استانی که ما امروزه با نام هرمزگان میشناسیم، نسبت به همسایگانش استانی جدید است. از زمانهای بسیار دور و از عهد هخامنشیان سرزمین امروزه این استان زیر سلطه حاکمان کرمان و فارس بوده است. حتی دادگاههای بندرعباس هم در کرمان تشکیل میشد. از اواخر دوران هخامنشیان آگاهی داریم که در میناب امروزه و هرموز قدیم حکومتی محلی برقرار بوده و تحت امر دولت مرکزی در پاسارگاد اداره می شد. این دولت محلی وجود داشته تا دوران حمله و غارت لشکر خونخوار مغول و با پیشروی مغول در جنوب فارس و کرمان حاکمان محلی هرموز جزیرههای قشم و هرمز را جهت ادامه حکومت و زندگی حاکمان و مردم و بازرگانان و صنعتگران انتخاب کردند.
زیرا مغول ها نیروی دریایی و قدرت تصرف جزایر را نداشتند.
در جزیره هرمز که مرکز حکومت بود شاه هرموز علاوه بر جزایر به نواحی پس کرانهای دریای پارس از منوجان تا حاجی آباد و بندرلنگه امروزی و جزیره کیش حکم میراندند . قرنهای 6 و 7 و 8 هجری دوران شکوفایی پادشاهان هرمز بود که با ورود استعماری پرتغالیها و بعد هم حکومت صفوی به تدریج بساط ملوک هرموز برچیده شد و از این حکومت که حافظ آنها را ستوده است تنها نام یک وزیر مدبر به نام خواجه عطا باقی مانده است .
آثار ادبی یا طنز از این دوران باقی نمانده است. مگر کتاب شعری به نام کشم (قشم) نامه که شرح جنگهای آن دوران از زبان فردی است که خود شاهد و ناظر جنگها و وقایع بوده است .
در دوران جدید و از دهه چهل شمسی کم کم با گسترش مدارس جدید و باالطبع تحصیل جوانان هرمزگانی و آشنایی با نشریات فرهنگی و هنری، استعدادهای نهفته در هرمزگان شکوفا شد و چندین نفر شاعر، ترانهسرا، سینماگر، خواننده و نویسنده از میان آنها سر برآوردند که میتوان از ابراهیم منصفی(رامی)، حسن بنیهاشمی، حسن کرمی، موسی بندری، حسام الدین نقوی، ناصر عبدالهی و .... نام برد ولی همیشه جای یک طنز نویس در میان اهل ادب هرمزگان خالی بود. اگر چه رامی در زمان تحصیل در دبیرستان نمایشنامههای طنز نوشته و اجرا میکرد.
لازم است قبل از بررسی دوران جدید، به دوران پیش از ظهور رامی اشاره نمایم که شاید بتوان از آن میان یکی دو طنز سرا را نام برد .
نصرک فردی بی سواد و اهل دل و ترانه سرا و بیشتر هجو و هزل سرا بوده است. اهل موسیقی بوده و ترانههایی چند از او باقی ماندهاست که در آنها حالت و طبیعت طنز مشاهده میگردد. ترانهای دارد به نام «بندرعباسی نعمت گرونن» (1) . توضیح این که تا آن دوره نام بندرعباس بندرعباسی بود منتسب به عباس.
در این ترانه و دیگر ترانهها نصرک به اعمال بد و ناهنجار مردمان تاخته و حتی گناه برخی کارها را به گردن سرمایه داران و تاجران و زنان تاجران که پر از فیس و افاده بودند میاندازد و روابط ناسالم این افراد را نکوهش میکند.
بندرعباسی نعمت گرونن
که بندرعباس جای جاهلونن ( جاهلی = جوان و اهل دل)
کشیدن ننگ بدنامی فقیران
که فتنه زیر سر حیدرآبادیونن (2)
نصرک تو بگه یک بیت خوبی
که فتنه از زنون تاجرونن
در ترانه بسیار معرف «ای وای ای وای به محمد عیدعلی» هم بذله گویی و انتقاد از اعمال ناپسند رایج در جامعه دیده می شود که کار خوب نصرک است .
