نرگس محمدی، طراح و تصویرگر متولد سال 1357 در تهران است. وی تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی گرافیک دانشگاه شاهد به پایان رساند.
اولین مواجههی شما با تصویرگری چطور بود؟ مفصل برای ما از کودکی و نوجوانیتان بگویید.
اولین مواجهه من با تصویرگری در دوران مدرسه رقم خورد که مجله و کتاب در دسترسم قرار گرفت. یادم است یک کتاب از آقای زرینکلک با عنوان «اگر میتوانستم» بود که تصاویرش تاثیر زیادی روی من گذاشت. تازه آن موقع متوجه شدم که در تصویر چه کارهایی میشود انجام داد. این کتاب تصویرهای زیادی داشت، مثلا آدمی که روی سرش یک چراغ در آمده بود و بدنش تبدیل به یک مار شده بود. این کتاب را برادرم از مدرسه جایزه گرفته بود و از آن به بعد من مالک آن شدم. هنوز هم کتاب را خیلی خوب و سالم نگه داشتهام و فکر میکنم بیشتر از هر چیزی کتاب و مجله تصویرش روی من تاثیر گذاشت.
آشناییتان با تصویرگری حرفهای چطور رخ داد؟
بعد از اینکه دوره کارشناسی دانشگاه شاهد را تمام کردم در کلاسهای تصویرگری خانه هنر لوتوس ثبت نام کردم و در آنجا آقای کیوان عسگری استادم بود. همان اوایل بود که به عنوان تصویرگر به یک کارگاه در کانون دعوت شدیم و خانم لیندا ولفسگروبر، تصویرگر ایتالیایی-اتریشی، در آن کارگاه به ما تدریس کرد. یادم است در آن کارگاه علی بوذری، مرتضی زاهدی و راشین خیریه و مانلی منوچهری هم حضور داشتند. کتابی که در آن کارگاه کار کردم، توانست جایزه دوم و مدال نقره نومای ژاپن را برنده شود و بعد هم در کانون منتشر شد. این اتفاق یک گام بزرگ برای من بود و از آن به بعد به طور حرفهای وارد حوزه تصویرگری شدم.
طبعاً با آغاز فعالیت حرفهای در حوزهی تصویرگری یکی از سؤالات افراد انتخاب شیوه و سبک کار است، این انتخاب برای شما چطور شکل گرفت؟
انتخاب شیوه و سبک کار به علاقه خود شخص خیلی بستگی دارد. من خودم از آنجایی که به چاپ همیشه خیلی علاقه داشتم و هنوز هم چاپ دستی کار میکنم، با همین تکنیک شروع کردم. کلاژ را هم دوست داشتم و این دو تکنیک با روحیهی من سازگار بودند و به من این آزادی را میداد که راحت در آن دخل و تصرف کنم.
فکر میکنید حالا علاقهمندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا در انتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟
هر تصویرگر در دورهای که تصویرگری را شروع میکند، چه در دانشگاه و چه در مرحله حرفهای، تکنیکهای مختلفی را امتحان میکند. نگاه خاص آدمها هم در شکلگیری سبک و شیوه مهم است. به نظرم سبک انتخابی نیست، درواقع دست خط مهم است، ما هرچقدر هم تکنیک عوض کنیم، ردی از خودمان به جا میگذاریم در این نقطه است که باید مسیرمان را انتخاب کنیم. اینکه دست خط ما کجا و به چه شیوهای بروز و ظهور پیدا میکند.
و این دست خط چطور به دست میآید؟
با مطالعه تصویری، شناخت تاریخ تصویرگری و نقاشی کهن سرزمین خود و نقاشان و هنرمندان سرزمینهای دیگر. در نهایت وقتی با عشق و علاقه دست به خلق میزنی چیزی درون کار به جا میگذاری که بخشی از وجودت است و آن را منحصر بفرد میکند. چیزی است که حتی با عوض کردن تکنیک، دیدگاه و شاخه هنری، تغییر نمیکند و شاخصه کار هر شخص است .
در ابتدا که من کارم را شروع کرده بودم تحت تأثیر بسیاری از هنرمندان قرار میگرفتم که این بسیار طبیعی است، زیرا هنوز نیاز به دیدن و مطالعه داشتم، هنوز هم تحت تأثیر هنرمندان قرار میگیرم و بیش از همه از دیدن آثار نقاشان بزرگ مثل ونگوگ، دیوید هاکنی، آثار مینیاتور هنرمندان خودمان ، هنر قاجار و ... لذت میبرم و در آثارم تأثیر خود را میگذارند.
به آثار جدیدتان اشارهکنیم.
