«تو که نا خواندهای علم سماوات»
تو که حتی نمیدن در مطب رات!
چرا هی دم به دم توصیه میدی؟
شدی دکتر الان ارواح بابات؟
*
به گیلان بنگرم ویروس بینم
به تهران بنگرم ویروس بینم
از آن ترسم روم یک شب به حلقه
به رندان بنگرم، ویروس بینم!
*
تو ای مسئول ما، ای که عزیزی
تو که ایزوله هستی و تمیزی
برای ما، در این اوضاع حساس
به غیر از توصیه، داری چه چیزی؟
*
به من گفتی:«تو وقتی در امانی
که صبح و شام در خانه بمانی»
به روی چشم! اما گر بمانم
که خواهد داد خرج زندگانی؟
*
وزیرا، من موافق با شمایم
ولی اکنون کمی پادرهوایم
تو خرجم را بده، من میدهم قول
که از زیر پتو بیرون نیایم!
*
به من گفتی نرو بیرون تو شیطون!
اگه رفتی فقط تا توی ایوون
خودم که نه، که صاحبخونه امشب
منو با زور کرد از خونه بیرون!
*
خداوندا، ندارم راه چاره
چه باید کرد با این جیب پاره؟
میگم دخلی ندارم بنده، میگه
که این حرفا به من دخلی نداره