در دوران نصرک وحتی تا سال 1360 در هرمزگان هنوز آخرین موارد بردهداری و داشتن غلام و کنیز از میان سیاهپوستان دیده میشد و سیاه پوست حتی حق پوشیدن لباس افراد مرفه و غیر سیاه پوست را نداشتند و نصرک هم ترانهای که امروز به نام و عنوان سیاه نرمه نرمه معروف شده را در این رابطه ساخته است که شروع می شود با سیاه فیس فیسن- سیاه داخل حفیسن . حفیس همان آفیس انگلیسی است که به دفتر کار و دفتر شرکت میگویند. خلاصه در بیشتر ترانههای نصرک نوعی طنز آمیخته به هجو و هزل دیده میشود.
شاعر بیسواد و روستایی دیگری داریم به نام محمد شاعر اهل روستای پاتل ایسین که دوبیتیهای زیادی سروده است و به رفتار مردمان ایراد گرفتهاست. در هر روستا و محلهای که به او کم محلی کردهاند و یا رفتار بدی بروز دادهاند به آنها و رفتار و خصوصیت بد آنها حمله کرده و آبروی آنها را برده است .
از جمله :
سرجاده کشار تابلو نوشتن (3)
که آقای همتی آسوده نِشتن
بلندو سودرو ریغ مغ احمد (4)
گچین چارتا فضول گشنه نشتن
لازم است بگویم که مردم روستاهایی که مورد انتقاد شاعر قرار گرفتهاند نه تنها ناراحتی ابراز نمیکنند بلکه شعرش را میخوانند و در هرجا او را مشاهده میکنند محترم میشمارند.
پس از چاپ و نشر مجلهها و روزنامهها در سطح کشور مردم هرمزگان هم اگر طبع طنزی داشتند با ارسال آثارشان به نشریات خود را نشان دادند. شاید قدیمیترین اثر طنز چاپ شده در نشریات جدید سراسری کشور متعلق به فردی به نام محمد عمادی باشد که اصالتا اهل بلوک لار بودند و ساکن کشور امارات .
ایشان در مقطع کوتاهی با مجله فکاهی خورجین همکاری داشتند . امضای طنازی ایشان هم خالو محمد بود . شاید فکر کنید خالو راشد هم به یاد ایشان واژه خالو را برای خود انتخاب کردهاند ولی باید به عرض برسانم علاوه بر این که به برادرِ مادر یعنی دایی، «خالو» میگویند؛ معمولا در جنوب برای ارتباط عاطفی برقرار کردن با کسی نیز از لفظ خالو استفاده میشود. همچنین آدمهای بذلهگو و هنرمندان نیز بیشتر دوست دارند برای نام هنری خود از عنوان خالو استفاده کنند. مثل خالو کریم ( هنرمند طناز تلویزیون )، خالو قنبر ( خواننده) و ...
در ادامه دیگر فردی در زمینه طنز نداریم تا میرسد به راشد انصاری .در واقع میتوان طنز در هرمزگان و لارستان را به دو دوره پیش از و پس از خالو راشد تقسیم کرد. راشد انصاری در اوایل و میانه دهه هفتاد شمسی وارد جامعه ادبی این شهر شد و از آن زمان تمامی تلاش و همت خود را در راه ترقی و بهبود و پیشرفت طنزنویسی و طنزسرایی هرمزگان و جنوب مانند لارستان و جنوب فارس هزینه نمود. از آغاز تا امروز از نامهایی مانند: فیل عینکی، کوسه جنوب، بچه دیدهبان (روستای محل تولد خالو)، مرد مشکوک، ادیب بندری، دلآقا، شکاک و در آخر خالو راشد استفاده کرده است .
و باز از آغاز تا امروز و به ترتیب سن و سال در نشریاتی مانند پسران و دختران، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی، خورجین، گل آقا، شرق، اعتماد، آفتاب یزد، تهران امروز، دنیای طنز، طنز پارسی و ... مطالبی را چاپ کردهاست.
خالو راشد در طنز شفاهی و حاضر جوابی و بذله گویی در جلسات خصوصی و حتی اداری نیز استاد است. در تمامی نشریات محلی هرمزگان یا ستون و صفحه داشته و یا به صورت جسته گریخته مطلب نوشته است.
صفحه طنز بادمجان در روزنامه ندای هرمزگان با مدت فعالیت 17 ساله در سطح کشور رکوردار طول فعالیت صفحه طنز است و مانند آن مشاهده نشدهاست . چه در مدت و چه در محتوا. در اواسط دهه 70 در روزنامه صبح ساحل نیز ستون (در آیینه طنز) را مینوشت .
