«کاسب داخلی چه‌کار کند؟»

«کاسب داخلی چه‌کار کند؟»
شعری از حسن حاتمی بهابادی
پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ - ۰۲:۱۶
کد خبر :  ۱۳۵۰۹۱

شعری از حسن حاتمی بهابادی
«کاسب داخلی چه‌کار کند؟»


خسته بودم که آمدم از راه
بودم آن روز طاق و بی‌همراه
همسرم نزد مادرش رفته -
باز هم، لا اله الا الله
هوس هندوانه کردم من
دو عدد داشتم، یکی دلخواه -
برگزیدم بریدمش با کارد
برکشیدم ز عمق دل یک آه
رنگ آن بود مثل خون قرمز
مزّه‌اش بود منتها چون کاه !
میل کردم کمی از آن تحفه
تازه آن هم به زور و با اکراه
خواستم توی چاه ریزمشان
حیفم آمد که پر شود آن چاه

چون که کردم نگاه در سینی
یافتم هندوانه را چینی

گُشنه بودم که پا شدم فوراً
تا پزم چیزی و زنم به بدن
ناشیانه در آشپزخانه
تخم مرغی شکست در روغن
بوی گندی چنان به پا شد که
کرد بیهوش بنده را کلّاً
بود این بوی گند از که و چه؟
هیچ کس خانه نیست غیر از من
تلفن کردم و به او گفتم :
 تف به این زندگی کجایی زن ؟
این چه تخمی ست توی یخچال است
مال مرغ است یا که راسو ، هَن ؟!!
خانمم گفت : سوپری گفته
گشته وارد تمامشان ز پکن

اثر از شخص مرغ در این نی
ساختندش ایادی چینی

 

سجده کردم به حضرت والا
پیش از آنی که آیدم لالا
بعد از آن هم به کف گرفتم تس-
بیح تا ذکر گویم و پالا-
یشِ روحی کنم دعا بکنم
بی‌ریا و به دور از آلا-
یش و گفتم : خدای هر دو جهان
حفظ فرمای جاناً و مالا
طلبیدم چه چیزها از او
گفتمش خب بده همین حالا !
مصلحت را قرار ده در این
پس نگویی نمی شود لا ، لا !
حس نمودم که هرچه می گویم
گویی اصلاً نمی رود بالا
با نگاهی به سبحه فهمیدم
هست زیر سر همین کالا !

دیدم ای وای این که می‌بینی
هست تسبیح منتها چینی !

توی بازار هرچه می‌بینی
هست از بیخ و بن همه چینی
گیره‌ی مو و دسته‌ی بیل و
واشر اگزوز و گل و سینی
هست اعضای ما همه یدکی
گردن و مو و روده و بینی
کفن آورده‌اند ضد عذاب
مرده‌شویی شده است ماشینی
می‌دهندت سه سوته یک جین از
مرحمتشان «چزاره مالدینی»
گر که مصدوم شد بیار از چین
بدلی از «حسین ماهینی»
فرغون و مداد تراش و اَروسَک
متّه و قرقره و سیب ظمینی !
بیت بالا نبود از من که
هست یک بیت بنجل چینی
نشود دیر دست خود مالند
توی فرهنگ و شعر آیینی
خرده از من نگیر قافیه‌ام
گر شده چند دفعه‌ای چینی
چون زیادند چینیان کلّاً
خرده خواهی بگیر حرفی نی !
قالی و زعفران شده وارد
از سوی چین و نیز شیرینی
تایر و سوزن و تلمبه و میخ
برو تا خودروهای بنزینی
خاک و خون و کتانی و کمچه
لوستر و جنس های تزئینی
خارج از حوصله است در یک خط
هرچه در این جهان تو می بینی

می‌دهم قول بر تو تضمینی
همه دارد اتیکت چینی

اقتصاد جهان شده تضعیف
چین نموده است همّه را توی قیف
صادریده به کلّ دنیا جنس
اکثراً کیفیت ندار و ضعیف
هست تقصیر ما که می‌گوییم
اَه نخر جنس داخلی پیف پیف
جنس ماها که داخل انبار
می‌خورد خاک و می شود توقیف
چین برای خودش شده غولی
کاسب ما شده است خوار و خفیف
مانده مهجور جنس ایران ساخت
شده هی از اچاینه ! تعریف :
«که بود جنس چینیان ارزان
ندهد هیچ کس چنین تخفیف »
هست حکمت یقین در ارزانی
و حمایت ز هموطن تکلیف
باید از هموطن حمایت کرد
تا شود وضع اندکی تلطیف
کم کَمک چرخشان بیفتد راه
تا شود کار رو به راه و ردیف
همگی جنس داخلی بخریم
اجنبی تا نیاورد تشریف
سگ این مملکت شرف دارد
مرد و مردانه بر پلنگ حریف
باغ این مملکت بکن آباد
پشت بنما به اقتصاد کثیف

می کنم پخش نقل و شیرینی
که از این باغ میوه می چینی

 

ارسال نظر