به طور معمول یک اثر طنز در تمامی جزئیات خود طنز نیست. این مسئله متأثر از ابزارهایی است که طنزپرداز برای خلق اثر خود از آن بهره میبرد. ابزارهایی همچون تسخر، استهزاء، شوخی، مطایبه و گاه هزل و هجو.
طنزپراز برای خلق اثر خود به فراخور و گاه از روی سلیقه، به برخی از این ویژگیها رجوع می کند. اما به هر ترتیب، نه همه این ویژگیها، که یک ویژگی اصلی و برجسته است که اثر را در ژانر طنز قرار میدهد. این ویژگی، نه تنها مهمترین ویژگی اثر است، بلکه تنها در صورت فقدان آن در متن و بطن اثر به طور قطع میتوان از طنز بودن آن چشم پوشید؛ انتقاد.
انتقاد اساس خلق طنزاست. اما همین انتقاد نیز به تنهایی نمیتواند دلیل وجودی طنز باشد. چرا که یک اثر صرفاً انتقادی، مقاله و یا گزارش و… میتواند خالی از طنز باشد. «خالی از طنز» را به جای «جدی» به کار میبریم تا بر جدی بودن اثر طنز تأکید کرده باشیم. و از این رهگذر به موضوعی در طنز بپردازیم که در آن نه شوخی، نه مطایبه و نه هجو راه نیافته است. حتی اگر ردی از هزل نیز به چشم آید، نه جنبه سرگرمی و فرح، که جنبه توبیخ و تحکم دارد. و چنین است که اثری خالی از این ویژگیها(حتی در اثر سوء برداشت مخاطب نیز) خنده انگیز و مفرح نخواهد بود و اثری که خنده انگیز و مفرح نباشد، به طور معمول در میان مخاطبان(از عوام تا خواص) گمان طنز در آن نمیرود. پس چگونه است که ما چنین اثری را طنز می شناسیم؟
عامه مخاطبان، به محض شنیدن خصیصه طنز، برداشتی شاد و مفرح از اثر دارند. گویا آنچه عمدتاً مورد نظر است، اثری با مختصات سرگرم کننده مضحک است. چنین تصوری شانهبهشانه کمدی میساید. (مهمترین ویژگی کمدی خنده انگیز و مفرح بودن آن و البته خالی از فاجعه بودن آن است. حتی اگر فاجعه ای در کار باشد شکل ارایه آن و روند آن چنان است که به خوشی می انجامد.) و این نگاه در میان عموم فعالان و دانش آموختگان ادبیات و هنر نیز شایع است.
اما چگونه است در اثری که دیگران گمان طنز نمیبرند، ما تأکید بر طنز بودن آن داریم؟ باید اشاره کرد که چنین آثاری چنان هنرمندانه بیان شدهاند که در ظاهر مرزی میان آنها و کلام انتقادی صرف به نظر نمیرسد و معمولاً امر بر مخاطب مشتبه میشود. آثاری از این دست، از اطلاعات و شناخت پیشینی عبور میکنند:
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
(حافظ)
به کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
(حافظ)
البته گذر از اطلاعات پیشینی و شناختی که بر پایه این اطلاعات شکل گرفته است، دشوارتر از معرفی خود به عنوان اثر طنز نیست. میتوان گفت «پسند عام» مهمترین ابزار شهرت است. پسند عام میتواند وجوهی از ویژگیهای یک امر را که خود میخواهد، زبانزد کند. چرا که این وجوه را اصل و تمام آن امر میبیند و میداند. این نگاه با ویژگیهای هر امری چنان میکند که برخی وجوه متمایز و یا متناقض با وجوه مورد نظر و شناخته شده پسند عام به چشم نیاید؛ و حتی گاه به انکار آنها بینجامد.
مثلاً وجه خندانندگی در طنز با عدم خندانندگی متناقض مینماید و با گریانندگی متضاد. و گاه یک ویژگی را چنان تعمیم میدهد که در تعمیم نزد عموم، ویژگی اساسی و به قولی تکوینی به نظر آید. همچون خنده برای اثر طنز، این گونه است که ماحصل پسند عام، نظر عام است و نه صرفاً نظر عوام. نظر عام یا تعریف عام. این تعریف عام است که ویژگیهای مورد تأیید خود را با توسل به میزان شناخت اکثریت مخاطبانش رسمیت میبخشد. و از همین قرار، گاه برخی ویژگیها را به جای هم قالب میکند. چنان که توهین و تمسخر نسبت به شخص طنز قلمداد میشود و چنین بیانی اگر در اثنای اثر طنز رخ نموده باشد، خود شاهد مثالی قرار میگیرد برای اثبات مدعای تعریف عام. در این بین فراموش میشود که تعریف عام لزوما دقیق و درست و جامع نیست و حتی گاه از اساس اشتباه است. مثل جابه جایی تعریف هجو و هزل. چنان که گاه به بهای گمانِ نگهداشتن جانب اخلاق، از این بیت حافظ تعجب میکنند:
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
این هنر ادبی انتقاد از طریق استهزاء سوژه مورد نظر طنز است. (1)
در جای دیگر میگوید:
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به عبارتی، هرچه از بار شوخی در طنز کم میشود، مخاطب از موضع خود پستر مینشیند. به ویژگیهایی چون تهاجم، توبیخ یا تحکم عاری از شوخی کمتر اعتنا میشود و غالباً سعی میشود از زاویه طنز خوانده نشود؛ فارغ از اینکه تهاجم یا توبیخ منطقی است یا خیر. از توهین یا اتهام نابجا مبراست یا خیر. حال اینکه در طنز، تحکم یا توبیخ متوجه رفتار، تفکر و باور نادرست اکتسابی است. استهزاء و تسخر به شکلی رندانه و با بهرهگیری از شناخت و کاربرد دقیق زبان رقیق شده است. و البته آماج آن شخصی نیست. و اگر نیک بنگریم، متوجه میشویم که چنین عملی از جانب طنزپرداز از عکس العمل خصمانه در امان میماند.
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
ادامه دارد
پینویس:
۱ــ «طنز هنر ادبی انتقاد از طریق استهزاء سوژه مورد نظر است»(فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی،ص۴۶۸ر ام.اچ.ایبرمز، جفری گالت هرفمرسعید سبزیانرتهران، رهنما،زمستان ۱۳۸۷ )
اطلاعات