راستش هرچقدر که کارم پیش رفته است، متاسفانه یا خوشبختانه، آن آزادیهای اولیه کارم را از دست دادهام. احساس میکنم که اوایل، یعنی همان ده پانزده سال پیش که کار را شروع کردم در قید و بند نبودم، یعنی خیلی آزادتر تصویرسازی میکردم. شاید دلیلش مواجه با ناشران مختلف، و توقعات و موانع است. در واقع ما تصویرگران با سفارشدهنده مواجه هستیم و باید نظرات آنها را و چیزی که آنها میخواهند را در نظر بگیریم و با سبک و شیوه خودمان کار کنیم. شاید این عوامل باعث شده من در کارهای جدیدم محتاط باشم. به نظر من آثار جدید پختهتر شدند و از لحاظ ساختاری قویتر شدهاند. من فکر میکنم همه ما همچنان داریم میآموزیم و در کارهایمان اجرا و استفاده میکنیم.
از آثار جدیدم میتوانم به کتابی اشاره کنم که اخیرا برای چین کار کردم. یک داستان فولکلور چینی بود که ابتدا درک آن برایم سخت بود، زیرا که داستان باورهای چینیها بود که در فرهنگ و باور ما ناشناختهاند. اما چندین بار داستان را خواندم و بخشهای مختلف آن را جدا کردم و برای روشن شدن بعضی بخشها از آنها توضیح خواستم و در نهایت با مشورت ناشر کتاب و تصاویر مورد پسندشان قرار گرفت.
در حال حاضر روی تصاویر داستان «تو شجاع هستی فرمانده» نوشته احمد اکبرپور که داستانی است در ادامه کتاب «شببخیر فرمانده» کار میکنم .
تصویرسازی نوین ایران مرهون تلاشهایی است که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شورای کتاب در دهه 40 و 50 انجام شده است. فکر میکنید در یک دههی گذشته کدام جریان توانسته است به تصویرگری سمت و سوی جدید ببخشد؟
هنوز خیلی جریان خاصی ایجاد نشده، یعنی همان جریانی که کانون بوده و شورا بوده، همچنان ادامه دارد. اگر جریان دیگری هم بوده به صورت مقطعی ایجاد شده و تمام شده است. کانون و شورا هم به نظر من نسبت به گذشته ضعیف عمل کردهاند. ممکن است بخشی از این مشکلات ار عدم حمایتهای دولتی باشد که باعث شده تا فعالیتها کمتر شوند. یادم میآید در دورهای کانون خیلی تلاش میکرد تصویرگران خارجی را برای کارگاهها دعوت کند و فعالیتهای بینالمللی زیادی انجام میشد. اما الان کانون چه به لحاظ ارتباط بینالمللی و چه به لحاظ انتشار کتاب خنثی است و هیچ فعالیت تاثیرگداری انجام نمیدهد. گاهی با فراخوانهایی مواجه میشویم که انجمن تصویرگران، حوزهی هنری و ... منتشر میکنند و فراموش میشود. همهچیز مقطعی است و هیچ جریان پیوستهای مثل گذشتههای کانون وجود ندارد.
در دورهای که شما شروع به فعالیت کردید فضا چطور بود؟
من در سال ۲۰۰۵ فعالیتم را شروع کردم و از آن زمان دوسالانهی تصویرگری تهران جسته گریخته و با فاصله برگزار شد و بعد به کلی از بین رفت و هنوز هم مشخص نیست که کی بخواهد به شکل خودش دوسال یکبار برگزار شود. جریانهایی مثل نمایشگاه بلونیا که هرساله برگزار میشود و من این فرصت را داشتم که سالی یکبار اثرم را در این نمایشگاه به نمایش بگذارم. این موضوع باعث شد تا کار من در فضاهای بینالمللی بیشتر دیده شود و من بتوانم با ناشران خارجی کار کنم.
فکر میکنید این جریان را چطور باید هدایت کرد؟
من فکر میکنم باید شبیه به دوسالانههای تصویرگری تهران جریانهای جدی داشته باشیم. مثلا هفته تصویرگری طی چندسال آینده جریانساز میشود، چرا که استمرار راهی برای ورود افراد جدید و دیده شدنشان است. امیدوارم تکلیف دوسالانه تصویرگری که یک جریان معتبر در دنیا است مشخص شود. از طرفی فکر میکنم هر جریانی که بخواهد ایجاد شود احتیاج به نیرو دارد، و برای تداوم نیاز به بودجه است، بودجهای که همیشه بدانی در دسترس است و بر اساس آن بشود جریانی را راه انداخت.
با این نگاه فکر میکنید چطور میتوان راه ارتباطی تصویرگران را با جشنوارههای بینالمللی همواره کرد؟
راه ارتباط با جشنوارهها شرکت کردن و کار فرستادن برای آنهاست. حتی اگر پذیرفته نشدیم جایی برای ناامیدی نیست، چون شانسمان را امتحان کنیم. پذیرفته شدن و به نمایش درآمدن کارها باعث شناخته شدن کار در کشورهای دیگر است و همین باعث ارتباط ناشران با شما خواهد شد. بیشتر آنها معمولا برای شیوهای از تصویرگری که مدنظرشان است در کاتالوگها تصویرگران را دنبال میکنند. البته با حضور در نمایشگاههای بزرگ کتاب کودک در سراسر دنیا نیز برای ما این فرصت پیش میآید که کارمان به ناشرین معرفی کنیم و بتوانیم در سطح بینالملل فعالیت کنیم.
