که در آنجا به درخواست والدینش از کلاسهای مذهبی معاف شد. او در دوران بلوغ به دلیل عدم پیروی از عقاید اکثریت، مورد تمسخر دیگران قرار میگیرد که این موضوع برایش بسیار ناراحتکننده است. مادرش تلاش زیادی میکند تا ثبتنام پسرش را در پیشاهنگان مسلح حزب، Balilla Moschettieri به تأخیر بیندازد و شرایطی را فراهم کند که وی به عنوان یک غیرکاتولیک از انجام اعمال عبادی در کلیسا معذور باشد. امّا بعد از آن او به عنوان عضوی اجباری نمیتواند در اجتماعات و رژههای آوانگاردیستی حضور نداشته باشد و مجبور میشود در ژوئن 1940 در حمله ایتالیا به ریویرای فرانسه شرکت کند.
کالوینو در سال 1941 دانشکده کشاورزی دانشگاه تورین که پدرش قبلاً در آن دورههای زراعت را آموزش داده بود را انتخاب کرد. او در سال اول، چهار امتحان را پشت سر گذاشت ولی اهداف ادبی خود را برای جلب رضایت خانوادهاش از آنها پنهان میکرد و آثار ضدفاشیستی از الیو ویتورینی، اوژنیو مونتاله، سزار پاوسه، یوهان هویزینگا و پیزاکان و کارهای ماکس پلانک، ورنر هایزنبرگ و آلبرت انیشتین در مورد فیزیک را میخواند. ولی آرزوی واقعی کالوینو این بود که یک نمایشنامهنویس باشد و پیراندلو و د آنونزیو، سزار ویکو لودووچی و اوگو بتی، اوژن اونیل و تورنتون وایلدر اصلیترین نویسندگانی هستند که وی از آنها به عنوان منبع الهام خود نام میبرد.
کالوینو در سال 1943 به دانشگاه فلورانس منتقل شد و با اکراه، سه آزمون دیگر را در رشته کشاورزی گذراند. در پایان سال، آلمانیها موفق به اشغال لیگوریا و تاسیس جمهوری دست نشانده بنیتو موسولینی سالو در شمال ایتالیا شدند. کالوینو در بیست سالگی از خدمت سربازی امتناع ورزید و مخفی شد. در بهار 1944، اوا پسران خود را تشویق کرد تا به نام "عدالت طبیعی و فضایل خانوادگی" وارد مقاومت ایتالیا شوند. پس، کالوینو به گردانهای گاریبالدی "یک گروه مخفی کمونیست" پیوست و به مدت بیست ماه به جنگیدن ادامه داد. اما به خاطر امتناع او از خدمت وظیفه، والدین وی برای مدت طولانی در ویلای مریدیانا توسط نازیها گروگان گرفته شدند.
کالوینو پس از مدتها تردید در مورد زندگی در آنجا یا میلان، بالاخره در تورین ساکن شد. او اغلب اوقات با طنز در مورد این انتخاب صحبت میکرد و تورین را شهری جدی اما غم انگیز میدانست. وی با بازگشت به دانشگاه، کشاورزی را به خاطر تحصیل در دانشکده هنر کنار گذاشت. او یک سال بعد توسط الیو ویتورینی وارد دنیای ادبیات شد و داستان کوتاه خود "Andato al commando" را در Il Politecnico "یک مجله هفتگی مستقر در تورین و مرتبط با دانشگاه" منتشر کرد. وحشت جنگ، تعهد او را نسبت به آرمان کمونیست افزایش داد و این سرآغاز جاهطلبیهای ادبی وی بود. کالوینو که زندگی غیرنظامی را راهی برای ادامه مبارزات حزبی میدید عضویت خود در حزب کمونیست ایتالیا را تأیید کرد. وی با خواندن کتاب و انقلاب ولادیمیر لنین وارد زندگی سیاسی پس از جنگ شد و ارتباط بیشتری با جنبش کارگری در تورین برقرار کرد.
وی در سال 1947با پایان نامه کارشناسی ارشد در مورد جوزف کنراد فارغ التحصیل شد او در اوقات فراغت خود داستان کوتاه مینوشت و در بخش تبلیغات انتشارات Einaudi که توسط Giulio Einaudi اداره میشد؛ استخدام شد. اما علاقه او باعث تماس منظم او با سزار پاوسه، ناتالیا گینزبورگ، نوربرتو بابیو و بسیاری دیگر از روشنفکران و نویسندگان چپگرا شد. سپس، او Einaudi را ترک کرد و به عنوان روزنامهنگار در روزنامه رسمی کمونیست "L'Unità"، و مجله سیاسی کمونیست "Rinascita" کار کرد. در این دوره، پاوه و آلفونسو گاتو نزدیکترین دوستان و مربیان کالوینو بودند.
