گلایه شاعران و نویسندگان همدانی در میزگرد ادبیات کودک و نوجوان:

شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان جدی گرفته نمی‌شوند

شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان جدی گرفته نمی‌شوند
جمعی از شاعران و نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان در میزگردی به مناسبت روز ادبیات کودک و نوجوان از دغدغه‌ها، بایدها و نبایدها و مشکلات این حوزه در ایران و همدان سخن گفتند
يکشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۵
کد خبر :  ۱۱۸۴۴۹

در همدان، به مناسبت روز ادبیات کودکان و نوجوانان حوزه هنری استان همدان و سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری همدان میزگردی برگزار کردند. در این میزگرد پنج شاعر و نویسنده حوزه کودکان و نوجوانان نظرات و دغدغه‌های خود را بیان کردند.

آنچه را که این شاعران و نویسندگان گفتند، در ادامه می‌خوانیم؛

مریم زندی، مسئول واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری همدان و شاعر حوزه کودک: به‌عنوان اولین مبحث، تعریف شما از ادبیات کودک و نوجوان چیست؟

مهدی طراوتی توانا، مربی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان و شاعر: وقتی در وادی تعاریف وارد می‌شویم؛ می‌توانیم دو نوع تعریف برای هر مقوله داشته باشیم؛ نخست تعاریف قراردادی که چارچوبی برای صفرتاصد آن مبحث تعیین می‌کند، دوم  تعاریف استنباطی است که می‌تواند شاخه‌های جدیدی را به حوزه تعریفی ادبیات، مخصوصا ادبیات کودک اضافه کند.

نمی‌خواهم وارد مبحث اول شوم، چرا که همه با آن آشنا هستند اگر بخواهیم به صورت ذوقی و مبتنی بر معلومات و تجربیات فردی این ادبیات را تعریف کنیم؛ به نظر من مجموعه‌ای از نوشتارها، سروده‌ها، تالیفات و آفرینش‌هایی است که در جهت رشد و تعالی فکری کودکان، خردسالان و نوجوانان دخیل است و تاثیر می‌گذارد یعنی مجموعه نوشتارهایی که می‌تواند جنبه‌های تربیتی و جنبه‌های آموزشی داشته باشد و در پیدایش و ارتقا ظرفیت‌های جهان‌بینی به کودکان و نوجوانان ما کمک کند.

این مجموعه نوشتارها می‌آیند و با آمیختگی با زبان کودکان و فضا و تصاویر کودکانه چیزی را به نام ادبیات کودک و نوجوان برای ما به وجود می‌آورند. اگر این تعاریف را بازنگری کنیم و  درباره آن صحبت کنیم و بحث بسیار طولانی خواهد بود اما این را باید در نظر بگیریم که در ادبیات کودک و نوجوان بیشتر از آنچه که به دنبال خلق اثر صرفاً هنری باشیم؛ که دارای ارزش های هنری است، باید بیشتر به جنبه‌های تربیتی و آموزشی مسئله توجه کنیم؛ چون کودکان ما پیش از دریافت جنبه‌های هنری، دوست دارند که یادبگیرند. جنبه‌های آموزشی آن را خواسته و ناخواسته در نظر می‌گیرند. بسیاری از کتاب‌های موجود یا شعرهایی که خودمان می‌سراییم با محوریت آموزش سروده می‌شوند که نهایتاً یک جهان‌بینی کودکانه را برای کودک و نوجوان ایجاد می‌کنند. چه در شعر، چه در قصه، چه در داستان‌ها چه در حوزه نمایش برای کودک و نوجوان، این تولیدات مبتنی بر آموزش است.

مریم زندی: آقای طراوتی توانا می‌گوید آموزش از اصلی‌ترین نکاتی است که برای ادبیات کودک و نوجوان در نظر گرفته شود، خانم زرنشان نظر شما در این‌باره چیست؟


مریم زرنشان، کارشناس فرهنگی، شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان: در این که آموزش باید در کتاب‌های ما وجود داشته باشد هیچ شکی نیست؛ اما برگردیم به هنر شاعران و نویسندگان؛ این هنر نباید مربی محور باشد. شعر کودک، داستان کودک و نمایش‌های کودک و همین‌طور در هر شاخه‌ای که می‌خواهیم برای کودک و نوجوان و به‌خصوص خردسالان محتوای فرهنگی تولید کنیم، این موضوع را باید در نظر گرفت؛ والدین را می‌خرند که در کنار سرگرم‌کردن و هنر و داستانی که دارد، چیزی به کودک یاد دهند و پیامی برای بچه به همراه داشته‌باشند.

من با این موضوع مخالف هستم که پیام کتاب، رو باشد. پیام باید در لایه‌های زیرین اثر باشد که بچه ابتدا بیشتر با ریتم شعر، با نوع داستان و نمایش سرگرم شود، احساس لذت کند و وقتی که به خواسته اول خود رسید؛ خواه‌ناخواه ها لایه‌های آموزشی بعدی در اخلاق و رفتارش شکل می‌گیرد. شعر و داستانی که مربی محور باشد به هیچ عنوان اثر خوبی برای کودک نیست. بلافاصله کودک آن را پس میزند. بارها و بارها دیده‌ایم که کتاب‌هایی که صرفا آموزشی بوده‌اند و یا حتی همین کتاب‌های زرد بازار که در همه‌جا پیدا و با قیمت نازلی ارائه می‌شوند با وجود رنگ و لعابی که دارد و بچه را در نگاه اول جذب می‌کنند، اما با خود همراه نمی‌کنند. زیرا وقتی از نظر هنری  کتاب‌ها را نگاه می‌کنید، می‌بینید که چقدر سطح کیفی آن پایین است و سریال نویسی شده است بدون اینکه کارشناسی شود. حتماً این مقوله را باید در نظر بگیریم که کتاب مربی محور نباشد به صورت مستقیم آموزش ندهد و در لایه‌های زیرین اثر آموزش اتفاق بیفتد.