در اوایل دهه هشتاد هر هفته در هفتهنامه «مرجان» ستون طنز ثابتی داشت، با نام مستعار ( نسیم جنوب)...در نشریات صدف و گامرون نیز دارای ستونهای ثابتی بود که مردم محلی همیشه منتظر بیرون آمدن روزنامه و خواندن نوشتههای ایشان بودند و بعضی از اصطلاحات و طنزهای ایشان بین مردم مَثَل شدهاست. در روزنامه فعلی و هفتهنامه آن دوران(دریا) هم یک صفحه طنز مینوشت.
برای نخستین بار در نشریات محلی(ندای هرمزگان) با نثری مشابه نثر تذکره الاولیاء عطار ستون(تذکره المدیران فی بلاد هرمزگان) را نوشت که در نوع خود تازگی داشت .البته پس از ستون تذکره المقامات مرحوم ابوالفضل زرویی در گل آقا. ستون این مرد مشکوک را نیز همزمان با تذکره در ندای هرمزگان با امضای شکاک مینوشت.
لازم به ذکر است که درمیانه دهه 70 شمسی ستون طنزی به نام (پتروک) در روزنامه ندای هرمزگان با امضاء کل علی (کربلایی علی) چاپ میشد که احتمالا کاری از غلام حسین عطایی دریایی مدیر مسئول این روزنامه بوده است که بیشتر مسایل سیاسی استان را به طنز مینوشت.
در اواخر دهه 70 محمد حسین رفیعی نیز در برههای طنزهایی در صبح ساحل با امضای «اسب رهوار» مینوشت و اندکی بعد با همکاری خالو راشد اقدام به انتشار ویژه نامهای کردند که ضمیمه هفتهنامه امید ساحل بود و دلقک نام داشت. در این دوران نشریات محلی استانهای همسایه نیز از نوشتههای راشد بهره میبردند. از جمله نشریات فارس، کرمان و بوشهر.
خالو راشد آثار چاپ شده در نشریات سراسری و محلی خود را در کتابی به نام این «مرد مشکوک» جمعآوری کرد که کاریکاتورهای آن را زنده یاد محمد رفیع ضیایی کاریکاتوریست برجسته کشوری اهل اوز لارستان کشیدند و ابوالفضل زرویی نصرآباد نیز بر این کتاب مقدمه نوشت .
راشد درجامعه طنز بیشتر شناخته شد و مانند کوهی که در حال رشد است از میانه دریای مردم جنوب سر بر آورد. لازم به ذکر است که این کتاب «این مردمشکوک» شامل: شعرهای خیلی نو و آثار چاپ شده خالو در نشریات بود مثل تذکره ها و خبرهای مشکوک.
اگر هر فردی در هر زمینه و حرفهای ، در هر هنر و پیشهای به اندازه خالو راشد پشتکار و پیگیری درکارها به خرج میدادند امروزه روز، حال و روز کشور بهتر از این بود که هست. ایشان هر چه کتاب و نشریات و مقالات و داستانهای طنز را که دستش رسیده چه از ایرانیان و چه غیر ایرانیان همه را جمع آوری کرده و سعی نموده که افراد علاقهمند به طنز را راهنمایی کند. از جمله سالها است به عنوان مدرس در کانون پرورش فکری مشغول تدریس طنز است و همچنین پایهگذار انجمن طنز در استان و حوزه هنری است.
جشنواره، مسابقه و کنگره طنزی نبوده که در آن شرکت نکرده و به مقامی نرسیده باشد. در زمینه وبلاگ نویسی طنز هم در جشنواره مربوطه در کشور برگزیده شده است. این اواخر نخستین جشواره ملی مطبوعات خلیج فارس در بخش ملی با حضور استان های تهران، اصفهان، خراسان رضوی، قم، گلستان، آذربایجان شرقی، فارس، کهکیلویه و بویراحمد، خوزستان و هرمزگان شرکت داشتند که خالو در زمینه طنز مکتوب به مقام اول رسیدند. ضمن این که سال قبل و سالهای پیشتر هم در جشنوارههای کشوری و منطقهای دیگری نیز در بخش طنز بارها و بارها اول شدهاند.
