شعرهایی از  شاعران فارس در سوگ شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

فکر توام و صحن و سرایی که نداری

فکر توام و صحن و سرایی که نداری
بیست و هشتم ماه صفر سالروز شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است و این مناسبت در شعر شاعران فارسی همواره مد نظر قرار گرفته است.
جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۰
کد خبر :  ۱۳۴۰۱۰
 
در این مجال شما را به خواندن چند شعر از شاعران فارس که به ساحت مقدس امام صبر تقدیم شده است فرا می خوانیم.

 

دو شعر از ایوب پرندآور

فکر توام و صحن و سرایی که نداری

*

فکر توام و صحن و سرایی که نداری

داغ حرم و درد بنایی که نداری

له له زده‌ ام تا بنشینم لب حوض و

فواره‌ ای و آب نمایی که نداری

زوار تو حیران که چگونه بنشینند

 

در گوشه ی تنهایی که جایی نداری

کو کهنه رواقی که به قبلم بفشارد

هفتاد و دو تا کرببلایی که نداری

آنقدر غریبی که نیفتاده کنارت

مشک و علم و دست جدایی که نداری

.بگذار که بر سنگ بکوبم سر خود را

با محتشم نوحه سرایی که نداری

پس می‌ شکنم تکه به تکه دل خود را

در تکیه ی لبریز عزایی که نداری

سخت است که معصوم زمین باشی و اما

عمری بخوری چوب خطایی که نداری

حالا به چه حالی بگذارم دل خود را

در گوشه ی ایوان طلایی که نداری

**

با اذن خداوند که رحمان و رحیم است

*

با اذن خداوند که رحمان و رحیم است

رفتیم در خانه ی مردی که کریم است

درباز شد و عطر پیمبر به هوا رفت

فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است

برخورد کریمانه چنان بود که فهمید

معبود ازل در دل این خانه مقیم است

جبریل در این خانه ی پر نور غلام است

رضوان در این صحنه پر آیینه ندیم است

گفتند مسیحای زمین غیر حسن نیست

این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است

حالا باید بنشینید و ببینید در این خاک

چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است

وقتی که به نام پدرت سفره کنی پهن

بی غصه ترین غصه فقط غصه ی نان است

در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست

سهمیه ی شمشیر تو دست پسران است

***

رباعی

هادی فردوسی

زیبایی و ماه مست و دیوانه‌ی توست

میتابی و هر ستاره پروانه‌ی توست

 آن قدر کریمی که همه می‌دانند

خورشید گدای کوچک خانه‌ی توست

***

ای باطن غم تو غم کربلا حسن

میلاد عرفان پور

ای باطن غم تو غم کربلا حسن

میراث دار غربت شیر خدا حسن

ای شاهد مصیبت فرق شکافته

ای شاهد غم در و دیوار، یا حسن

 ای زخم خورده، زخم زبان خورده از همه

سردار دست بسته ی قحط وفا حسن

عمری اگرچه زیستی ای زاده ی علی

هر روز را شهید شدی، مرحبا حسن

بخشیده اند مال، کریمان به مردمان

بخشیده ای تو آبروی خویش را حسن

هرگز نبود با تو ولی با حسین بود

هفتاد یار صادق و بی ادعا حسن

افتاد جسم قاسم و عبداللهت به خاک

شد نذر آخر تو چه زیبا ادا حسن

***

 

وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود

پروانه نجاتی

وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود

چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود

در انعکاس سادهٔ آن فصل التهاب

تنهایی‌ات هر آینه تفسیر می‌شود

طاقت گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست

صلحی، که زیر سایهٔ شمشیر می‌شود

تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز

سردار بی‌سپاه، زمین گیر می‌شود!

صبر تو، انتظارِ عطش سوزِ کربلاست

صبری که صبح حادثه تعبیر می‌شود

مسموم دست کینه شدی ـ وه ـ چه جانگداز

زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر می‌شود

تو نور چشم فاطمه بودی برادرم!

یک شهر، در فراقِ تو دلگیر می‌شود

ارسال نظر