مریم زندی: پس می‌توانیم بگوییم که ادبیات کودک و نوجوان ادبیاتی است که جنبه‌های لذت‌بخشی، انگیزه دادن به بچه‌ها، رشد و خلاقیت کودکان و نوجوانان را در نظر دارد و زیرلایه‌های آن زیرلایه‌های آموزشی است به این عنوان که هیچ متن شعر و نوشته‌ای برای کودک و نوجوان بی‌هدف نوشته نمی‌شود یعنی هدفی دارد و این هدف می‌تواند اهداف اخلاقی و آموزشی باشد اما نباید مستقیم و گویا باشد، باید در زیرلایه‌های متن باشد و لایه اصلی خلاقیت، حس کنجکاوی، لذت بخشی و انگیزه دادن به کودک و نوجوان باشد.
بحث دومی که می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم، لزوم وجود ادبیات مستقل برای کودک و نوجوان است، خانم طاهری درباره لزوم وجود ادبیات مستقل برای کودک و نوجوان، نظر خود را بیان کنید.


ژیلا طاهری‌تیزرو: ادبیات کودک و نوجوان جهان‌بینی خود را دارد، دنیای خود را دارد و اصلاً یک صحبت بسیار خامی است که ما بخواهیم ادبیات کودک را ادغام کنیم حتی با ادبیات نوجوان. این‌ها هر کدام جهان خود را دارند مگر می‌توانیم لباس‌های یک شخص ۲۰ ساله را تن بچه ۵ ساله کنیم که بخواهیم کتاب‌هایشان را یکی بدانیم؟ این موضوع بسیار مهمی است که آثار ویژه کودکان را خیلی قوی‌تر خلق کنیم و نگاه قوی‌تری به آن داشته باشیم؛ به این خاطر که قرار است کودکان آینده دنیا را بسازند. پس باید بسیار علمی روی کتاب بچه‌ها کار شود.

اکنون بحث روز درمانگران و روانشناسان بالینی آموزش مهارت‌ها از طریق داستان و شعر به بچه‌ها است. همانطور که اطلاع دارید جهان روانشناسی به ما می‌گوید؛ بچه‌ها تا ۶ سالگی مهارت‌ها را یاد می‌گیرند در غیر این صورت، بسیار دشوار است که بخواهیم این مهارت‌ها را به بچه‌ها آموزش دهیم. از این رو کار ما نویسندگان و شاعران کودک بسیار سخت‌تر می‌شود. علم می‌گوید باید دید علمی و قلم علمی داشته باشیم و نباید گذرا از این موضوع عبور کنیم.

من کاملاً با حرف خانم زرنشان موافق هستم؛ بحث لذت در درجه اول قرار دارد و اگر کودک و نوجوان احساس خوبی از کتاب و رنگ و لعاب آن و حتی از اسم آن نگیرد ، کتاب را نخواهد خواند. باید بپذیریم این‌ها ویترین کار هستند و بچه باید از آن خوشش بیاید. ولی در لایه‌های زیرین، آموزش و تفکر ما نویسندگان و شاعران است که کار را قوی می‌کند و قرار است که سلول‌های بدن این بچه را بسازد و پایه بچه را برای آینده محکم کند.

یک شاعر کودک و یک نویسنده کودک در کنار یک درمانگر، در کنار یک روانشناس دست به دست یکدیگر بدهند و با طرح بحث آموزشی همراه لذت را به بچه ها بدهند و به خوراک بچه‌ها تبدیل کنند تا در نتیجه آن با بچه های ده-دوازده ساله‌ای سر و کار داشته باشیم که اگر در محیط خانه خلاء و کمبودی برایشان ایجاد شد، بتوانند با کتاب‌ها آن را جبران کنند و با کتاب‌های مهارت‌های زندگی را یاد بگیرند. خدا را شکر اکنون در شبکه‌های مجازی می‌بینیم که روان شناسان نیز وارد این عرصه شده‌اند و بسیار به این مسئله می‌پردازند. هر چند عناصر داستان نویسی را به صورت علمی بلد نیستند و دنیای کودکان را از دید ما نویسندگان نمی‌بینند و طریق روش‌های علمی داستان نویسی را  شاید بلد نیستند اما نکات آموزشی و مهارت‌ها را به خوبی با کودکان کار می‌کنند، خانواده‌ها نیز به خوبی از آن استقبال می‌کنند.

مریم زندی: خانم کوثری شما نیز نظرتان را درباره لزوم وجود ادبیات مستقل کودک و نوجوان بفرمایید.

مریم کوثری هنرمند: می‌توانم بگویم که در ادبیات کودک، صرفاً به زبان کودکان نوشتن کافی نیست؛ جهان بینی کودکان را داشتن بسیار مهم است؛ یعنی دنیا را از نگاه بچه‌ها نگاه کنند. بچه‌ها به چیزهایی فکر می‌کنند که شاید بزرگترها به آن فکر نمی‌کنند. آن‌ها در تخیلات خودشان به مکان‌هایی می‌روند که شاید برای ما باورناپذیر باشد اما کودکان خیال‌پردازی‌هایی در بازی‌های خود دارند و در دنیای خودشان احتیاج دارند که ادبیاتشان مستقل از ادبیات بزرگسالان باشد.

مریم زندی: اگر بخواهیم جمع‌بندی کنیم؛ نتیجه این است که اگر بخواهیم کل ادبیات را یک ساختمان فرض کنیم، فکر می‌کنم که ادبیات کودک و نوجوان زیربنای این ساختمان می‌شود. واقعا نمی‌توان گفت که آثار بزرگان ادبیات مثل سعدی، حافظ، مولانا و نویسنده‌های دیگر برای کودکان کفایت می‌کند و باید همان را بخوانند.

همانطور که خانواده‌ها به تغذیه سالم برای بچه‌هایشان فکر می‌کنند و از نظر جسمی غذای خوب به آن‌ها می‌دهند مراقب هستند جسمشان به خوبی رشد کند؛ حتی سر زمان مناسب به آن‌ها غذا و ویتامین می‌دهند؛ باید به فکرِ ذهن و روح کودک هم باشند. ادبیات و مطالعه است که می‌تواند ذهن و روح کودک را بارور کند.