اولین رمان او "Il sentiero dei nidi di ragno" که با توصیههای ویراستاری ارزشمند پاوسه نوشته شدهبود در سال 1947 برنده جایزه Premio Riccione شد. فروش بالای 5000 نسخه، موفقیت شگفتآوری را در ایتالیای پس از جنگ، رمان دوره نئورئالیسم کالوینو ایجاد کرد. کالوینو در سال 1948 با یکی از بُتهای ادبی خود"ارنست همینگوی" مصاحبه کرد و با ناتالیا گینزبورگ به خانهاش در استرسا سفر کرد.
سپس، مجموعهای از داستانها بر اساس تجربههای او در زمان جنگ Ultimo viene il corvo"" در سال 1949 منتشر شد. او در سال 1950 به Einaudi بازگشت و این بار مسئولیت مجلدهای ادبی را عهدهدار شد. وی سرانجام به ویراستاری مشاور تبدیل شد، موقعیتی که به او امکان میداد استعداد نویسندگی خود را تقویت کند، نویسندگان جدیدی را کشف کند و به خواننده متون تبدیل شود. در اواخر سال 1951، احتمالاً برای پیشرفت در حزب کمونیست، او دو ماه در اتحاد جماهیر شوروی به عنوان خبرنگار l'Unità مشغول کار شد. هنگامی که کالوینو در مسکو بود از مرگ پدرش در 25 اکتبر مطلع شد. مقالهها و مکاتبههای وی از این بازدید با برنده شدن جایزه روزنامهنگاری سنت وینسنت در سال 1952 منتشر شد.
کالوینو در طول یک دوره هفت ساله، سه رمان واقع گرایانه "سفید شونر" (1947–1949) ، "جوانان در تورین" (1950-1951) و "گردنبند ملکه" (1952-54) نوشت امّا همه آنها معیوب قلمداد شدند. اولین تلاشهای کالوینو به عنوان یک داستان نویس با تجربه او در مقاومت ایتالیا در طول جنگ جهانی دوم مشخص شد ، اما تحسین وی به عنوان نویسنده داستانهای خارق العاده در دهه 1950 رخ داد. هجده ماه طول کشید تا I giovani del Po "جوانان در تورین" به اتمام برسد. او در مورد کشف مهم خود میگوید: "من شروع به انجام کاری کردم که طبیعیترین چیز برایم بود یعنی دنبال کردن خاطرات چیزهایی که بیشتر دوست داشتم به جای این که خودم را مجبور کنم کتابی را که باید بنویسم، میتوانستم رمانی که از من انتظار میرفت، بنویسم. کتابی را که خودم دوست داشتم، بخوانم، به ذهنم خطور کرد. نویسنده ناشناختهای، از دورهای دیگر و کشوری دیگر در یک اتاق زیر شیروانی کشف شده است". تردیدها و تلاطمات تفرقهانگیز جنگ سرد و نگارش رمان تمثیلی با مهارت در هم آمیختن عناصر داستان و ژانرهای فانتزی او را به عنوان یک "افسانهگر" مدرن به همه معرفی کرد. در سال 1952 کالوینو با جورجیو باسانی برای مجله Botteghe Oscure در رم، مطلب مینوشت. او برای هفتهنامه مارکسیست "Il Contemporaneo" هم کار میکرد کالوینو در سال 1956 داستانهای عامیانه ایتالیایی را بر اساس این سوال که "آیا معادل ایتالیایی برادران گریم وجود دارد؟" نوشت. آن مجموعه، شامل قصههای جمعآوری شده در مجموعههای قرن نوزدهم ایتالیا و حاصل دویست مورد از بهترین لهجهها بود که او آن را به ایتالیایی ترجمه کرد. کارهای کلیدی که وی در این زمان خواند مورفولوژی داستانهای عامیانه و ریشههای تاریخی افسانههای روسی ولادیمیر پروپ بود که ایدههای خود را درباره ریشه، شکل و عملکرد داستان تحریک میکرد.
