به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری به نقل از فارس، «مسعود نجابتی» برای اهالی هنر نامی آشناست. آنها هم که او را نمیشناسند، احتمالاً آثارش مثل نشانه (لوگو) مسجد جمکران را دیدهاند. هر چند لوگوهای بسیار دیگری نظیر سازمان اوج، نهاد کتابخانههای عمومی کشور، روزنامه وطن امروز، سریال کلاهپهلوی، مجموعه فرهنگی سرچشمه، شبکه تلویزیونی الولایه، باغموزه قصر، گروه مجلات همشهری، فیلم سینمایی روز رستاخیز و روزنامه شهرآرا هم توسط او طراحی شدهاند.
نجابتی متولد ۱۳۴۶ در شهر تهران است اما به دلیل مأموریت کاری پدرش در اصفهان بزرگ شده و دوران تحصیلی دبستان و راهنمایی را آنجا سپری کرده است. میگوید که دوره دبستانش قبل از انقلاب بود و بهواسطه حساسیتهای خانواده، در یک مدرسه اسلامی درس خوانده است. مدیر مدرسه آقای عمادی که در کسوت روحانیت بود، به هنر مخصوصاً خط خوش و نقاشی بسیار بها میداد. به همین دلیل، از کلاس اول دبستان خط نستعلیق را در مدرسه آموزش میدادند؛ ضمن اینکه در منزل هم تحت تعلیم مادر خانهدارش بوده که خط تحریری بسیار زیبایی داشته است.
با مسعود نجابتی، گرافیست و دبیر ششمین جشنواره جهانی هنر مقاومت درباره اهمیت گرافیک و تایپوگرافی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
-طراحی جلد کتاب تا چند سال پیش در شیوهای کاملاً کلاسیک انجام میشد ولی امروز به لطف حضور اساتیدی مانند شما بسیار تغییر کرده است، چقدر در کار خود از ابزارهای جدید استفاده میکنید؟
تأثیر کامپیوتر در روند طراحی که غیر قابل انکار است من تربیت شده دورهای هستم که همه با دست کار میکردیم. ولی به اقتضای زمانه ناچار باید خود را با این شرایط جدید هماهنگ میکردی، گروه طراحان آزاد که نخستین فعالیت حرفهای ما در زمان دانشجویی بود، بدون اغراق جزء اولین تیمهایی بود که در سال ۶۹ با کامپیوتر کار میکرد. تقریبا دو سه سال بعد این امکان فراگیر شد و البته با مشکلات بسیار هم همراه بود. علی ایحال از همان ابتدا با این پدیده آشنا شدم ولی به واسطه نوع کار و تجارب آموزش کار با دست را هیچ وقت رها نکردهام.
-چه شد که به تایپوگرافی رو آوردید؟
در آن زمان مسائل مثل امروز نبود و جامعه حتی گروههای هنری این حرفه را به درستی نمیشناختند. هر چند نوشتار و امر حروفنگاری در تمدن اسلامی ـ ایرانی سابقه فراوانی داشت، ولی این واژه و تعریف و کارکرد امروزیاش برای ما پدیده نوظهوری بود. به هر صورت نوشتار یک پای ثابت گرافیک است که حضورش غیر قابل انکار و همراهیاش با تصویر باعث میشود تا امر ابلاغ پیام و ارتباط بصری به درستی اتفاق بیفتد. اینکه گاهی نوشتار خود به تنهایی و بدون حضور تصویر به مفهوم رایج آن بتواند در شکلگیری یک اثر گرافیک ایفای نقش کند، نکتهای بود که بیشتر برایم اهمیت داشت البته نه به علت تعصب روی خط بلکه بیشتر به دلیل موضوعاتی که به آن میپرداختم و بعضا امکان پرداخت تصویری حتی به صورت نمادین هم نبود و شاید این انتزاع تایپوگرافی به عنوان تنها راه حل مسئله جلوه میکرد.