پس باید به فکر تغذیه مناسب هر گروه سنی هم باشند. تغذیه مناسب هر گروه سنی هم همین کتاب‌های ادبیات کودک و نوجوان است به این گونه که مثلاً یک خردسال واقعاً نمی‌تواند حتی کتاب‌های یک کودک را بخواند باید گروه سنی‌ها متفاوت باشد ادبیات مخصوص خود و دایره واژگان جهان‌بینی خودشان را داشته باشند. دنیای که کودکان دارند حتی با دنیای نوجوان متفاوت است.

همان‌طور که گفتم زیربنای ادبیات یک کشور باید ادبیات کودکان باشد. در کشورهای توسعه‌یافته آنقدر که به ادبیات کودک بها می‌دهند و برایشان با ارزش است شاید ارزش کمتری به ادبیات بزرگسال بدهند یا حداقل برایشان دارای ارزش برابر است. برایشان بسیار مهم است که بچه از بچگی ذهن باروری داشته باشد و رشد ذهنی‌اش کامل شود، به همین دلیل جایزه‌های بسیار مهمی را در عرصه کودک و نوجوان گذاشته‌اند و کتاب‌های بسیار خوبی را نیز دارند. همچنین برنامه‌ریزی‌های کوتاه مدت و درازمدت برای ادبیات کودک و نوجوان دارند و برایشان خیلی مهم است که ذهن و روح بچه از خردسالی و شاید حتی از زمان جنینی پرورش یابد.

در قسمت بعد این بحث می‌خواهیم درباره جایگاه ادبیات کودک و نوجوان در ایران و همدان صحبت کنیم. از آقای طراوتی می‌خواهم که نظر خود را در این باره بیان کنند.
 


طراوتی توانا: ابتدا به مقایسه ادبیات کودک و نوجوان با ادبیات بزرگسال می‌پردازم. خوشبختانه ادبیات کودک و نوجوان با توجه به بار آموزشی و با توجه به اقبالی که خانواده‌ها به این مسئله دارند، از جایگاه خوبی در کشور ما برخوردار است. همین اقبال و استقبال باعث شده است که دوگانگی و از هم‌گریزانی در این بین به وجود بیاید. همین کتاب‌های زردی که شما فرمایش کردید محصول نگاه تجاری و بازاری به این مقوله است که عموماً نویسندگان و شاعران از سمت ناشران به این سمت هدایت می‌شوند، بخش دیگر حرفه‌ای و بسیار متعهدانه و سلامت محور است که ما ادعا می‌کنیم در آن فعالیت می‌کنیم.

کتاب‌هایی که تولید می‌کنیم مبتنی بر آموزش‌ها و نگرش‌های درست است و سعی می‌کنیم هر موضوعی وارد شعر کودک نشود و هر شکل و لعابی را به خورد بچه ندهیم، عموما آثاری را تولید می‌کنیم که حرفه ای قلمداد می‌شوند و اگر رتبه‌بندی کنیم حرفه‌ای هستند. در برخی از آثار می‌بینیم که نظم و نثر رعایت نشده است و یک‌باره نثر به نظم تبدیل می‌شود و از نظم بدون مقدمه به نثر وارد می‌شود. این‌ها ردی است که در کتاب‌های زرد دیده می‌شود که به خاطر سود و منفعت ناشر بازار را احاطه کرده‌اند. فکر می‌کنید برای آفریننده اثر زرد چقدر حق الزحمه قائل می‌شوند؟ نهایتاً ۱۰ درصد از کل قرارداد،در خوشبینانه‌ترین حالت، ۲۰ درصد از قیمت روی جلد.

زرنشان: به هیچ عنوان. گرچه قصد ورود به این بحث را ندارم اما آثار فاخری هم وجود دارند که در قراردادهایی که با ناشران معتبر بسته می‌شود، آن‌هم با مبلغی معادل ۱۰ درصد و یا ۸ درصد از قیمت روی جلد که پروسه خاص خود را دارد.

طراوتی توانا: ما در کشور شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان همدانی زیادی داریم. اگر زمانی، قبل از انقلاب؛ عده معدودی به این حوزه گرایش پیدا می‌کردند اکنون هر کسی که توان آن را داشته باشد و بتواند در حوزه کودک و نوجوان کار کند به این مبحث ورود می‌کند. چه در حوزه انیمیشن و فیلم سینمایی، چه مجلات و چه شعر. اکنون همه به نوعی به اهمیت کودک و نوجوان واقف هستند فعالیت‌های عمده و گسترده‌ای در این زمینه انجام می‌شود اما باز شاخص ماندگاری آن را زمان تعیین می‌کند که کدام یک از این برنامه‌ها یا محتوایی که تولید می‌شود  ماندگار است. در طول زمان مشخص می‌شود که کدام با ارزش است و از نسلی به نسل دیگر و از دهه‌ای به دهه منتقل شود.

به همدان بازگردیم؛ در همدان که داعیه‌دار ادبیات کودک و نوجوان بودیم و هستیم (هرچند دلیل آن را نمی‌دانم که همدان بر مبنای چه ظرفیت و استعدادی می‌تواند حرف قابل قبولی را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بزند)؛ مخصوصاً در شعر نوجوان مسلما زمینه‌ها و اقبال‌هایی وجود داشته است.

اکنون در سطح کشور نیز شاعران تراز اول حوزه شعر کودک همدانی هستند و نسل‌های بعد از آقای رحماندوست، آقای بکتاش، آقای نیک طلب و سایر اساتید و نسل سوم که شما هستید. همدان جایگاه خوبی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در کشور دارد چرا که بخشی از تولیدات ادبی شعر و داستان را همدانی‌ها تولید می‌کنند. حتی اگر در همدان ساکن نیستند اما ریشه در همدان دارند و به نام همدانی شناخته می‌شوند. اما متاسفانه در خود استان هنوز نتوانستیم محوریت لازم را ایجاد کنیم، مسلماً استعدادهای کشف نشده داریم؛ مثل معدنی که یک فاز آن آن کشف شده و 10 فاز از آن در لایه‌های پنهان مانده است اکنون کسانی هستند که بتوانند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعالیت کنند. اما مامن و پایگاهی ندارد و نهایتاً به حوزه هنری مراجعه کنند اما نهادهای دیگر اقبالی به این قضیه ندارند.

