رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالتِ آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وآنیک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری برو بفشاند گلاب و شهد
تا تقویت کند دلِ محنتکشیده را
یک جمع دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خارِ خلیده را
جمع دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاهکاری چرخِ خمیده را
القصه، هرکسی به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را؟
آیا که غمگساری و اندُهبری نمود
لیلای داغدیده زحمتکشیده را؟
بعد از پسر، دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانه مرغِ پریده را