به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری به نقل از انجمن تصویرگران ایران، مانلی منوچهری، نقاش و تصویرگر متولد سال 1353 در تهران است. وی در مقطع کارشناسی ارشد تصویرسازی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است.
این روزها اگر بخواهید به تحلیل و بررسی تاثیرات اثر یک هنرمند بر شکلگیری ذهنیت خودتان اشاره کنید. در مورد چه کسی میتوانید صحبت کنید؟ فکر میکنید رد این تاثیرات را چه زمانی دیدید؟ ویژگیهای آثار ایشان چه بود؟
اگر بخواهم به تاثیراتی که باعث شکلگیری ذهنیتم شده اشاره کنم، میتوانم بگویم که این تاثیرات به زمان گذشته و سالهای خیلی دور برمیگردد. این منبع الهام برای من صرفا هنرمندان و آثار هنری نبودند، بلکه بخش مهمی برای من همیشه طبیعت بوده است. از کودکی شگفتزده طبیعت و عناصر آن بودم. بعد از آن وقتی وارد رشته هنر شدم، به جزئیات طبیعت دقت بیشتری میکردم و دیدن فرمها، ترکیب بندیها، بافتها و رنگها برایم مانند مطالعه تصویری بود. یک بخش مهم دیگر بافتههایی بود که از کودکی در محیط زندگی همراه ما بودند، مثل گلیمها و جاجیمها که مجذوب رنگها و نقشهایشان بودم. ولی اگر بخواهم به تاثیر هنرمندان و آثارشون اشاره کنم، اولین تصاویری که به خاطر دارم و تاثیرات فوقالعادهای تا امروز بر ذهن من گذاشتند، تصاویر کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که خوشبختانه این شانس رو داشتم به دلیل این که پدرم با کانون همکاری میکرد، بخش زیادی از کتابهای کانون رو در اختیار داشته باشم. مثل کتاب «عمو نوروز»، «پسرک چشم آبی» و «ماهی سیاه کوچولو» از فرشید مثقالی، «زال و سیمرغ» و «زال و رودابه» از نورالدین زرینکلک، «گل اومد، بهار اومد» از پرویز کلانتری و «سفرهای سندباد» از علیاکبر صادقی و خیلی کتابهای دیگر که تاثیراتشون در ناخودآگاه من ثبت شده است. چند کتاب خارجی ترجمه شده هم داشتم که تاثیرگذارترین انها برای من کتاب روسی عجایبنامه بود. بیشتر کتابهای مورد علاقه من در دوران کودکی داستانهای ادبیات کهن و افسانهها بودند و خودم هم سالها در تصویرگری، گرایش بیشتری به این موضوعات داشتم.
در سن نوجوانی وقتی وارد هنرستان شدم، با دیدن کتاب «تصویر و تصور»، با تصویرسازیهای استاد ممیز بیشتر آشنا شدم و طراحی و قدرت در ترکیببندی و تنوع در تکنیک در آثارشون برایم خیلی جذاب و آموزنده بود.
با این نگاه فکر میکنید مطالعه بصری و حتی خوانش کتاب و دیدن کتاب چه تاثیری بر شکلگیری ذهن هنرمند دارد؟
مطالعه بصری مسلما تاثیر زیادی بر ذهن هنرمند میگذارد و باعث تغییر دیدگاه او نسبت به جهان پیرامونش میشود. به دلیل این که دریچههای جدیدی در ذهن هنرمند باز میکند و باعث میشود که محدودیتها و چارچوبهای ذهن هنرمند شکسته شود. مسلما هنرمندانی که خلاق و منشا اثر هستند، راههای جدیدی به روی دیگر هنرمندان باز میکنند. این تاثیرات ممکن است به طور غیرمستقیم به هنرمندان کمک کند و جرقهای در ذهن آنها زده شود که راهحلهایی برای چالشهای پیشرویشان پیدا کنند.
نکتهای که اهمیت دارد این است که هنرمندان باید در جنبههای مختلف خود را تجهیز کنند. آشنایی با ادبیات (به خصوص برای تصویرگران)، دیدن فیلمها و انیمیشنهای خاص و شنیدن موسیقیهای آهنگسازان بزرگ دنیا، همه میتواند به ایجاد تنوع و تغییر در آثار هنرمندان کمک کند. به طور کلی فکر میکنم هر تجربه جدیدی باعث تغییر در آثار هنری هنرمندان میشود.