اکنون که ما در حال صحبت کردن درباره اهمیت ادبیات کودک و نوجوان از ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی هستیم بر اهمییت این موضوع واقف هستیم اما مسئولان و برنامه‌ریزان فرهنگی ما در همدان به این مقوله توجه ندارند. انجمن پویای داستان و یا شعر کودک و نوجوان در همدان وجود ندارد، اگر فعالیتی هم باشد آن هم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام می‌شود؛ اما اداراتی چون فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامه ای ندارند. به این فکر هستیم که در نهاد کتابخانه‌ها یکی از شاخص‌های اصلی برنامه‌هایمان حوزه کودک و نوجوان باشد.

مخصوصا برای نوجوانان این جایگاه را تثبیت کنیم و پرورش بدهیم راهکاری باید ارائه بدهیم که می‌تواند با هم اندیشی ما این راهکار به دست بیاید، در شهرستان‌ها اگر نمی‌توانیم انجمن ثابت شعر کودک قرار بدهیم و شاعران کودک را جمع کنیم حداقل محافل ادبی را به سمت شهرستان‌ها ببریم و به سمت کشف استعداد شهرستان ها پیش برویم. در کانون دیده‌ایم که کودکانی هستند که در دوازده سالگی به قالب رسیدند و می‌توانند شعر کودک بسرایند ممکن است که بزرگ هم شدند شعر کودک بسراید. می‌توانیم این بذر را بپاشیم شاید بارانی بیاید و این گندم بروید.

زندی: خانم زرنشان اگر شما هم درباره ادبیات کودک و نوجوان در ایران و همدان، نکته تکمیلی دارید، بفرمایید. 

زرنشاناکثر بزرگانی که در حوزه کودک و نوجوان در پایتخت حضور دارند همدانی هستند، می‌خواستم به اهمیت کار کتابخانه‌ها در این زمینه اشاره کنم، پیشنهاد می‌کنم کتابخانه‌ها مقداری فعالیت‌هایشان را بیشتر کنند و فعالیتشان صرفاً به کلاس‌های نقاشی و خوانش شعر و داستان محدود نشود. این موارد هم بسیار خوب است که مربیان برای کودکان ساعتی را اختصاص می‌دهند تا کتاب بخوانند اما بازخورد بعد از آن برای ما بسیار مهم است. کتابی که معرفی می‌شود چه شعر و چه داستان پس از خواندن، نظر بچه‌ها را بخواهند.

از نویسنده برای حضور در جمع مخاطبان دعوت کنند. مگر ما چقدر در کشور از این برنامه‌ها داریم؟ هفته کودک، روز قلم و ۱۸ تیر تنها روزهایی هستند که به این موضوع پرداخته می‌شود اما در همین برنامه‌ها هم می‌بینیم که ادارات بسیار کمرنگ وارد عمل می‌شوند و نهایتاً فعالیتشان در یک تبریک به نویسندگان کودک خلاصه می‌شود.

مسئولین از ابتدای سال زمانی را به ۱۸ تیرماه اختصاص دهند و برنامه مدونی را برای برگزاری آن داشته باشند، چه بهتر که در طول سال به این موضوع توجه کنند اگر می‌خواهند به جایی برسند، اگر می‌خواهند بچه‌ها حرفه‌ای کتاب بخوانند و حرفه‌ای نقد کنند؛ چون ممکن است بچه‌ها کتاب‌های زیادی بخوانند اما حرفه‌ای نقد نکنند.این وظیفه بر دوش مربیان عزیز است که این راه را برای آن‌ها باز کند و بچه را با نقد آشنا کند، از بچه‌ها بپرسند نظرتان درمورد کتاب چه بود؟ از کدام قسمت بیشتر خوشتان آمد؟ اگر شما این داستان را بنویسید چگونه آن را ادامه می‌دهید؟ از نویسنده و شاعر کتاب‌ها دعوت کنند و درباره کتاب صحبت کنند. در کتابخانه‌های سراسری کشور برنامه‌های اینچنین وجود دارد حتی برخی از استان‌های دیگر ما را برای نقدی کتاب‌ها دعوت می‌کنند.


مریم زندی: اگر بخواهیم این مبحث را جمع بندی کنیم علاوه بر صحبت‌های دوستان می‌توانم بگویم که وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران نسبت به کشورهای همسایه‌ آن، مثل عراق سوریه آذربایجان پاکستان افغانستان در وضعیت خوبی است؛ هم از نظر کیفیت کار هم از نظر کمیت آثار و هم از نظر تعداد شاعران و نویسندگان واقعا جایگاه بسیار خوبی داریم. از نظر نشر نیز کارها با کیفیت بسیار خوبی چاپ می‌شود. اما اگر بخواهیم این مقایسه را گسترده‌تر کنیم و ببینیم در جهان جایگاهمان کجاست؛ باید بگوییم که ادبیات ما در خارج از مرزها شناخته شده نیست یعنی به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شود. خدا را شکر که جدیداً کارهای فرهاد حسن زاده که نامزد جایزه هانس کریستین آندرسن شده است به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود و این نقطه روشنی در ادبیات کودک و نوجوان ماست که شعرها و داستان‌ها و رمان‌ها ترجمه می‌شود و فراتر از مرزها منتشر می‌شود.

امیدواریم که سطح ادبیات کودک و نوجوان ما بالا برود کتاب‌های ما در تیراژهای بسیار زیاد و در گستره جهانی چاپ شود. می‌توانیم بگوییم  استان همدان جزء ۳ استان اول کشور در این حوزه است از نظر تعداد شاعران.  خوشبختانه همدان به خاطر پیشینه خیلی خوبی که دارد و همچنین به خاطر اساتیدی که داشته است یا نسل‌های بعد مشقی از روی دستِ اساتیدی مثل آقای رحماندوست، اسدالله شعبانی، آقای یوسفی، عزت‌الله الوندی، جواد محقق و بزرگواران دیگری داشته‌اند سبب شده است تا جایگاه مناسبی داشته باشد. امیدواریم که جوان‌های ۲۰ ساله و زیر ۲۰ سال این راه را ادامه دهند.

