اگر خواننده این سلسلهیادداشتها بوده باشید، پیشتر گفتیم که در این مقال برآنیم تا گونههای شوخطبعی، یعنی «طنز» و همسایههای خندهرویش «هزل»، «هجو» و «فکاهه» را بررسی کنیم و از این رهگذر، با در کنار هم قرار دادن تعریفها، ویژگیها، تفاوتها، هدفها و کارکردهای این گونهها، به آنچه از مفهوم «طنز» در نظر داریم، نزدیک شویم. در یادداشت اول، از «طنز» گفتیم، در یادداشت دوم، به «هزل»، «هجو» و «فکاهه» پرداختیم، و در این یادداشت، از «ویژگیهای طنز» میگوییم.
ویژگیهای طنز
برای آنکه بتوان طنز را از دیگر گونههای شوخطبعی جدا کرد و بین آثار طنز و دیگر آثار تفکیک قائل شد، باید ویژگیهای این گونه ادبی شوخطبعانه را بهتر شناخت. اینک به مرورِ برخی از این ویژگیها از منظر صاحبنظران میپردازیم.
عمران صلاحی، به «غرض اجتماعی» در طنز اشاره میکند: «طنز یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها بهمنظور تحقیر و تنبیه از روی غرض اجتماعی، و آن صورت تکاملیافته هجو است.» (صلاحی، 1373: مقدمه)
محمدرضا اصلانی درباره طنز مینویسد: «طنز تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چندلایه دارد. طنز گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیلهای میانگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالتها. طنز گرچه در ظاهر میخنداند، اما در پس این خنده، واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را میخشکاند و او را به تفکر وامیدارد.» (اصلانی، 1387: 141)
علی موسوی گرمارودی، نگاهی هدفمدار به طنز دارد و مینویسد: «طنز و زیرمجموعههای آن، قلقلک دادن ارواح اعیان و والا (= فرزانه و فرهیخته) به قصد آگاه کردن شادمانة آنها از موضوعی است.» (موسوی گرمارودی، 1388: 16)
یحیی آرینپور، در کتاب «از صبا تا نیما» درباره خندة حاصل از طنز مینویسد: «خندهای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیشدار، که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجه میسازد و معایب و نواقصی را که در حیات اجتماعی پدید آمده است، برطرف میکند. به عبارت دیگر، اشاره و تنبیهی اجتماعی است که عزلت و غفلت را مجازات میکند و هدف آن، اصلاح و تزکیه است، نه ذمّ و قدح و مردمآزاری. این نوع خنده، خنده علاقه و دلسوزی است؛ ناراحت میکند اما ممنون میسازد و کسانی را که معروض آن هستند، به اندیشه وامیدارد.» (آرینپور، 1382: 36)
با نگاهی به این نظرات، چند ویژگی را میتوان برای طنز شناسایی کرد: تفکربرانگیز بودن، آگاهیبخشی، انتقاد، به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها بهمنظور تحقیر و تنبیه از روی غرض اجتماعی، اشاره و تنبیهی اجتماعی با هدف اصلاح و تزکیه، ایجاد خندهای از روی علاقه و دلسوزی.