تجربه خوشنویسی که از قبل داشتم و در کارگاه تابلونویسی هم تا حدودی طراحی حروف را تجربه کرده بودم. درک تصویر هم به واسطه تمرینات دانشجویی و مشق نظری قدری حاصل شده بود. بستر کمی مهیا بود و کار هم تا حدودی بکر. تمرینات آغاز شد و البته همزمان تجربیاتی هم توسط برخی از دوستان و همکاران شکل گرفت و در نهایت جریانی به راه افتاد. این جریان شاید یکی از مهمترین جریانهای گرافیک بعد از انقلاب باشد و از درون نگاهی داشت به هویت از دست رفته خود. درابتدا این اشکال و صورتها از دل اقلام خوشنویسی بیرون آمده بودند و برای ما که دغدغه هویت اسلامی هم داشتیم بسیار راضیکننده بود ولی آثاری که با تصویر سر و کار داشت برایم از این جنس نبود، چون غالب آثاری که با استفاده از عکس و تصویرسازی تولید میشدند بیشباهت به آثار خارجی نبود، ولی تجربیات تایپوگرافی فارسی مابهازای بیرونی نداشت و طراحان عرب هم بعد از ما به طور جدی به این مسئله توجه کردند. ایران در آن زمان یکهتاز این میدان بود. اتفاقات خوبی رخ داد هر چند در دل هر تجربهای، خرابیهایی هم وجود دارد. ولی در مجموع شاهد جهشی بودیم که در طراحی حروف فارسی شکل گرفت. ظرفیتهای کار با حروف فارسی بسیار بالا رفت.
-با توجه به تسلط نسبی بر خوشنویسی، چرا خط نقاشی کار نکردید؟
دلایل مختلفی برای آن دارم ولی نکتهای که لازم است بگویم این است که از زمانی دیگر به علایق شخصیام اصرار نداشتم. تایپوگرافی هم شاید در ابتدا با علایق و تواناییهای شخصیام گره خورده بود، ولی بعدها با بالا رفتن سن و گستردهتر شدن نگاهم، تبدیل به یک تکلیف شد. انقلاب، اوضاع ایران و منطقه، شرایط زمان، تکالیفی را بر دوشم گذاشت که دیگر اصراری نداشتم بر آنچه دلم میخواهد و دوست دارم! نگاهم به این بود که کجا ایستادهام و در این میان و این زمان چه نقشی دارم. وقوع انقلاب اسلامی و حضور در بطن دورانی خاص و سرنوشت ساز، مسیر کاری بنده را کاملا تغییر داد. گرافیک و به تبع آن تایپوگرافی و در یک کلام حوزه دیزاین را در تناسب بیشتری با این شرایط میبینم و به تاثیر شگرف و ضرورت پرداخت به آن اعتقاد راسخ دارم.
متعلق به نسلی هستم که در بحبوحه انقلاب و دفاع مقدس بودهام و غیرت و شهامت و ایثار و حماسه را از نزدیک درک کردهام و این سؤال برای من بوده و هست که در این میانه، تکلیف بنده چیست؟ چهکار باید بکنم؟ «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» هم که بحمدلله در کارند تا ما کاری بکنیم! با این وصف تایپوگرافی برایم مثل امری جدی بود کارهایی در این حوزه است که زمین مانده و جامعه پراست از این کارهای زمین مانده. ما در شرایط توسعه و از طرفی تهاجم فرهنگی با انواع و اقسام نیازهایی روبرو هستیم که بخشی از این نیازها بصری است. اقلام متنوع خوشنویسی بر اساس نیاز دیروز وضع شد و امروز جامعه به قلمهای متنوع چاپی نیاز دارد. در مجموع نگاهم به این سمت رفت اکنون که جامعه بنده را به عنوان هنرمند میشناسد، قرار نیست تافتهای جدا بافته باشم و توقعی نیست در این شرایط سخت امکانات جامعه در خدمت بنده قرار گیرد! بلکه هنرمند باید آنچه را که در توان دارد در خدمت جامعه قرار بدهد. گاهی ما فکر میکنیم چون هنرمند هستیم باید همه شرایط برایمان مهیا باشد و بستر فراهم شود تا کاری انجام دهیم، ولی نگاه باید به این نعمت چون نعمتهای دیگر باشد و اینکه شکری بر آن واجب است و شکر آن در این زمان این است که دردی را از جامعه دوا کنیم.
من از زمانی که وارد قم شدم به آموزش هم پرداختم. آموزش در آن زمان بیشتر در فضای آکادمیک دانشگاهی بود و در فضای هنرستان. ولی شرایط باعث شد بیشتر به دنبال آموزش بچههایی باشم که بسیجیوار پای کار انقلاب بودند و انگیزه داشتند و میخواستند خدمتی بکنند. این بچهها درست در نقطه مقابل کسانی بودند که این رشته را تحصیل میکردند و غافل از زمان و مکان و غوطهور در مسائل خود. این بسیجیها به آموزش نیاز داشتند. استعدادی در خود دیده و به این نتیجه رسیده بودند که باید برای ورود به جنگ نرم مجهز به سلاح هنر و رسانه شوند.