از خانم طاهری می‌خواهم که درباره وضعیت چاپ و نشر مجلات در استان صحبت کنند.

طاهری: به نکته بسیار حائز اهمیتی اشاره فرمودید تمام این‌ها به همدیگر ربط دارد. متاسفانه نمی‌دانم چرا مسئولین ما نگاه حقیری به دنیای کودکان و کتاب و شعر دارند یا نمی‌بینندشان یا خودشان را به ندیدن زده‌اند! متاسفانه و تا زمانی که فرهنگ‌سازی انجام نشود کاری پیش نمی‌رود. مسئولینی که می‌توانند کاری انجام بدهند و کاری از دستشان برمی‌آید کار کودک را در پایین ترین قسمت کار و در حاشیه می‌گذرند انگار کارهای واجب‌تری دارند و در آخر اگر می‌خواهند کاری هم برای کودک انجام دهند، آن را هم در حاشیه می‌گذارند.

متاسفانه فرهنگ‌سازی در این زمینه نداریم اگر خانواده‌ای کتابخوان هستند؛ خانواده‌های قشر متوسط به بالای جامعه هستند. وقتی خانواده‌ها دغدغه نان دارند نمی‌توانند به خرید کتاب برای بچه‌هایشان فکر کنند تا مهارتی را یاد بگیرند، فقط به فکر سیر شدن شکم کودکان خود هستند. متأسفانه قشر اعظم جامعه ما را همین افراد شکل می‌دهند خانواده‌های مرفه و دارای آگاهی و کسانی هم که به دنبال این چیزها باشند وجود دارند که سعی می‌کند بچه‌های خود را به خوبی تربیت کند اما مگر چند درصد از جامعه را تشکیل می‌دهند؟ از تمام این‌ها بگذریم، زمانی نظم در انتشار و کیفیت مجلات کودک خوب بود اما اخیراً شاهد هستیم که مجلات کودک یکی یکی حذف می‌شوند و هر بار که خبر تعطیل شدن یکی از مجلات کودک را می‌شنوم احساس می‌کنم یکی از بچه‌هایم را در زندان قرار دادند.

هزینه‌ای برای این مباحث در نظر گرفته نمی‌شود، سرمایه‌گذاری انجام نمی‌شود و ای کاش کسانی که در راس هستند و تصمیم‌گیر هستند به این امر وارد شوند. مگر چند نفر مانند شما می‌توانند از نویسندگان و شاعران پشتیبانی کند؟ افرادی را می‌شناسیم که در استان‌های دیگر نویسندگان را ساپورت می‌کنند اما آن‌ها نیز یکی یکی کنار می‌کشند من که اینجا نشسته‌ام از روی عشق می‌نویسم، خانم کوثری از روی عشق می‌نویسد، خانم زرنشان به خاطر عشق به بچه‌ها می‌نویسد اما از  هیچ گونه حمایت مالی برخوردار نیستیم. از نظر عاطفی حمایت نمی‌شویم. تمام دلخوشی ما همان مجلات بود که احساس می‌کردیم ارتباطات کوچکی با کودکان داریم. می‌گفتیم اگر کودکان نمی‌توانند کتاب بخرند و بخوانند اما می‌توانند از مجلات بخوانند. متاسفانه شاهد تعطیل شدن یک به یک مجلات و کاهش کیفیت کاغذ آن هستیم، تصویرگری‌ها ضعیف می‌شود زیرا تصویرگران قوی نمی‌توانند با مبالغ اندک کاری را خلق کنند و آن را ارائه دهند.

آثار دارد ضعیف می‌شود، کارِ ضعیف هم که به دست بچه برسد، آن انگیزه‌ای که بچه بنشیند و با عشق بخواند را هم از بچه می‌گیرد. روز به روز ما به جای اینکه صعود کنیم سقوط می‌کنیم. فقط یک آرزو دارم امیدوارم کسانی که برای ادبیات کودک قلم می‌زنند و دستی در دنیا، در کشور ما و در همدان دارند، آدم‌های دلسوزی باشند، کاربلد باشند و ادبیات کودک را بشناسند، دستگیر باشند و تاثیر مثبتی داشته باشند.

 طراوتی توانا: در همدان در چند سال گذشته با وجود این که مدعی هستیم که حرف اول را در ادبیات کودک و نوجوان می‌زنیم یک مجله کودک و نوجوان در همدان نداشتیم.

طاهری: پنج سال پیش یک مجله در حوزه کودک و نوجوان وجود داشت که بیشتر کار تبلیغات انجام می‌داد. اغلب صفحات این مجله 8 صفحه‌ای به تبلیغات اختصاص داشت.

طراوتی توانا: آن‌ها به دلیل نداشتن اسپانسر و با دید تجاری این تبلیغات را می‌گرفتند و نمی‌شد به آن‌ها خرده گرفت اما در این سال‌ها در همدان در حوزه نشریات و مجلات کار مستقل ادبیات کودک و نوجوان نداشتیم. جدیدا خانم زندی با روزنامه هگمتانه به صورت ضمیمه قسمتی را به کودک و نوجوان اختصاص دادند هر چند که کافی نیست و نمی‌شود به آن بسنده کرد اما حرکتی خوب و شمعی در تاریکی است.

« کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من/ چون فقط انگشت من می‌رسد به پشت من»  ما که حرفه‌ای نگاه می‌کنیم باید شورای مشورتی دوستانه‌ای تشکیل دهیم و تصمیمی بگیریم که با مشارکت، رایزنی و دریافت حمایت‌ها و مساعدت‌های فرهنگی یک مجله مستقل کودک و نوجوان آن را دربیاوریم. باید این کار را انجام بدهیم تا کی باید بگوییم که مسئولین باید انجام بدهند؟ مسئولین به فکر کودک و نوجوان نیستند، باید این واقعیت را بپذیریم. آنقدر دغدغه‌های روی زمین مانده در این دوره وجود دارد که اصلاً نمی‌توانند به این موضوع فکر کنند.

