دکتر سعید سلیمانپور 19 دی ماه سال 1351 در شهر ارومیه به دنیا آمد. از ده سالگی سرودن شعر را شروع کرد و از 18 سالگی اشعار جدی و طنزش در مطبوعات کشوری چاپ شد. او با روزنامهها و نشریات گوناگونی همکاری داشتهاست. درباره ورودش به عرصه طنز می گوید: «از نوجوانی در کنار شعر جدّی شعر طنز هم میگفتم و در دهه هفتاد برخی شعرهایم در نشریه گلآقا چاپ میشد؛ اما وقتی سال 1385 در هر دو جشنواره کشوری طنز یعنی اولین جشنواره طنز مکتوب و جشنواره سراسری طنز طهران، در رشته شعر طنز مقام اول را کسب کردم، با تشویق دوستان شاعرم، طنز را از شعر جدّی، جدّیتر گرفتم!»
سلیمان پور مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه ارومیه گرفت و علاوه بر سرودن شعر طنز، ترانهسرایی و فیلمنامهنویسی هم میکند و در کنار اینها در دانشگاه ارومیه به تدریس ادبیات مشغول است.
سعید سلیمانپور در سال 1389 دفتر طنز حوزه هنری آذربایجانغربی را راهاندازی کرد و با جلسات کارگاهی و مداوم آن ضمن ایجاد محفل مستقلی برای طنزپردازان، به پرورش استعدادهای جوان پرداخت.
اولین شب شعر طنز تاریخ آذربایجانغربی با دبیری او و با نام «چولپا» در سال 1391 برگزار شد.
به همت او- به عنوان رئیس دفتر طنز حوزههنری آذربایجانغربی- تا کنون بسیاری از طنزپردازان سرشناس کشوری در محافل شعر طنز ارومیه حضور داشتهاند. سلیمانپور همچنین دبیر و مجری اولین کنگره ملی نکوداشت استاد کریمی مراغهای بودهاست.
از سعید سلیمانپور تا کنون دو مجموعه شعر طنز چاپ شدهاست:
خندههای فالش، انتشارات سوره مهر 1392
واژه در دست تعمیر، انتشارات سروش 1394
تنها پیشنهاد و توصیه من به عموم مردم شریف این است که لطفا به پیشنهادها و توصیههایی که خیلی بهتر از من میدانند، عمل کنند! بعید به نظرم میرسد که این روزها با این حجم اطلاعرسانی از رسانه ملی و شبکههای مجازی کسی در ایرانزمین پیدا شود که نداند بهترین راه محافظت از کرونا، ماندن در خانهاست؛ که باید از مسافرت پرهیز کند؛ که محافل گوناگون و مهمانیها را متوقف کند؛ که از موثربودن ضدعفونی دستها و سطوح گوناگونی که در معرض ویروسند، غافل نشود. همه مردم اینها را میدانند اما بعضیها اراده عمل کردن ندارند و به خاطر موقعیت، پول، تفریح و ... خطر احتمالی را به جان میخرند و متاسفانه بالا بودن درصد این احتمال نیز برایشان مهم نیست، مگر زمانی که زبانم لال سلامت خودشان و اطرافیانشان را به خاطر این سهلانگاریها و منافع و لذات زودگذر از دست داده باشند.
احتیاط و امید میتوانند به خوبی و خوشی زیر یک سقف با هم زندگی کنند، اگر برخی رسانهها بگذارند! به نظر من با بیتوجهی به دروغها و شایعات شبکههای مجازی مطمئنا بیشتر و بهتر میتوان زیست!
گاه به خاطر گستردگی و نفوذ رسانههای گوناگون، مخصوصا شبکههای مجازی، وضعیت قارشمیش و ناامیدکنندهای به وجود میآید. صد البته شنونده باید عاقل باشد و زودباور نباشد!
گاه تزریق ناامیدی و بزرگنماییهای حسابشده از سوی بدخواهان ماست و گاه از سوی افراد نادانی که به زعم خود احساس مسئولیت میکنند و هی کلیپ بیرون می دهند(!) و به زعم خود میخواهند یار شاطر مردم باشند ولی با اطلاعات غلط یا آمار کذبی که باورش کردهاند، بار خاطر میشوند و محبتشان به مردم، مصداق دوستی خاله خرسه میشود!