بعد از فتنه ۸۸ اتفاقات سیاسی ایران و جهان موجب شد تا شکلگیری این جریان تسریع شود و توسعه یابد. تشکلهای مردمی چون نهضت پوستر انقلاب مشهد و کانون هنر شیعی در قم و طراحان آیه در اصفهان با تقدم و تاخر شکل گرفت. از آن پس تلاشمان معطوف شد به آموزش و ارتقای سطح هنری با برگزار کردن دورههای آموزشی کوتاه مدت در شهرهای مختلف و مناطق محروم. در این مناطق غالبا نه شعبه فعال حوزه هنری وجود داشت و نه وزارت ارشاد و نهادهای فرهنگی هنری برای آنها فکری کرده بودند.
به طور مثال سفری که چند سال پیش به آبادان داشتم از میزان کمبود فضاهای آموزش هنر حیرت کردم. کمترین توقع را از ما داشتند. وقتی از مناطق محروم حرف میزنم منظورم محرومیتهای معیشتی نیست بلکه محرومیتهای ناشی از کمکاری دستگاه های فرهنگی و هنری است که هر چه از مرکز دور میشوند محرومترند. توفیقی بود تا با دوستان در چند سال اخیر کارگاههایی برگزار کنیم و به مناطقی برویم که ماحصل آن را امروز می توان به وضوح دید. حضرت آقا در صحبتهای خود به تأثیرات این تشکلها و عکسالعملهای آنان در قبال حوادث اشاره کردهاند. واکنشهایی حرفهای که بعضا در سطح شهر و یا در فضای مجازی میبینید ماحصل این تلاشها است. نه بخشنامه و ابلاغی پشت این جریان وجود دارد و نه افراد بابت این تولیدات حقوقی از کسی دریافت میکنند. یک حرکت جهادی هنریست که خروجی مسجد و هیئت و تدبیر الهیست نه برنامهریزی نظام آموزش عالی. شبکهای کشوری از طراحان نسل جوان انقلاب ایجاد شده و تا به حال با هر نقیصه و کارشکنی که بوده به کار خود ادامه داده است.
-نهایت تایپوگرافی چیست؟
اینطور با مسأله کنار آمدهام که ما در گذشته در جامعه سنتی نیازهای خود را از جمله کتیبه و پرچم و نشان و کتاب آرایی و سنگ قبر و هر آنچه به حضور نوشته نیاز داشت را با تنوع اقلام خوشنویسی رفع میکردیم. علت این تنوع هم به همین دلیل است چون هر کدام کاربردی داشتند. مثلاً خط ثلث مناسب کتیبه بود و خط نستعلیق مناسب کتابت بود و خط شکسته مناسب کار دیگری بود. کتابت قرآن با خط نسخ تناسب داشت و هر خطی برای کاری وضع گردیده بود و قرار نبود تمام نیازهای انسان با یک خط مرتفع شود اگر اینطور بود خط کوفی اولیه که منتسب به امیرالمؤمنین است برای همه نیازهای تمدن اسلامی کافی بود ولی چه شد که اقلام دیگری به وجود آمد و این تلاش در تمامی بلاد اسلامی ادامه یافت، بیشک ناشی از همین نیازها بوده است.
اینهمه تنوع برای رفع نیازهای جوامع انسانی بود. جامعه امروزی تا حدودی نسبت خود را با جامعه سنتی از دست داده است. عقاید و اصول سر جای خود ولی در فرم و شکل و سبک زندگی نسبتی با گذشته نداریم و گذشته برای ما فقط جنبهای نوستالژیک دارد ما به اشکال و فرمها و خطوطی نیاز داریم که در امتداد همان نگاه به نیاز بشر امروزی پاسخ دهد. امروز گرافیک همهجا حضور دارد و نیازی جدی است. بعد از اینهمه سال انقلاب ما در عرصههای مختلف به هویت بصری نیاز دارد، پرچم هویت ملی ما است. ولی هویت انقلابی ما باید به شکل بارزی در تمامی شئون زندگی از معماری تا سبک زندگی تعریف و حس شود. کسانی که در جبهههای مختلف کار میکنند همگی به هویت بصری نیاز دارند و برخی از هویتها نوشتاریست. اینجا کار برای ما بسیار جدی میشود و تایپوگرافی از حالت بازی با اشکال و حروف خارج شده و تبدیل به یک امر ضروری میشود.