در زمینه چاپ کتاب هم با 14 کتاب شامل نثر و شعرطنز به نوعی رکورد دارد. همین پشتکار عجیب، خالو را به یک سبک خاص رسانده است که میتوان نمودار رشد او را از کتاب «دغدغههای بیخیالی» تا «پُز ناله» ترسیم کرد. باید گفت که نخستین شب شعر طنز در تاریخ هرمزگان و در سطح کشور پس از تهران نیز به همت ایشان برگزار شد که در اوایل و اواسط دهه 80 در 4 مرتبه و با حضور طنزپردازان مطرح کشور از جمله زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد در بندرعباس برگزار گردید .
در حال حاضر هرمزگان و جنوب است و همین یک پهلوان و اگر راشد سکوت کند جانشین مناسبی ندارد .
در نهایت از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی مراسمی با حضور تعدادی طنزپرداز از سراسر کشور در سال ۸۶ از راشد به عنوان یکی از مفاخر فرهنگ و هنر استان تجلیل شد.
در سال های اخیر افرادی مانند کاظم گلخنی در زمینه طنز مطبوعاتی فعالیت دارند که اگر با پشتکار خالو راشد به میدان بیایند حتما موفق خواهند شد و راشد ما هم از تنهایی بیرون خواهد آمد .
شاعران غزل سرا و جدی سرا مانند: منصور ضمیری، مسلم محبی ، عبدالحسین انصاری ، ایرج انصاری فرد و ... هم گاهگاهی طنز مینویسند که ای کاش بیشتر پیگیر میبودند . قطعا در بین شاعران بومی سرا و دوبیتی سراهای محلی و حتی پست مدرنها افرادی بوده و هستند که در آثارشان رگههایی از طنز پیدا میشود ، اما به صورت حرفهای تاکنون مشاهده نکردهایم که کسی به مقوله طنز به جز خالو راشد پرداخته باشد.
لازم است از فردی به نام غلامحسین ترکمان اهل شیراز نیز نام ببریم که او هم در مجاورت خالو راشد طبع طنزش گل کرده و در دهه 80 یک کتاب طنز به نام (مردگان غریب) به چاپ رساند و میتوان این کتاب را هم محصول طنز هرمزگان محسوب کرد .
همین مرحوم ترکمان با همکاری مرتضی پسندیده شاعر گیلانی ساکن بندرعباس کتاب طنزی به چاپ رساندند که نام آن را از یاد بردهام .
در پایان ضمن درخواست از خالو راشد برای پرورش استعدادهای طنز استان، میتوان تمامی این نوشته را در چند جمله خلاصه کرد. طنز نویسی در هرمزگان تقسیم میشود به پیش از راشد و بعد از راشد. چراغ طنز این استان را راشد برافروخته و روشن نگاه داشته است و امیدواریم که با تربیت و پرورش چندین استعداد ذاتی از خاموشی این چراغ پر نور جلوگیری نماید.
سخن آخر را با متنی به پایان میرسانم که چندی قبل پس از خواندن غزلهای جدید طنز خالو راشد خطاب به ایشان و دوستدارانش نوشتهام:
فرقی نمیکند که در چه زمینهای فعالیت داشته باشی، شعر باشد یا داستان، طنز باشد یا جدی، استعداد تنها با پشتکار فراوان پرورش مییابد. نمونهاش آقای راشد انصاری که هر روز کلامش رساتر، عباراتش گیراتر و درکارش ماهرتر میشود.
در حال حاضر و در سطح کشور در سرایش طنز به درجه استادی رسیدهاند. مقایسه سرودههای قدیم و تازه ایشان نشانگر رشد بالای او میباشند. شاعرانگیِ سرودههای او کمتر در کار دیگران دیده میشود. در کارها و سرودههای اخیرشان طنازی و شاعری دست به دست هم دادهاند و این ملازمت کار راشد را قابل قبول خاص و عام نموده است.
برای این افتخار ِ بندرعباس و لارستان و دیدهبان امید پیشرفت بیشتر و سلامتی و عمر با عزت را دارم.
با احترام
اسماعیل افراسیابی
نویسنده و پژوهشگر
پی نوشت :
1- در زمان نصرک و هنوز هم در سرتاسر جنوب به ملزومات زندگی نعمت میگویند و میگفتند. از جمله نان، خوراکی، میوه و ...
2- حیدر آبادیها تاجران هندی و شبه قاره بودند که در بندرعباس دفتر و دستک داشتند و از وضعیت مناسب مالی برخوردار بودند.
3- نام روستاهای اطراف محل زندگی محمد شاعر.
4- همتی کدخدای قدیم روستاهای کشار.