با گروه اول یعنی دشمنان و بدخواهان صحبتی ندارم که کور خواندهاند و انشاءالله باز پوزهشان به خاک مالیده خواهد شد و خواهند دید که مردم ایران، مردم ایرانند و بیدی نیستند که از این بادها بلرزند! اما از قشر دوم که متاسفانه از هر صنفی داخلشان دیدهمیشود اعم از سیاستمدار، پزشک، طبیب سنتی، فعال مدنی، شاعر، صافکار و... عاجزانه تقاضا دارم بیزحمت کوتاه بیایند! دغدغهشان را درک میکنم که میخواهند در این شرایط کمکی بکنند اما لطفا از قالب کاراکتر سوپرمن بیرون بیایند و بگذارند مراجع رسمی و شناختهشده کلیپ بدهند و مردم را درباره این بیماری آگاه سازند!
مردم را با اطلاعات غلط و آموزشهای تاییدنشده و نهایتا با آمار ضد و نقیض خود سردرگم نکنند و جسم و روحشان را به خطر نیندازند!
مطالعه کتاب در این روزها خیلی خوب و مفید است و نباید فراموش شود، اما برای سپری کردن وقت از کتاب مهمتر و بهتر هم وجود دارد! خود اهالی خانه! خانهنشینی برای انسانی که روز تا شب درگیرِ دوندگیهای جسمی و روحیِ زندگی ماشینیاست، توفیقی اجباری است! همه از وضعیت به وجود آمده توسط این ویروسِ چغر و بد بدن ناراحتیم، اما میشود برخی تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد.
بیاییم خانه و خانواده را جور دیگری ببینیم و بفهمیم! از کنار هم بودن لذت ببریم.
البته ایام خانهنشینی به معنای اینستانشینی و تلگرامنشینی و اینترنت نشینی نیست!
خانهنشینی باید با خانوادهنشینی معنی پیدا کند. با تعامل بیشتر با اعضای خانوادهای که شاید در طول سالها فرصت محدودی برایش داشتهایم.
البته این را هم اضافه کنم. خانهنشینی هم مثل بازنشستگی ربطی به نشستن ندارد! گاه بایستید و تکانی به خود بدهید. نرمشی، ورزشی، بازی مختصری!
با توجه به اینکه این روزها نیاز به روحیه و نشاط بیشتر از دیگر زمانها احساس میشود، دو پیشنهاد نشاطانگیز دارم:
کتاب «فرهنگ گفتههای طنزآمیز»(نشر فرهنگ معاصر) ترجمه رضی هیرمندی که اصل انگلیسی جملات را هم دارد! هم انبساط خاطر پیدا میکنید هم زبانتان تقویت میشود! نقل قولهای طنزآمیز اشخاص مشهور و نیمهمشهور است با فهرست موضوعی؛ آنهم با بیش از 250 موضوع. به عنوان نمونه چند نقل قول از موضوعات مختلف:
(سیاست)
موریس باره: سیاستمدار بندبازی است که تعادلش را با گفتن عکس آنچه انجام میدهد، حفظ میکند!
(روزنامه نگاری)
اِلبرت اتوینسون:
سردبیر کسی است که روزنامه استخدامش میکند تا گندم را از کاه جدا کند و مواظب باشد که کاه به چاپ برسد!
(تکبر و تواضع)
گلدا میر:
اینقدر تواضع نکن، آنقدرها هم بزرگ نیستی!
اما پیشنهاد دومم برای دوستانیاست که علاوه براینکه طنز را دوست دارند، میخواهند طنزنویسی را هم تجربه بکنند. کتاب «اسرار و ابزار طنزنویسی»(نشر سوره مهر) که زندهیاد محسن سلیمانی مترجم و گردآورنده آن بودهاست. کاربردی و مفید است.
به نیابت غنیآقای کشمیری عزیز که فرمودند:
تا بود گفتوگو، سخنم ناتمام بود
نازم به خامُشی که سخن را تمام کرد!
فعلا همین دو بیت :
با خطر عشق و حال یعنی چه؟!
با کرونا شمال یعنی چه؟!
هموطن، همسفر نشو با مرگ
مرگ من، توی خانهات بتمرگ!
البته این دوبیت خطاب به معدود هموطنانی بود که نه به جان خود و عزیزانشان ارزش قائلند، نه به جان دیگران و به هیچ صراطی مستقیم نیستند؛ دور از جان اکثر هموطنان فهیممان که مسئولانه عمل میکنند.
باقی بقایتان