-به نظر میرسد تایپوگرافی در حفظ زبان فارسی هم نقش مهمی بتواند ایفا کند.
امروز افتخار میکنیم به ساخت خودروی ملی ولی اعداد ساعت دیجیتال و صفحه کیلومتر و... آن لاتین است این نشاندهنده کمکاری ما در حوزه هنر است ما به فکر طراحی ساعت دیجیتال فارسی ماشین نبودهایم یا به اندازه ساخت ماشین برایمان اهمیت نداشته. وقتی پشت چراغقرمز میایستیم و شاهد اعداد لاتین برای شمارش معکوس هستیم، برای من که یک طراح حروف ایرانی هستم شرمآور است. واقعاً در این خصوص کمکاری کردهایم ما باید برای همه این جزییات زندگی فکر و کار کنیم. وقتی وارد حرمهای مطهر میشوم با آن همه عنایت به آرایهها و زیبایی، دیدن اعداد رومی روی صفحه ساعت دیواری بسیار برایم زجرآور است. چرا ما که از پاک کردن اسم فلان شاه روی کتیبه غافل نبودهایم از این نکات مهم غفلت کردهایم.
در مجموع از این ریزهکاریهای تمدنساز غافل شدهایم. این حداقل کاری است که در توان همکاران ماست. کار ما همین است، چشم ما در جامعه همین نقاط ضعف و این نکتهها را میبیند. امروز میتوان بدون اغراق گفت که هیچ عرصهای در زندگی و جامعه وجود ندارد که گرافیک و تایپوگرافی در آن حضور نداشته باشد. چرا ما تیشرت با تایپوگرافی فارسی در بازار کم داریم و بچههای ما تیشرت لاتین میپوشند و قس علی هذا. این موارد کمکاریهای حوزه فرهنگی است که یک بخش آن ما هستیم. این موارد همه دست به دست هم میدهند و مسأله روز به روز برای ما جدیتر میشود. طراحی شعار که جای خود دارد و مدتی ست به آن اهتمام داریم و یکی از فعالیتهای ما در «کانون هنر شیعی» است.
با یک جستجوی ساده متوجه خواهیم شد بسیاری از شعارهای اصلی و اعتقادی ما به شکل حرفهای کار نشده است. به طور مثال طراحی حروف شهادت ثالثه («أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّهِ) که مهمترین شعار شیعیان است، چقدر مورد اهتمام نهادهای فرهنگی بوده؟ این را میتوان از آثار اکران شده در سطح شهرها و فضای مجازی مشاهده کرد. «علی ولیالله» نماد جامعه شیعی است و برای ما که کانون هنر شیعی را تأسیس کردهایم این نقیصه است که آثار فاخری در این خصوص نداشته باشیم.
همچنین در جنگ نرم، ببینید تایپوگرافی چگونه و با چه کیفیتی توسط دشمن استفاده میشود. به طور قطع یکی از ابزارهای مهم تهاجم فرهنگی محسوب میشود که تا خانههای افراد متدین هم نفوذ کرده و نمونههای بارز آن را روی لباس، و دکور منازل و تابلوهای شهری میتوان دید. فرهنگ و اهداف و ادبیاتشان را در قالب آثار تایپوگرافی جذاب طراحی کرده و به طور گسترده عرضه میکنند و ما بعضا بدون اینکه خیلی دقت داشته باشیم استفاده میکنیم. طبیعی است واکنش نسبت به نوشتار کمتر از تصویر است.
ما هنوز اهمیت تأثیر «کلمه» را نمیدانیم و برای ما تهدید تلقی نمیشود. مردم و به عبارت بهتر مسئولین احساس نمیکنند کلمات قادرند زندگی ما را تهدید کنند. ما کلمات را کوچک میبینیم درحالیکه قرآن کریم کلمات را بسیار بزرگ و موثر میبیند. کلمه در قرآن به اندازه یک درخت تناور است که شاخههای آن تا دل آسمان کشیده میشود. اگر ما هم این قدرت عظیم و نامرئی کلمات را حس کنیم و آن را کوچک و کم اثر نبینیم، به اهمیت این موضوع در جنگ نرم پیخواهیم برد و همچنین نقش سازنده آن در فرهنگسازی و تبلیغ. حضرت آقا در سخنانشان اشاره داشتند که گاهی برخی از این آثار هنری کار چند منبر را انجام میدهد.