چه شد که تصویرگر شدید؟
فکر میکنم جواب این پرسش را در سوال اول و تاثیراتی که از کتابهای کودکیام گرفته بودم توضیح دادم ولی به نظرم عوامل دیگری هم به طور غیرمستقیم نقش داشتند. به طور مثال تاثیر مربیان آگاهی که در دوران کودکی داشتم. میتوانم از آن دوران خاطرهای تعریف کنم: در دوره کوتاهی، زمانی که سه، چهار ساله بودم، ما در همدان زندگی میکردیم و من انجا به مهدکودک میرفتم. یک روز مربی با هیجان وارد کلاس شد و گفت بچهها همگی بیاین تو حیاط! کلاغها براتون از بالا آب نبات قیچی ریختند تو چمنها. ما دویدیم و از بین چمنها آب نباتها رو پیدا کردیم ... فانتزی و تخیلی که مربی ما اون روز ایجاد کرد، فکر میکنم تاثیر خیلی زیادی در ذهن همه ما گذاشت. در دوره راهنمایی هم معلمی داشتم که خیلی من رو تشویق میکرد. بعد از آن هم به کلاسهای نقاشی کانون رفتم و یکی از کارهایی که در کلاس انجام دادم از طرف کانون به مسابقات بینالمللی ژاپن فرستاده شد و مدال برنز از آن نمایشگاه دریافت کردم که شانس بزرگی در زندگی من بود. پدر و مادرم به علاقه من آگاه شدند و من رو به هنرستان (رشته گرافیک) فرستادند.
در هنرستان و در دوره کارشناسی گرافیک در دانشگاه هنر متوجه شدم که به درسهایی مثل طراحی و تصویرسازی گرایش بیشتری دارم و نسبت به دروس گرافیک در تصویرسازی احساس آزادی بیشتری میکردم و راحتتر میتوانستم خودم رو بیان کنم. در نهایت پایاننامهام رو در دوره کارشناسی با موضوع داستانهای کلیله و دمنه انتخاب کردم که میتوانم بگویم که شروع تصویرسازی من از آن دوران بود و بعد از آن هم در مقطع کارشناسی ارشد تصویرسازی رو ادامه دادم.
برگردیم به اولین کتاب. چالشهایی که داشتید. متن اثر و رابطهای که باید با اثر میگرفتید.
اولین کتابی که تصویرسازی کردم کتاب «خسرو و شیرین» بود که آقای فرشید شفیعی از طرف نشر پیدایش به من سفارش دادند. که متن رو خوشبختانه دوست داشتم و به فضای کارم نزدیک میدیدم که هم ادبیات کهن بود و هم شاعرانه و عاشقانه. کتاب تکرنگِ سیاه و سفید بود و میتوانم بگویم که از اولین تجربههای کار من با تکنیک آب مرکب بود و نقطه شروعی برای کارهای بعدی من شد.
آن موقع چقدر از خیال استفاده کردید و چقدر پایبند متن بودید؟
در سالهای اولی که شروع به کار کردم خیلی تابع متن بودم و متن خیلی به من جهت میداد. در بعضی مواقع داستان من را محدود میکرد و من را در چارچوب قرار میداد. البته این بیشتر در متنهایی اتفاق میافتاد که نویسنده توضیح زیادی در مورد تمام جزئیات شخصیت و فضا داده بود و داستان این امکان رو به من به عنوان تصویرگر نمیداد که آزادانهتر کار کنم و بخشی از متن رو با ذهنیت خودم پیش ببرم و همین قضیه باعث میشد که از تصویرسازی آن کتابها لذت کمتری ببرم، چون احساس میکردم با دست و پای بسته کار میکنم. بعدا به تدریج متنهایی که مشکلاتی این چنینی داشت یا انها را نزدیک به فضای کاریام نمیدیدم قبول نمیکردم و به مرور آزادی بیشتری پیدا کردم که بتوانم در عین حال که هماهنگ با متن پیش میروم رهاتر و آزادانهتر نسبت به کارهای اولیهام با کار برخورد کنم.
حالا بعد از سالها تجربه فکر میکنید این پایبندی به متن و سلیقه مخاطب باید چطور باشد؟
در ابتدا در مورد پایبندی به متن، باید بگویم که کار تصویرگر مثل کار سینماگر است. تصویرگر براساس متن کارش رو شروع میکند و پیش میبرد، مثل کارگردان سینما که براساس فیلمنامه کارگردانی میکند. بنابراین به طور مسلم تصاویر باید تابع متن باشند. چون مخاطب در هر صفحه از کتاب متن را میخواند و تصاویری را میبیند که باید کاملکننده یا گسترشدهنده متن باشد و یا در کنار متن چالش ایجاد کند. بنابراین در هر صورت این رابطه خیلی قوی ست و باید رابطه علت و معلولی بین این دو وجود داشته باشد. از طرف دیگر این پایبندی به متن نباید به گونهای باشد که تصاویر ترجمه عین به عین متن باشند، چون در این صورت تصاویر هیچ کمکی به متن نمیکنند و مخاطبین خودشان، از طریق متن میتوانند تصویر ذهنی بسازند که شاید ذهنیتشان زیباتر از تصاویر کتاب باشد، بنابراین مهم است که تصویرگر در عین حال که فضای شخصیاش را در کار میآورد، تابع کلمات کلیدی و نشانیهایی که نویسنده در متن آورده است، باشد.
