به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری به نقل از هنر آنلاین، نمایشگاه نقاشیهای عباس نسل شاملو با عنوان «سرزمین بی خورشید» در گالری سرادیپور، شهر ماهشهر برپاست. نسل شاملو با بیان اینکه بیش از ۲۰ تابلو با تکنیکهای اکریلیک، آب مرکب و ترکیب مواد در این مجموعه به نمایش درآمده است، درباره گرایش خود به نقاشی از طبیعت گفت: از دوران دانشجویی طبیعت به عنوان یک موضوع برای کار مورد توجه من بود و کلاسهایی که برای نقاشی از منظره به طبیعت میرفتیم برایم جذابیت داشت. موضوع پایاننامه دانشگاهی من نیز منظره ایرانی بود و پس از آن هم طبیعت به عنوان سوژهای که در عین جذابیت دارای پیچیدگیهایی نیز هست مورد توجه من قرار داشت.
نسل شاملو ادامه داد: ما دائماً در حال کشف کردن طبیعت هستیم و نمیتوانیم به طور مطلق خود را از آن جدا کنیم. حتی کسانی که در شهر هستند نیز تلاش میکنند با یک گلدان گل ارتباط خود را با طبیعت حفظ کنند. شاید آخرین نخ تسبیح اتصال انسان به طبیعت، خود طبیعت باشد که با وجود تکنولوژیهای گوناگون باعث شده است که انسان نتواند از آن جدا شود.
این هنرمند افزود: در دوره کارشناسی ارشد علاوه بر مناظر طبیعی به طبیعت شهری نیز میپرداختم و طبیعت مصنوعی مانند پارکها را نیز نقاشی میکردم. تقابل طبیعت مصنوع و طبیعت بکر از سوژههای کاری من بود، اما توجهم به طبیعت زمانی جدیتر شد که سال ۹۶ به گیلان کوچ کردم. آنجا به طبیعت میرفتم و به اطراف خود نگاه میکردم بااینحال بیش از یک سال نتوانستم مناظر را نقاشی کنم. حس عجیبی از دیدن مناظر و بودن در فضا به دست میآوردم و تغییرات سریع آب و هوا و طبیعت توجه مرا به خود جلب میکرد.
نسل شاملو ادامه داد: پس از مدتی که نتوانستم در طبیعت نقاشی کنم شروع به طراحی ذهنی کردم و متوجه شدم که بسیاری از حاشیههای کار به این شیوه از بین میرود. زمانی که ذهنی کار میکنید همه عناصر طبیعت را به تصویر نمیکشید، بلکه نقاش تشخیص میدهد که چه چیزی در تابلو باشد و چه چیزی حذف شود. این اتفاق با مشاهده زیاد، ذهنی کار کردن و گاه مشق کردن در طبیعت به وجود میآید و عصاره همه آنها به نقاشی ذهنی تبدیل میشود. ذهنی کار کردن در دو مجموعه اخیرم بسیار خوب و آموزنده بود و چیزهای زیادی از آن یاد گرفتم. نقاشی کردن به این شکل باعث میشود از فضای صرفاً بصری جدا شده و وارد اتمسفری شوم که میتوانم در آن کنجکاوی کنم.
او درباره تفاوت آثارش با آنچه معمولا به عنوان منظره نگاری شناخته میشود گفت: یک نگاه عام به نقاشی از منظره وجود دارد که تنها به نمایش درختان و آبشارها و زیباییهای طبیعت خلاصه میشود، اما نحوه نمایش منظره توسط هنرمند ارتباط زیادی به نگاه خود نقاش دارد و اینکه دنیا را چگونه میبیند. به نظر من موضوع و سوژه در این مسئله چندان نقش ندارد، بلکه ذهنیات هنرمند است که مشخص میکند چه چیزی را نشان بدهد. نوع نگاه نقاش بسیار به ذهنیات و دیدگاه او به جهان بستگی دارد، بنابراین سوژه کارش میتواند طبیعت بیجان، پرتره، منظره و... باشد، اما نگاه اوست که میگوید چگونه رنگ بگذارد، چیدمان کند و... . حال این اثر میتواند بر روی مخاطب تأثیر بگذارد و یا این که بیننده بیتفاوت از کنارش عبور کند. این مسئله به هنرمند ارتباطی ندارد بلکه او صرفاً باید کار خود را انجام دهد.
نسل شاملو ادامه داد: کسی که به عنوان یک مسافر چند روز در طبیعت حضور دارد نگاهی متفاوت با کسی دارد که در این طبیعت زندگی میکند. من زمانی که در یک روستای خلوت زندگی کردم تازه متوجه این مسئله شدم که طبیعت جدا از زیباییهای خود یک روی دیگر نیز دارد و نگاهم از آن حالت سیاحتی خارج شد. سختیها، زشتیها و پروسه تخریب و بازسازی شدن طبیعت را در گذر فصلها دیدم. این مسئله تاثیر زیادی در نگاه انسان دارد. درعینحال فضای کلی جامعه نیز در کار هنری تاثیرگذار است و باعث میشود که روی دیگر هر چیزی را هم ببینید.
او درباره تاثیر استفاده از متریالهای گوناگون در آثارش گفت: تغییر متریال قطعاً در نقاشی تاثیر دارد. تابلوهای بزرگ مجموعه را با اکریلیک کار کردهام و هر کدام مدت زیادی زمان بردهاند. آنها چندین بار خراب شده و دوباره ساخته شدهاند و این مانند سیر طبیعی تخریب و بازسازی طبیعت است. در این تابلوها پروسه کار اهمیت زیادی پیدا میکند و یک تابلو ابتدا روند افزایشی و بعد روند کاهشی را طی میکند. اما کارهای کوچک حسیتر هستند، به ویژه آنکه معمولاً با آب مرکب کار میکنم که جای اصلاح ندارد و حس آنی در آنها بسیار مهم است. این کارها را در لحظهای که چیزی به ذهنم رسیده است انجام دادهام و اغلب ایدههایم از همین کارهای کوچک به وجود آمدهاند. اما در تابلوهای بزرگ ابتدا خود را آماده میکنم تا کار کنم. بنابراین تغییر تکنیک و ابعاد در نتیجه کار خیلی تاثیر دارد.
نسل شاملو با بیان اینکه انتقال پیام کار نقاشی نیست، افزود: نقاشی شاید محتوا داشته باشد اما از نظر من پیام ندارد. یک دلیل اینکه سوژه طبیعت را انتخاب میکنم این است که ذاتاً دارای محتوا است و فضایی را ایجاد میکند که ممکن است بتوان از آن لذت برد اما قصد ارائه پیام ندارد. نقاشی باید لایههایی داشته باشد که وارد آن فضا بشوید اما قرار نیست پیام مستقیمی به بیننده بدهد.