در قسمتهای قبل به 14 وضعیت نمایشی و ساختار نمایشی و طراحی داستان های طنز و تاثیر و کارکرد هر یک از عناصر در ساختار طرح دراماتیک طنز پرداختیم و در این قسمت آشنایی با عناصر فوق را ادامه خواهیم داد.
پیچیدگی
پیچیدگی شامل موانعی است که بر سر راه کاراکتر محوری قرار میگیرند و او را از هدف باز میدارد و همین عامل است که ستیز را باعث میشود.
اما موانع در ساختار داستانهای طنز چگونه باید باشد؟
در اغلب آثار جدی، برای افزایش تعلیق داستان، موانع به شکلی طراحی می شوند که با توان و امکانات قهرمان سازگار باشند. چراکه برای مخاطب نتیجه ستیز قهرمان با موانع بسیار سخت و یا بسیار آسان همواره قابل پیش بینی است. اما در آثار طنز این اصل آنچنان که باید و شاید رعایت نمیگردد. شخصیت کمدی در آثار طنز میتواند با موانع بسیار سخت و یا بسیار آسان روبرو گردد. اما در ادامه روند داستان ناگهان موانع فوق عکس ظاهر خود عمل مینمایند. یعنی موانع سخت، آسان و موانع آسان، سخت میشوند.
موانع بسیار سخت، بر اساس خلق رویدادی خارق العاده (مانند ورود موجودی وحشتناک و شگفت انگیز) بر سر راه شخصیت کمدی و یا با توجه به دسیسههای غافلگیرکننده نقش منفی طراحی میشوند. اما معمولاً همه آنها به مدد شانس و تصادف و یا بر اساس تکیه بر گنجاندن نقطه ضعفی در آنها و یا ظهور و بروز خارج از انتظار یک قابلیت خاص در شخصیت کمدی (مانند نصب یک ماسک جادویی در فیلم «ماسک») برطرف میشوند. به هر تقدیر آنچه مسلم است؛ این موانع، معمولاً با اراده و انگیزه شخصیت کمدی و یا تلاش هدفمند او، حل نمیشود. (عکس آثار جدی)
مثلاٌ نقطه ضعف مرد غول پیکر در یکی از فیلمهای هارولد لوید دندان دردش میشود و مداوای آن توسط هارولد لوید باعث میشود تا او خود را مدیون لوید دانسته و در اتفاقات بعدی داستان کمک حال وی در رفع مشکلاتش شود. (شکست یک شبه ارتش)
همچنین ممکن است در زمانی که لازم است وقوع زلزله و یا خسوف و کسوفی ناگهانی به مدد شخصیت کمدی آمده و مشکلات وی را حل کند.
از سویی دیگر موانعی که پیش روی شخصیت کمدی قرار میگیرند بعضا آن قدر سنگین و سخت هستند که شخصیت کمدی را میتوانند به راحتی پشیمان کرده[1] و یا او را در کمال بهت و حیرت مخاطب، به مسیری دیگر بکشانند و بدین شکل، جهت داستان نمایش نیز ناگهان تغییر نماید که بالطبع قرارگرفتن شخصیت کمدی در چنین وضعیتی، بسیار کمیک خواهد شد.
نحوه حل مشکلات و برداشتن موانع موجود
در شرائطی خاص و نزدیک به انتهای فیلم کمدین به شکل تصادفی متوجه نقطه ضعف غالباً مضحکی در موانع میشود و به مدد آن نقطه ضعف و البته با چاشنی شانس و تصادف موفق میشود. مانع مربوطه را از میان بر دارد. مثلاً متوجه میشود پدر دختر، نسبت به چیز مضحکی مانند قلقلک حساس است و یا میتواند با خواندن لالایی او را به خواب عمیقی فرو ببرد و... .
الف) علی رغم ظاهرشان، موانع آنچنانکه نشان میدهند آسان نیستند.
