من آهِ گُر گرفته داغم، شما چه طور
در سوگِ خشک سالی باغم، شما چه طور
در هیچ جای شهر، قناری ندیدهام
بیمارِ غار غارِ کلاغم، شما چه طور
از بس به جای باد صبا دود میوزد
انگار از سلاله زاغم شما چه طور
هرجا سراغ خواندن اخبار رفتهام
دلشوره آمده است سراغم، شما چه طور
گاهی دلم خوش است که با وام خودروام
در نوبت خرید الاغم شما چه طور
دیگر به وعدههای مدیران امید نیست
درجست و جوی غول چراغم شما چه طور
حس میکنم که بر تن گنجشک خسته ای
بالی در آرزوی فراغم شما چه طور
یادش به خیر هیکل توپی که داشتم
حالا فقط سبیل و دماغم شما چه طور
از برههای که با فتوسنتز عجین شدم
بیرون زد استخوان جناغم شما چه طور
هرچند فرم قافیه از دست میرود
دنبال چند بسته سماقم شما چه طور