در مورد سلیقه مخاطب هم من خیلی بعید میدانم که ما به نتیجه مشخصی برسیم. همانطور که ما سلیقههای مختلفی داریم، کودکان و نوجوانان هم سلایق متفاوتی دارند. به خصوص در این زمان که بچهها با تنوع خیلی زیادی از کتاب، فیلم، انیمیشن و بازیهای مختلف روبرو هستند. ولی فکر میکنم توجه به متن، برخورد خلاق با متن، توجه به نیازهای گروه سنی مخاطب، میتواند طیف وسیعتری از کودکان را راضی کند.
ما همچنان به صورت نادر شاهد گفتگوی مولف و تصویرگر هستیم. فکر میکنید این رابطه نقشی بر کیفیت اثر تصویرگر دارد؟
من فکر میکنم رابطه بین مولف و تصویرگر اهمیت زیادی بر کیفیت کتاب دارد. البته به شکل صحیح آن ... در شروع کار، گفتگو و تعامل نویسنده وتصویرگر در مورد متن خیلی موثر است. هر دو نفر میتوانند ایدههایشان را در مورد متن به اشتراک بگذارند و به توافق برسند. این گفتگو کمک میکند که تصویرگر مسیر اشتباهی طی نکند و از ابتدا به تفسیر درستی از متن برسد. در عین حال نویسنده هم باید دید وسیعی نسبت به تصویر داشته باشد و با سلیقه و ذهنیت شخصیاش در مورد تصاویر قضاوت نکند و دست تصویرگر را باز بگذارد. البته نقش مدیر هنری بسیار مهم است که تعادل را در این رابطه برقرار کند.
به آثار جدیدتان اشاره کنیم. مروری بر ۵ سال فعالیت اخیرتان بکنید و در صورت ممکن به شیوه تاریخی به مقایسه آنها با آثار اولیهتان بپردازید.
در طی سالهایی که در زمینه تصویرسازی فعالیت کردم کارهایم فراز و نشیب زیادی داشته است. در این سالها با تکنیکها و شیوههای مختلفی کار کردم و در بیشتر مواقع متن برایم تعیینکننده بود که با چه روش و تکنیکی کار را پیش ببرم. معمولا استفاده از یک تکنیک به مدت طولانی برایم خسته کننده است و دوست دارم بعد از مدتی تغییراتی در کارم ایجاد کنم. البته این سعی و خطا همیشه نتیجه مثبتی در کار برایم نداشته، ولی همچنان تنوع برایم اهمیت دارد. به طور کلی همیشه متنهایی که بیشتر باهاشون ارتباط برقرار کردم، نتیجه بهتری داشتند.
در ٥ سال اخیر وارد حوزهای شدم که قبل از آن فکر نمیکردم بتوانم از عهدهاش بر بیایم و آن، تصویرسازی برای کودکان گروه سنی پایینتر بود که قبلا تجربهای در این زمینه نداشتم و معمولا برای نوجوانان تصویرگری می کردم. اولین سفارش را خانم هدی حدادی به من دادند که تجربه لذتبخشی برای من بود. بعد از آن چند کتاب دیگر هم برای همین گروه سنی کار کردم. در این کارها به چشمانداز جدیدی رسیدم که برایم ناشناخته بو. رنگها و فضای کارهایم شادتر و کودکانهتر شدند .کاراکترهای حیوانی و شخصیتهای فانتزی را تصویرسازی کردم که من را به فضای کودکیام می برد و برای همین روند کار برایم خیلی جذاب بود.