کالوینو که در سال 1957 از حمله شوروی به مجارستان ناامید شد و حزب کمونیست ایتالیا را ترک کرد. وی بعد از آن، در فعالیتهای سیاسی شرکت نکرد و هرگز به حزب دیگری نپیوست. در هنگام انتشار کتاب "La gran bonaccia delle Antille" به کالوینو توسط رهبر حزب PCI پالمیرو توگالیتی و هوادارانش توهین شد. او سپس شروع به نوشتن بارون در درختان کرد که پس از سه ماه در سال 1957 منتشر شد. وی در مجلههای Città aperta، Tempo presente، مجله Passato e presente و هفتهنامه ایتالیا دومانی راههای جدیدی برای نوشتن دورهای خود پیدا کرد. او با ویتورینی در سال 1959 سردبیر مجله "Il Menabò" شد که این مجله فرهنگی به ادبیات در عصر مدرن صنعتی اختصاص داشت و کالوینو تا سال 1966 با آن همکاری کرد. اما در سالهای 1959 تا 1960بر خلاف محدودیتهای شدید در ایالات متحده علیه خارجیانی که عقاید کمونیستی داشتند کالوینو پس از دعوت بنیاد فورد اجازه یافت که شش ماه در نیویورک بماند. نامههایی که وی در توصیف این دیدار از ایالات متحده به Einaudi نوشت برای اولین بار در سال 2003 با عنوان "دفتر خاطرات آمریکایی 1959–1960" در هرمیت پاریس منتشر شد.
در سال 1962 کالوینو با مترجم آرژانتینی استر جودیت سینگر "چیچیتا" آشنا شد و در سال 1964 در هاوانا با وی ازدواج کرد و در طی سفری که به زادگاهش داشت به ارنستو چگوارا معرفی شد. وی بار دیگر که برای Einaudi کار میکرد Il Caffè را انتشار داد و از میان کارهای فانتزی کالوینو میتوان بهLe Cosmicomiche (1965، Cosmicomics) اشاره کرد.
وی در سال 1967 به همراه خانوادهاش به پاریس نقل مکان کرد. او با نام مستعار سرگرم کننده لیرونیک در سال 1968 توسط ریموند کوئنو دعوت شد تا عضو گروه نویسندگان تجربی شود و در آنجا با رولان بارت و ژرژ پرک ملاقات کند. او در همان سال جایزه Viareggio را برای Ti con zero رد کرد زیرا این جایزهای بود که توسط موسسههای خالی از معنا اعطا شده بود. وی در سالهای 1970 و 1972 جایزه آستی و فلترینلی را کسب کرد و آنها پذیرفت.
او در رمانهای Le città invisibili (1972، شهرهای نامرئی)، Il castello dei destini incrociate (1973، قلعه سرنوشتهای صلیبی) و Se una notte d'inverno un viaggiatore (1979، اگر در یک شب زمستانی مسافر باشد) برای بررسی ماهیت شانس، تصادف و تغییر از ساختارهای نوآورانه استفاده میکند.
کالوینو به خاطر تجربههایش در دانشگاه سوربن و دانشگاه اوربینو ارتباط شدیدتری با دنیای دانشگاه داشت. علایق وی شامل مطالعات کلاسیک اونوره دو بالزاک، لودوویکو آریوستو، دانته، ایگناسیو دو لویولا، سروانتس، شکسپیر، سیرانو دو برگراک و جاکومو لئوپاردی بود. کالوینو بین سالهای 1972 و 1973 دو داستان کوتاه "نام، دماغ" و "سوزاندن خانه نفرت انگیز" را با الهام از اولیپو را در نسخه ایتالیایی پلی بوی منتشر کرد. وی با گذراندن تعطیلات تابستانی خود در خانهای که در توسکانی ساخته شده بود به طور مرتب برای روزنامه ایتالیایی Corriere della Sera مینوشت.
کالوینو در سال 1975 عضو افتخاری آکادمی آمریکا شد. وی در سال 1976 جایزه ادبیات اروپا در اتریش را دریافت نمود و از مکزیک، ژاپن و ایالات متحده دیدن کرد و در آنجا چندین سخنرانی در چندین شهر آمریکا داشت. او در سال 1980 به رم رفت و ویرایش کار Tommaso Landolfi برای Rizzoli را آغاز کرد. وی همچنین رئیس هیئت داوران بیست و نهمین جشنواره فیلم ونیز را پذیرفت.
در تابستان سال 1985 کالوینو مجموعهای از متون ادبیات را برای سخنرانیهای چارلز الیوت نورتون آماده کرد که در پاییز در دانشگاه هاروارد ارائه شود. وی در 6 سپتامبر در بیمارستان باستانی سانتا ماریا دلا اسکالا در سیهنا بستری شد و در اثر خونریزی مغزی درگذشت. مدفن وی گورستان باغ Castiglione della Pescaia در توسکانی است. یادداشتهای سخنرانی وی پس از مرگ به ایتالیایی در سال 1988 و به انگلیسی به عنوان شش یادداشت برای هزاره بعدی در سال 1993 منتشر شد.