شما دلسوزتر و تخصصی‌تر از کانون پرورش فکری سراغ ندارید اما یک نشریه مستقل کودک و نوجوان ندارند زیرا توان مالی آن اداره در حدی نیست که بتواند ماهیانه چند میلیون برای چاپ و نشر یک نشریه تخصصی هزینه کند. در حالی که می‌تواند حامی بسیاری از فعالیت‌های آن ها باشد. 

می‌گوییم وضعیت مطبوعات کودک و نوجوان در همدان مناسب نیست. بنایی به عنوان مجموعه کودک و نوجوان استان همدان ساخته نشده است و اگر بنایی گذاشته شده بود سابقه‌ای داشت و تاریخچه ای از آن ذکر می‌کردیم. آن چند موردی هم که بوده است بسیار کوتاه مدت فعالیت کرده‌اند.

 مریم زندی: هر چقدر از نظر تعداد شاعران و نویسندگان در همدان نیروهای خوبی داریم اما متاسفانه از نظر چاپ و نشر واقعاً وضعیت بسیار بدی داریم. فکر می‌کنم وقتی می‌توانیم بگوییم که وضعیت خوب یا بد است که چیزی وجود داشته باشد که بتوانیم عیار آن را بسنجیم. من فکر می‌کنیم که نمی‌توانیم در باره وضعیت نشر و مجلات و انتشارات کودک و نوجوان همدان، حتی بگوییم وضعیت بحرانی یا بد است؛ یعنی اصلا چیزی نداریم که برای بیان آن وضعیت تعریف کنیم.

اکنون تنها جایی که  در همدان به  صورت حرفه‌ای به کتاب‌های کودک نگاه می‌کند و طبق استانداردهای کشور کار چاپ می‌کند، حوزه هنری است و آن هم به صورت محدود با توجه به بودجه‌ها در کنار کارهای دیگری که انجام می‌دهد کار کودک هم چاپ می‌کند اما هیچ انتشارات دیگری نیست و اگر گاهی انتشاراتی، اثری را چاپ می‌کند، اثر نازل و ضعیفی است که به جای اینکه ادبیات باشد که  رشد کند و  اوج بگیرد، ادبیاتی است که مخرب است و به کودک آسیب می‌زند یعنی چنین کتاب‌هایی در همدان در حال چاپ است.

مجلات هم همانطور که دوستان گفتند اصلاً مجله درستی نداریم که حداقل بگوییم که دو سال چاپ شده است اگر هم باشد به صورت ضمیمه یک روزنامه دیگر چاپ می‌شود یعنی باید بگویم حاشیه یک روزنامه دیگر است. من فکر می‌کنم ضروری‌ترین چیزی که استان همدان به آن نیاز دارد یک انتشارات تخصصی کودک و نوجوان است که کارش این باشد که ادبیات کودک و نوجوان را چاپ کند و به جز کودک و نوجوان چیز دیگری را چاپ نکند.

استان‌های دیگر مانند خراسان رضوی و قم در این زمینه خوب کار می‌کنند. انتشارات خوبی دارند و مجلات حاوی مقالات تخصصی دارند که سابقه ۱۵ تا  ۲۰ سال چاپ دارند؛ با وجود اینکه تعداد شاعران و نویسندگانشان کمتر از همدان است و حتی گاهی می‌بینیم که تیم حرفه‌ای ندارند اما مجله سرپاست زیرا از آن مجله حمایت می‌شود و آن مجله را کمک می‌کنند اما واقعاً وضعیت خیلی خوبی در نشر و چاپ نداریم.

مبحث بعدی درباره جدی نگرفتن ادبیات کودک و نوجوان است، البته حتی شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان هم جدی گرفته نمی‌شوند. در مجامع و جشنواره‌ها و جایزه‌های و جاهای مختلف،قدر و ارزش نویسندگان و شاعران حوزه کودک و نوجوان پایین‌تر دیده می‌شود. حتی جایزه‌هایی که به این حوزه اعطا می‌شود نسبت به جوایز بزرگسالان نصف می‌شود یا آن را تقسیم بر سه می‌کنند و به یک نویسنده کودک و نوجوان می‌دهند.

ادبیات کودک و نوجوان در سطح کلان کشوری مورد توجه قرار نگرفته است به گونه‌ای که اهمیت جداگانه به آن داده شود. فکر می‌کنند که نوشتن برای بچه‌ها خیلی راحت است. در حالی که اگر به خودشان بگوییم که دو بیت شعر برای کودک و نوجوان بنویسید یا دو پاراگراف داستان برای کودک و نوجوان بنویسید از نوشتن آن عاجز هستند می‌توان گفت که این هم به نوعی درد دل کل جامعه ادبیات کودک و نوجوان است و باید ریشه‌ای حل شود.

حال به این موضوع بپردازیم که موضوعات مورد علاقه کودکان چیست؟ اصلا وظیفه یک نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در برخورد با این دغدغه‌ها چیست و چه دغدغه هایی باید داشته باشند؟ چه موضوعی را باید برای کودک انتخاب کند که مورد استقبال این بچه‌ها قرار بگیرد؟
 


 کوثری هنرمند: به نظر من نویسنده‌ای که امروز برای بچه‌ها می‌نویسد باید به‌روز باشد یعنی با بچه‌های امروزه پیش برود. وقتی که خودم را  با دخترم مقایسه می‌کنم می‌بینم که چقدر نگاه من به محیط در آن سن با نگاه او به همان مقوله‌ها متفاوت است.