فکر میکنید خلاءهای موجود در حوزهی تصویرگری چه چیزهایی است؟
خلاءهای خیلی زیادی در حوزهی تصویرگری وجود دارد. یکی از این خلاءها عدم نظارت تصویرگر بر نسخه پیش از چاپ کتاب است. گاهی صدماتی به کتاب وارد میشود که با کتابسازی درست قابل حل است. در مورد قراردادها هم همیشه با ناشران مشکل داریم. کمتر ناشری بر اساس تعرفه تصویرگری عمل میکند. گاهی میبینیم با چه دستمزدهای کمی از تصویرگران میخواهند در این شرایط سخت کار کنند و این واقعا عادلانه نیست. گاهی تصور میشود که هنرمند در اوقات فراغتش تصویرگری را انجام میدهد و راه ارتزاق او نیست.
یکی از مسائل مهمی که این روزها شاهدش هستیم علاقهی هنرمندان جوان به این حرفه است. فکر میکنید تصویرگری ایران چنین ظرفیتی دارد؟ یا میتواند برای این هنر ظرفیتسازی کند یا خیر؟
فکر میکنم از هر کسی را نمیتوانیم به عنوان تصویرگر حرفهای نام ببریم. چون فرد باید به شکل حرفهای با تصویرگری کتاب مجله یا هر چیزی دیگری آشنا باشند. گاهی میبینیم در خیلی از صفحههای اینستاگرام یک نفر شغلش را تصویرگری عنوان کرده؛ اما با گلدوزی و بافتنی روبرو میشویم که هنر دیگری است. ظرفیت این شغل در ایران بالاست، اما به خاطر محدودیتهایی که داریم تصویرسازی فقط در حوزههای خیلی خاصی مثل کتاب و مجله کاربرد دارد. در حالی که از تصویرگری میتوان در حوزههای بسیار استفاده کرد و به حوزه کتاب و مجله محدود نشود.
هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خود را دارد. پنج موردی که میتوان بهعنوان آداب حرفه تصویرگری شناخت از نظر شما کدام است؟
من نمیتوانم بشمارم و بگویم این پنج مورد میتوانند گویای اخلاق حرفهای کار باشند. اما آنچه از افراد حرفهای در مشاغل گوناگون انتظار میرود این است که از موقعیتهای حرفه ای یعنی مهارت، دانش و هنرشان برای انجام آن کار بهره ببرند و در عین حال از اخلاقیات عبور نکنند. خیلی از ما حرفه را یاد میگیریم، اما اخلاقش را یاد نمیگیریم. این به ضرر کسانی است که سالها عمرشان را گذاشتند و آن حرفه را یاد گرفتند. این نگاه را نسبت به ناشران هم دارم. ناشران هم باید اخلاقیات را در کارشان رعایت کنند. یک مورد اینکه شأن آن تصویرگر و نویسنده را حفظ کنند. گاهی دیده میشود که موازی کاری میکنند و بدون پرداخت حقوق تصویرگر اثر به فرد دیگری واگذار میشود. اخلاقحرفهای میتواند در خیلی از حرفهها برابر باشه ولی در کار هنری به نظرم ظریفتر و مهمتر است.
فعالیت های هنری:
شروع فعالیت حرفهای به عنوان تصویرگر کتاب کودک و نوجوان از سال 2006 و تصویرسازی بیش از 30 جلد کتاب
نمایشگاه: شرکت در نمایشگاههای تصویرگری ایران، ژاپن، آلمان، ایتالیا، آمریکا، گرجستان، پرتغال، چین و ...
جوایز: دریافت دیپلم مسابقه سالانه تصویرگری (روسیه، 2018)
برنده جایزه سیب طلایی براتیسلاوا (اسلواکی، 2017)
دیپلم افتخار نمایشگاه تصویرگری بولونیا (ایتالیا، 2008، 2011، 2012، 2015 و 2017)
برنده دیپلم افتخار و مدال مسابقه تصویرگری شارجه (امارات، 2013، 2015، 2016، 2019)
برنده جایزه دوم سوگواری سرخ و سیاه به رنگ عشق در بخش تصویرگری ایران (ایران، 2015)
برنده جایزه اول مسابقه تصویرگری سی جی (کره جنوبی، 2010)
برنده جایزه تشویقی کنکور نومای (ژاپن، 2008)
برنده مدال نقره و جایزه دوم از کنکور نومای (ژاپن، 2006)
برنده جایزه، لوح تقدیر و تندیس رویداد بهارستان (ایران، 2017)