و اگر بخواهید به نقد و بررسی تصویرگری ایران طی ده سال اخیر بپردازید به چه مواردی اشاره میکنید؟
نقد و بررسی آثار ده سال اخیر نیاز به تحقیق جامع دارد و نهادهایی مثل شورای کتاب کودک که هر سال کتابها را بررسی می کنند آمار دقیقتری میتوانند ارائه دهند. من به طور کلی میتوانم بگویم که تصویرسازی در ده سال اخیر به لحاظ کیفی تغییرات خوبی داشته است. رقابت در این چند سال نسبت به سالهای قبل بیشتر شده و تعداد زیادی تصویرگران جوان خلاق وارد این عرصه شدهاند. همین امر باعث میشود که کیفیت کارها تغییر کند. البته هنوز با مشکلاتی در زمینه رابطه بین متن و تصویر و توجه به مخاطب و گروه سنی مواجه هستیم که نهادهایی مانند شورای کتاب کودک و انجمن تصویرگران با تعامل با تصویرگران و نقد آثارشان میتوانند نقش مهم و موثری در ارتقای سطح کیفی کتابها ایفا کنند. بخش مهم دیگر، ناشران و مدیران هنری هستند که با جهتدهی درست در روند کار تصویرگران و پروسه تولید کتاب میتوانند تاثیر زیادی داشته باشند و در آخر و مهمتر از همه مدرسین در دانشگاهها و مراکز آموزشی که تصویرگران نسل آینده را آموزش میدهند میتوانند تغییرات مطلوبی را شکل دهند.
از این روزهای خودتان بگوید. کارهای جدید و کتابهای جدید؟
مدتی هست که کار تصویرسازی انجام ندادم و ترجیح دادم که وقفهای بین کارهای تصویرگریام ایجاد شود و بیشتر به نقاشی مشغول هستم. هر چند که این دو (تصویرسازی و نقاشی) برای من از هم جدا نیستند و در کارهای نقاشیام هم به نوعی روایتگری وجود دارد. تنها تفاوتش برای من این است که در نقاشیهایم سفارش دهندهای وجود ندارد و با آزادی بیشتری کار میکنم.
هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خود را دارد. پنج موردی که میتوان بهعنوان آداب حرفه تصویرگری شناخت از نظر شما کدام است؟
در مورد رفتار حرفهای تصویرگران به چند مورد که به نظرم میرسد که اشاره میکنم:
اگر تصویرگر احساس کرد که متنی که به او سفارش داده شده برایش مناسب نیست، متن را نپذیرد تا به فرد دیگری واگذار شود.
به هیچ عنوان از ایدههای شخص دیگری در کارش استفاده نکند و کپی نکند.
تصویرگر باید به یاد داشته باشد که مهمترین هدف او ارتباط با مخاطب و احترام به مخاطب در هر گروه سنی است و کارش را باید با عشق برای مخاطب انجام دهد.
در برابر نقد منعطف باشد و در تعامل با ناشر، مدیر هنری و نویسنده کتاب باشد.
به قوانین حرفهاش و قوانینی که همکارانش در آن به اشتراک نظر رسیدهاند احترام بگذارد و به آنها عمل کند.
فعالیت های هنرمند:
شرکت در بیش از ٧٠ نمایشگاه گروهی در زمینه ی تصویرسازی ،نقاشی و چاپ دستی در ایران، ایتالیا، گرجستان، دانمارک، استرالیا، فرانسه و آلمان
تصویرگری ٢٥ عنوان کتاب: (همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انشارات علمی فرهنگی، انتشارات پیدایش، نشر نظر، نشر ویدا، نشر چکه، دفتر پژوهشهای علمی و فرهنگی، نشر شهر قلم، خانه ادبیات، انتشارات محراب قلم، انتشارات میرماه و ...)
سابقه ٢٠ سال تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزشی تهران
عضو پیوسته انجمن تصویرگران ایران و عضو شورای کتاب کودک
عضو و داور کمیته جوایز شورای کتاب کودک (٨٩ -١٣٨٦ و ١٣٩٥-١٣٩٣)
جوایز
برگزیده شورای کتاب کودک در دویستمین سال تولد هانس کریستین اندرسن برای تصویرسازی داستان «پری دریایی کوچک» (تهران، 1384)
نفر دوم در اولین جشنواره شاهکارهای ادبی برای تصویرسازی غزلیات شمس (تهران، 1386)
نفر اول در سومین جشنواره کتابهای درسی (تهران، 1387)
برگزیده جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری برای تصویرسازی کتاب نقاشان چینی و رومی (تهران، 1387)
جایزه ویژه شورای کتاب کودک برای کتاب «نوروز» (تهران، 1389)
جایزه تشویقی شورای کتاب کودک برای کتاب «فریاد یوزپلنگ» (تهران، 1392)
برگزیده شورای کتاب کودک برای کتاب «زال و سیمرغ» (تهران، 1393)
جایزه ی ادبی -هنری مهدی آذریزدی برای کتاب «زال و سیمرغ» (تهران، 1394)
لوح افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) برای کتاب «زال و سیمرغ» (نیوزیلند، 2016)
منتخب دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا (IBBY) (اسلواکی، 2019)