مطالعه اصلی‌ترین چیزی است که در پیشرفت هر جامعه‌ای نقش دارد. فقر مطالعه در جامعه ما باعث دامن زدن به آسیب‌های دیگر می‌شود. بچه‌های امروز وقتی که به دنیا می‌آیند؛ انگار تکنولوژی را از قبل با خود به همراه دارند. کودک دو ساله که هنوز نمی‌تواند حرف بزند، به راحتی با موبایل کار می کند؛ زیرا از زمان جنین با دنیای بیرون در ارتباط است و مادر بیشتر گوشی را در دست داشته تا کتاب و بعد از به دنیا آمدن بیشتر علاقه‌اش را به گوشی نشان می‌دهد. به همین دلیل نویسنده باید به‌روز باشد.

البته تکنولوژی نیز به کمک کتاب آمده است. با شناختی که از بچه‌ها دارم می‌دانم که بچه‌های امروزه طنز را زیاد دوست دارند اگر هر چیزی را بخواهی به آن‌ها آموزش دهید، در قالب طنز بیشتر می‌پسندند. به نظر من روحیات بچه‌های امروزی چنین است اگر یک چیز خیلی تلخ را هم بخواهید به آن‌ها بگویید وقتی در قالب طنز است بسیار از آن استقبال می‌کنند.

مریم زندی: خانم زرنشان به نظرتان شاعران و نویسندگان امروزی پابه‌پای بچه‌ها آمده‌اند و توانستند خودشان را با کودک و نوجوان امروز به‌روز کنند؟ یا دارند خاطرات و چیزهایی که از کودکی و نوجوانی خود به خاطر دارند می‌نویسند؟

مریم زرنشان: در ۴ سال اخیر نویسندگان شاعران تکانی خوردند و از گفتن خاطرات خودشان حتی در قالب داستان درآمدند و زاویه دید جدیدی پیدا کرده‌اند. وقتی در کارگاه‌هایی که حضور پیدا می کنیم مثلا اگر ۱۰ نفر هم حضور داشته باشند هر کدام با یک زاویه دید متفاوت و خلاقانه و امروزی مطلب را می‌نویسند، هر کدام یک زاویه دید دارند و این سبب ایجاد خلاقیت می‌شود. 

مریم زندی: اینکه می‌گویید در چند سال اخیر وضعیت بهبود یافته است به نظر شما چه چیزی در این بهبود یافتن تاثیر گذاشته است؟

مریم زرنشان: به نظرم کار‌های پژوهشی و تحقیقی صورت گرفته زمینه‌ساز این موضوع شده است. اگر ما در برهه‌ای دغدغه بچه‌ها را نشناسیم و از زاویه دید بچه‌ها به دنیا نگاه نکنیم ۱۰۰ درصد آثاری مرده به دنیا می‌آوریم؛ از اثری که مرده باشد هیچ استقبالی نمی‌شود. اگر مخاطب در پی دغدغه خود است، به این دلیل است که زاویه ‌دیدها عوض شده است، نگاه‌ها به موضوعات مختلف و مسائل روز عوض شده است. خوشبختانه اکنون فاصله‌ مخاطب و مولف بسیار کمتر شده است.

منِ شاعر یا نویسنده وقتی می‌خواهم سوژه‌ای پیدا کنم؛ ابتدا موضوعات را یادداشت می‌کنم و سپس چیزی را انتخاب می‌کنم که با دغدغه امروز بچه‌ها همخوانی داشته باشد. معمولاً آن را برای کودکان می‌خوانم اگر در سه دقیقه اول جذب شد (چون تصویر هم ندارد) می‌دانم که کار موفقی است اما اگر ببینم زمان خواندن، بچه چیزی را بهانه کرد تا بلند شود می‌فهمم که کار مرده است و آن را ادامه نمی‌دهم. این موضوع در شعر هم مصداق دارد.

طاهری: خدا را شکر  حدود 5 سال است که‌ کیفیت آثار از این بُعد در حال بهبود است اما باز جای کار دارد، زیرا به صورت مرتب در دست کودکان کتاب‌های ترجمه شده را می‌بینم. اگر نویسندگان و شاعران، خود را به دنیای بچه‌ها و دیدگاه و نگاه و جهان آن‌ها نزدیک کنند، در دست بچه‌ها همیشه کتاب‌های ترجمه شده نمی‌دیدیم. شما به کتابخانه‌ها مراجعه کنید و به کتاب‌هایی که در دست کودکان است نگاه کنید آنقدری که کتاب‌های ترجمه شده را در دست آن‌ها می‌بینید و آنقدر که آن‌ها نویسنده‌های خارجی را می‌شناسند که کتاب ایرانی نمی‌خوانند و نویسنده‌های ایران را نمی‌شناسند.

با توجه به زمان و مکانی که اکنون در آن هستیم و زندگی میکنیم؛ یک نویسنده و شاعر باید اولاً پیشگوی خیلی قوی باشد، یک مادر قوی باشد، یک پدر قوی باشد، یک دوست قوی باشد، و همچنین هنرپیشه قوی باشد. همه این‌ها وظیفه نویسنده و شاعر است که البته باید علمی کار کند و تلاش کند که این فاصله روز به روز نزدیک‌تر شود و دیگر کتاب‌های ترجمه شده را دست کودکان نبینیم هر وقت که دیدیم دست کودکان، کتاب‌های نویسندگان ایران بود می‌توانیم بگوییم که آن اثر موفق شد.

مریم زرنشان: این چالشی است که باید آن را آسیب‌شناسی کنیم که چرا بچه‌های امروزی کتاب‌های ترجمه‌ای می‌خوانند قسمتی از آن به موضوعاتی که شما به آن پرداختید، برمی‌گردد؛ اگر نویسندگان ما قدَرتر بودند هیچ وقت بچه‌های ما دنبال کتاب‌های ترجمه نمی‌رفتند. وقتی که آسیب‌شناسی می‌کنیم قسمت اول آن این است که نویسنده‌های ایران مهجور هستند همان‌طور که در اول بحث گفتم برای نویسندگان، جلسات نقد بگذارند، نویسنده را نقد کنند و فرهنگ‌سازی کنند نویسنده‌ها پشت صفحات کاغذی کتابشان گم نشوند و از آنها دعوت کنند در مراسم‌ها و در برنامه‌های فرهنگی شرکت کنند، کتاب‌های آن‌ها را نقد کنند. مطمئنا بازخورد خوبی از این اقدامات حاصل می‌شود. نویسندگان خوبی داریم که در سطح جهانی هم مطرح هستند.