شخصیت و سبک نویسندگی کالوینو
او یکی از مهمترین مردان ادبیات مدرن ایتالیا بود که برای روشن ساختن زندگی مدرن، فانتزی، افسانه و کمدی را در هم آمیخت و با تعریف جدیدی از اشکال ادبی، روح تازهای در رمان، داستان و داستانهای عامیانه دمید.
کالوینو یک انسان خردگرا با بیان کنایهآمیز است اما مسئول تجزیه و تحلیل و ترکیب مجدد عناصر داستان در سبک نثر کلاسیک و مهمترین نویسنده ایتالیایی هست. خصوصیتهای اخلاقی او شبیه به کافکا، نابوکوف و بورخس است و مسیر نویسندگی کورتازار، راب گریله و بارت را ادامه میدهد. اکثر آثار او از نظر لحنی دارای ساختار زبانی هستند که میراث اجدادی آنها است و این همان کیفیتی هست که جذابیت نوشتار کالوینو را برای مخاطبان مدرن به بهترین وجه توضیح میدهد. او بسیار متکی به شوخطبعی و بیپروایی بود که این از عادتهای معمول ایتالیاییها است. کالوینو پیشنهاد میکند که اگر بتوانیم با چشمانداز، دنیا راببینیم، میتوانیم واضحتر آن را مشاهده کنیم تا این که در جزئیات جهان پیرامون خود غوطهور شویم.
کنجکاوی فکری کالوینو او را به سمت بسیاری از اشکال و ایدههای جدید سوق دادهاست. هنگامی که وی درگیر پروژهای برای ویرایش و انتشار "داستانهای عامیانه ایتالیایی" شد یکی از بهترین اتفاقها برای اولین بار رخ داد و آن در سال 1956 منتشر شد. با این که ایتالیا یکی از قدیمیترین و غنیترین سنتهای داستانهای عامیانه را دارد اما داستانهای او هرگز در سطح ملی جمع آوری نشدهاست. ضمنا، علاقه کالوینو به سفارش مطالب به روشی علمی به وی در مطالعه این مطالب، فرم و انتخاب و ترجمه داستانهای معمولی از گویشهای محلی کمک کرد. او همچنین بین این داستانهای کوتاه و نوشتههای خود ارتباط نزدیکی برقرار نمود. وی گفت: "منشأ همه داستانها افسانه است به ویژه داستانهای عامیانه ایتالیا که بیشتر به سرنوشت و عشق مربوط میشوند. او معتقد بود: "قصههای عامیانه واقعی هستند. آنها با سرنوشتهای احتمالی زن و مرد، تولد، خروج از خانه و سرانجام با آزمایشهای بزرگ شدن، رسیدن به بلوغ و اثبات انسانیت مردان ارتباط دارد".
کالوینو به دانشجویان نویسندگی کلمبیا گفت: "آزمایشات ادبی او یافتن اشکال جدید متناسب با واقعیتهایی است که توسط اکثر نویسندگان نادیده گرفته میشوند". حاصل این کار او Cosmicomics و t zero بودند
که ناشی از مطالعه وی در مورد کیهانشناسی و توسعه بیولوژیکی بود. او متوجه شد علم، عموماً انتزاعی است و از تصاویر لازم برای داستاننویسی محروم هست. پس، راوی بیچهرهای به نام Qfwfq را اختراع کرد که سیر تکاملی نجومی کیهان و همچنین توسعه گونهها در طی هزارهها را توصیف کند. او تکنیکهای تخیلی روایت را از کمیک استریپها اتخاذ کرد و اعتقاد داشت:"این داستانها را میتوان با نقاشیهای نواری بهتر از داستان با جملات پشت سر هم بیان کرد".
آثار متعدد او تاثیر فراوانی بر ادبیات ایتالیا داشت به طوری که جان آپدایک با شنیدن خبر مرگ ایتالو کالوینو در سپتامبر 1985 اظهار داشت: "کالوینو نویسندهای نابغه و درخشان بود. او داستان را به مکانهای جدیدی که قبلاً هرگز نبوده است، بُرد و دوباره به منابع داستانی افسانه و باستان بازگشت. تأثیر رمانها و داستانهای خارقالعاده او بسیار فراتر از مدیترانه بود".
تالیف و ترجمه: یاسمن حسینی، دفتر طنز حوزه هنری
منابع: