تصویر و کلمه: رویکردهایی به شمایل شناسی
نویسنده: امیر نصری
ناشر: نشر چشمه
شابک: 9-0037-01-622-978
این کتاب ۵ فصل دارد که عناوینشان به ترتیب عبارت است از: «کلمهها و تصویرها: اروین پانوفسکی»، «اطلس تصاویر: آبی واربورگ»، «تثلیثِ تصویر، جسم و سانه: هانس بلتینگ»، «نافِ تصویر: میکه بال» و «ناشمایلشناسی: ژرژ دیدی-اوبرمان».
با وجود تفاوتهای نظری بین شمایلنگاری و شمایلشناسی، هدفِ روایت کلاسیک از این دو رویکرد، کاملا مشخص است و آن بیان واضح و مشخص موضوع و معنای آثار هنری است. این دو رویکرد با ۳ فرض مواجهاند: نخست حصول معنا از اثر هنری، دوم ارائه صریح آن و در نهایت به این مساله توجه دارند که تصاویر از چه متونی برخاستهاند تا با شناخت آن متون بتوان تصاویر را تحلیل کرد. گویی که کشف منابع کلامی و متون نهایتا به رمزگشایی از تصاویر منجر میشود و معنای پنهان تصویر را از مستوری خارج میکند.
رافایل/ مصلوب شدن مسیح/ حدود 1503/ لندن، نشنال گالری/ صفحه 91 کتاب
پانوفسکی در آثار متاخر خود میخواست شمایلشناسی را به یک روش علمی در تاریخ هنر تبدیل کند. از دیدگاه این متفکر، معنای اثر، متعیّن و محصّل است. او معنا را همچون امری پیشینی میداست که در اثر انعکاس پیدا کرده است. فصولی که امیر نصری در این کتاب نوشته، له و علیه چنین دیدگاهی هستند. فصل اول هم به گزارش آرای متاخر پانوفسکی و سطوح سهگانه معنا در آثار تجسمی اختصاص دارد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
در دو روایتی که رمبرانت از گاو سلاخیشده ترسیم کرده، به بازنمایی بدنِ گشوده، گوشت و مرگ پرداخته و نیز به نسبت میان آنها توجه داشته است. در هر دو روایت از این تابلو حضور زن در پسزمینه مشهود است؛ در روایت نخست، زن در حال تمیزکردن خونهای روی زمین است و در روایت دوم نیمتنهاش از چارچوبِ در بیرون آمده و در حال نگریستن است. علاوهبر حضور زن، مرکز این تصویر به مرگ اختصاص دارد. استفاده نقاش از رنگهای قرمز و زرد به خشونتِ خون و رنگپریدگی مرگ اشاره دارند؛ همچنین جهتِ لاشه گاو به بیننده اجازه میدهد تا در آنِ واحد به درون و بیرون بنگرد. مرگ در این اثر خودش را به بیننده تحمیل نمیکند، بلکه بازتابی از واقعیت زندگی روزمره است و در کنار نشانههایی از زندگی قرار دارد. معمولا در تحلیل این اثر به نقش لاشه گاو به منزله مرگ توجه میشود و آن را در زمره «نقاشیژانر» طبقهبندی میکنند. حضور زن از آن دسته جزئیاتی است که چون تاثیر مستقیمی در این تفسیر ندارد کنار گذاشته میشود. زن در این شرایط بخشی از پسزمینه اثر است که، با وجود وضوحش در اثر، پنهان میماند. اشاره بال مجددا به خوانش لکان از داستان نامه گمشده آلنپو است که در آن امر کاملا مرئی به امری نامرئی بدل میشود.