در بعضی از مواقع ظاهر موانع، ساده و حتی مسخره به نظر میرسند. اما شخصیت کمدی با اولین اقدام خود ناگهان متوجه میشود که این موانع به ظاهر ساده، بسیار سختتر از آن چیزی هستند که در ابتدا به نظر میرسیدند. مثلاٌ ممکن است یک سگ زیبای کوچک و به ظاهر آرام در وقت مقتضی، ناگهان تبدیل به یک سگ درنده شود. پسر8 ساله فیلم تنها در خانه نیز ممکن است در وهله اول از دید چند دزد خانه مانع آسانی به حساب بیاید اما در ادامه، پسر فوق با انجام کارهای شگفت انگیزش تبدیل به مانعی بسیار سخت برای دزدها میشود. اگر زمانی هم قصد شخصیت کمدی برای رسیدن به معشوقه دور ماندهاش باشد، همواره پدری سختگیر و کاملاً هوشیار بر سر راه او قرار میگیرد و در آخرین لحظات و در زمانی که شخصیت کمدی فکر میکند به وصال معشوقهاش خواهد رسید، ناگهان تمامی ترفندهای به کار گرفته شده توسط شخصیت کمدی را نقش بر آب میکند.
ب) ظاهر و باطن موانع آسان هستند.اما شخصیت کمدی برای حل آنها راهی غافلگیرکننده و خلاف معمول را برمیگزیند. (برای مثال کارهایی که لورل انجام میدهد و اسباب حیرت هاردی را فراهم میکند.)
اینگونه کمدیها معمولاً هجو داستانهای جدی محسوب میشوند. یعنی به نوعی مبارزات قهرمانان در تلاش برای از بین بردن موانع با توجه به آسانی موانع فوق و تلاش های مضحک و سخت کوشانه شخصیت کمدی به هجو کشانده میشود. پارودی نیز از همین قانون در هجو تراژدی استفاده میکند یعنی به سُخره گرفتن تلاشهای انجام یافته و یا احساسات قهرمانان تراژدیها.
بحران
اساس بحران بر دگرگونی و تغییر وضع، از حالی به حال دیگر است. بحران، عاطفیترین و پر هیجانترین بخشهای یک نمایش را شامل میشود که در آن، مخاطبها دچار حداکثر تاثیرپذیری خود نسبت به وقایع نمایش هستند.
در طی هر بحران همواره میتوان شاهد تغییر وضعیت از حالت متعادل به نامتعادل و بالعکس بود. هر صحنه معمولاً یک بحران را به نمایش میگذارد و تعداد صحنهها نیز بسته به ریتم اثر، کم و یا زیاد میشوند. با توجه به ماهیت نمایشهای کمدی و نیاز چنین نمایشهایی به داشتن ریتمی تند، لذا تعداد صحنهها و در نتیجه میزان بحران نمایشهای کمدی، باید نسبت به آثار جدی افزایش یابد.
همان گونه که اشاره شد، بحران با ایجاد درگیری عاطفی میزان هیجان مخاطب را بالا میبرد. اما نباید دامنه یک بحران را بیش از حد لازم گسترش داد. چرا که توانایی خندیدن افراد بر یک واقعه کمیک که خود ناشی از یک موقعیت بحرانی است، حدی دارد. (مسئلهای که در طنزهای سخیف اتفاق میافتد.) بنابراین لازم است که صحنهها را به گونهای چید که بر اساس ظرفیت تماشاچی بحرانها شکل بگیرند و رفته رفته بحرانها شدت یابند و آخرین بحران کمیکترین وضعیت را شامل شود. برای این کار در ابتدا بالاترین بحران نمایش (که معمولاً در نقطه اوج داستان هم قرار میگیرد.) از طریق تعیین سختترین کشمکش میان شخصیت کمدی و سایر افراد داستان مشخص میشود. سپس بقیه بحرانها با شدتی کمتر در کنار بحران اصلی و به ترتیب سنگینی حوادث شان چیده میشوند. بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت؛ بهتر است کمیکترین صحنهها را به سه چهارم پایانی فیلم اختصاص داد. هرچه نمایش کمیکتر باشد ریتم آن تندتر و صحنهها کوتاهتر و تعداد بحرانها نیز بیشتر خواهند بود. چرا که در نمایشهای کمدی نویسنده کمتر به جزئیات میپردازد و اشخاص بازی هم مرتباً از یک «در» وارد میشوند و از «در» دیگر بیرون میروند. در نمودار زیر سیر صعودی بحرانها به ترتیب مشخص شده است.
[1]- قانونی که در داستانهای جدی به شدت رعایت میشود و آن این است که موانع میبایست بر اساس توان قهرمان تعریف میشود تا وی را پیشمان نکنند.