مریم زندی: مشکلی که اکنون داریم بحران مخاطب است، واقعاً نمی توانیم کتمان کنیم که بحران مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان مخصوصاً در دهه اخیر  وجود دارد، آقای طراوتی با توجه به اینکه شما مربی کودکان و نوجوانان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستید و چندین سال است که ارتباط نزدیکی با کودکان و نوجوانان دارید، به نظر شما این بحران مخاطب از چه نشأت می‌گیرد؟ چگونه می‌شود که این فاصله عمیق که مخصوصاً با بخش شعر ایجاد شده است را کم و این بحران را کمرنگ کرد؟
 

طراوتی توانا: زمانی‌که به بحران مخاطب اشاره می‌کنیم به زعم و نگاه ما بحران است و برای کودک مقوله‌ای به نام بحران مخاطب معنا ندارد. مسئله‌ای نیز که می‌توان بدان پرداخت، تعداد رسانه‌ها و ماهیت آن‌ها و ابزارهای آموزشی موجود است که  سلیقه کودک  را به سمت وسوی  فضای الکترونیکی و سرگرمی‌های الکترونیکی  معطوف می‌کند و این نیز  آموزش‌های لازم خود را می‌طلبد. به عنوان مثال اگر دقت کنید در تلویزیون برنامه های کارتونی می‌تواند به راحتی به کودک  آموزش دهد و حتی گویاتر از خواندن باشد. زمانی که  می‌گوییم با بحران مخاطب روبه‌رو هستیم شاید دلیل و مشکل آن مربوط به نویسنده اثر باشد، یا در مثالی دیگر، منِ نوعی به عنوان یک مربی با توجه به منابع محدود آموزشی گاه یک مفهوم را 10 بار برای کودک تکرار می‌کنم؛ این کودک یا مخاطب شعوری بسیار فراتر از آن دارد که یک شعر خیلی کوتاه  درباره یک مسئله جزئی برایش خوانده شود.

باید شعر را به رفتار و آموزشی عملی تبدیل کرد تا بتوانیم با صدا و سیما، کارتون‌ها و موضوعاتی که برای کودکان یا مخاطب جاذبه بیشتری دارد رقابت کنیم. ۵۰%  بحران مخاطب ناشی از کم کاری ما شاعران و نویسندگان است که نیاز به به‌روز شدن و مطابق نیازهای آموزشی کودکان پیش‌رفتن، دارد. مخاطب امروز ما نسبت به زمان کودکی خودمان، مخاطب بسیار  پیشرفته‌ای است. بایستی  متناسب با نیازهای روز، کتاب‌های الکترونیکی و مجلات را با گرافیک مناسب، عکس‌های متنوع و تصاویری که به واقعیت نزدیک‌تر هستند و دارای تصویرگری و مطالب به‌روزتری هستند منتشر کرد.

بعضی اوقات به اشعار خود دقت می‌کنم و می‌بینم از  باغ و بستان نداشته‌ام و از شاپرک و سنجاقک و دیگر عناصر طبیعی بهره برده‌ام و این درحالی است که آپارتمان‌نشین هستم و خود این موضوعات را لمس و تجربه نمی‌کنم و با این شرایط چرا باید از آن‌ها در شعرم استفاده کنم؟ به نظر من بچه‌ها هوشی فرازمینی دارند و به قول خانم زرنشان اگر خوششان نیاید در 10 دقیقه اول چیزی را بهانه می‌کنند تا داستان را گوش ندهند پس در اینجا من به عنوان آفریننده اثر به بحران مخاطب ناخواسته دامن می‌زنم، پس باید کاری تولید شود که با مشاهدات روز کودک مانند محله‌ای که در آن زندگی می‌کند، مهد کودکی که می‌رود و دوستانی که دارد و ... تطابق پیدا کند. نمی‌توان به صورت مستمر  از باغ و بوستان خیالی اثر تولید کرد و این‌گونه است که ما باید بحران مخاطب را خودمان مدیریت کنیم به عبارت دیگر نویسنده باید کودک درون خود را همیشه زنده نگاه دارد و اجازه ندهد که مشکلات موجود در بطن کودک درونش حاکم شود و بتوان کاری قابل قبول ارائه کرد.

مریم زندی: همانطور که دوستان درباره بحران مخاطب گفتند می‌توانیم این مسئله را به چند بخش تقسیم کنیم، فاصله زیاد و ارتباط دوری که بین نسل مولف و نسل مخاطب برقرار است یکی از مسائل مورد اشاره است. مسئله دیگر تیراژ پایین کتاب‌ها است که در دهه هفتاد و شصت تیراژی حدود 20-30 هزار را شاهد بودید که به صورت مستمر نیز تجدید چاپ می‌شد اما اکنون در دهه ۹۰ و اواخر قرن ۱۴ به جایی رسیده‌ایم که تیراژ کتاب‌ها ۵۰۰ و ۲۰۰ عدد است.

چگونه می‌توانیم بگوییم بحران مخاطب داریم وقتی که در کل کشور ۲۰۰ نسخه کتاب چاپ می‌شود؟ این دویست کتاب با وجود انتشار الکترونیکی که شکل پیدا کرده است به کدام مخاطب خواهد رسید؟ ضمن اینکه نسخه‌های الکترونیک آن نیز  پخش نمی‌شود. کتاب‌ها به صورت دیجیتال و با کیفیتی پایین چاپ می‌شود و این موضوع به تیراژ پایین کتاب باز می‌گردد. کتاب اصلاً به دست مخاطب نمی‌رسد که بخواهد آن را بخواند اما همانطور که می‌بینیم چقدر بازی‌های دیجیتال و رسانه‌های دیجیتال از فعالیت بیشتری برخوردار هستند. می‌توان در این عرصه و اپلیکیشن های موبایلی و ابزارهای بصری ورود پیدا کرد و این فاصله را کاهش داد.

 

 

 

ارسال نظر