در کتاب «فرهنگ توصیفی ادبیات و طنز» آمده است: «طنزنویس را نگهبان خودخواسته موازین، آرمانها و حقیقت، اخلاق و ارزشهای هنری دانستهاند که تعهد کرده است حماقتها و شرارتهای جامعه را تصحیح، نکوهش و تمسخر کند و از پایگاهی مطلوب و متمدنانه، گمراهی را مورد سرزنش و ریشخند قرار دهد.» (کادن، 1380: 395)
سیمون کریچلی، طنز را «یکی از شرایط لازم برای اخذ رویکرد انتقادی نسبت به چیزی که زندگی روزمره قلمداد میشود» میداند و آن را «عامل ایجاد تغییر در شرایط ما، که هم رهاییبخش و تعالیبخش است و هم افسونگر و جذاب» عنوان میکند و مینویسد: «به این مفهوم، میتوانیم رویکرد طنزآمیز خویش را گواه خردمندی و فرزانگی و نیز انسانیت خویش قلمداد کنیم.» (کریچلی، 1384: 55)
الکساندر پوپ نیز، طنز را زاده غریزه اعتراض میدانست، اعتراضی که به هنر تبدیل شده است. جان درایدن هدف غایی طنز را اصلاح شرارتها میدانست. دانیل دوفو از طنز با تعبیر «تغییری اساسی» یاد کرد... جاناتان سوئیفت، نویسندۀ بزرگ ادبیات انگلیس، توصیف معروفی دربارۀ طنز دارد: «آیینهای است که بینندگان آن عموماً چهرۀ کسی جز خودشان را در آن کشف میکنند و این علت عمدۀ استقبالی است که نسبت به طنز در دنیا وجود دارد و باز به همین خاطر، کمتر کسی از آن میرنجد.» (به نقل از: اصلانی، 1387: 141)
یحیی آرینپور درباره قلم طنزنویس مینویسد: «قلم طنزنویس، کارد جراحی است نه چاقوی آدمکشی. با همه تیزی و برندگیاش، جانکاه و موذی و کشنده نیست، بلکه آرامشبخش و سلامتآور است. زخمهای نهانی را میشکافد و میبرد و چرک و ریم و پلیدیها را بیرون میریزد، عفونت را میزداید و بیمار را بهبود میبخشد. گاهی خنده و شوخی گذران و خفیف و زاییدۀ نقصها و اشتباهات کوچک و بیاهمیت است و زمانی تلخ و زهرآگین و ناشی از عیوب و مفاسد و گمراهیهایی که مقام اخلاقی طبیعت بشری را تنزل میدهند. پس هرچه مخالفت نویسنده و بغض و کینۀ او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر و قویتر باشد، به همان نسبت طنز کاریتر و دردناکتر میشود و از شوخی و خندۀ ساده و سبک به مرتبۀ اعلای آن، که همان «طنز واقعی» باشد، نزدیکتر میگردد.» (آرینپور، 1382: 37،36)
سیمون کریچلی درباره خنده حاصل از طنز مینویسد: «از نظر من، لبخندی که داشتهها و نداشتهها و لذتها و دردها و اعتلا و زجر نهفته در شرایط انسان را به سخره میگیرد، عنصر ذاتی و اساسی طنز است. این همان عالیترین خنده است، خندهای که به خنده میخندد، خنده به چیزی نامیمون... اما این لبخند باعث غم و ناشادی نیست، بلکه موجب تعالی و رهایی و زلالی تسلی خاطر و آرامش است. به همین دلیل است که انسان، این حیوان مالیخولیایی، شادترین موجود نیز هست. ما لبخند میزنیم و خویشتن را مضحک مییابیم. فلاکت و بدبختی ما مایۀ عظمت و بزرگیمان نیز هست.» (کریچلی، 1384: 131)
حال این فلاکت، بدبختی و نابسامانی میتواند جنبۀ فردی داشته باشد و یا بخشی از اجتماع یا کل یک جامعه را در برگیرد. اما در هر حال، طنزنویس در انتخاب موضوع، مضمون و محتوای اثر طنز، محدودیتی ندارد.
در نظرات ارائهشده، چند نقطة مشترک دربارۀ طنز وجود دارد: انتقاد و اعتراض، پرداختن به جامعه و دقت در مسائل اجتماعی، گوشزد کردن ناهنجاریها و زشتیها با بیانی هنرمندانه و طنزآمیز.
اما دکتر شفیعی کدکنی، طنز را گونهای از هنر میداند و بدون در نظر گرفتن جنبۀ اجتماعی و سیاسی و هدف طنز، آن را اینگونه تعریف میکند: «تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین» که هر قدر تضاد و تناقض آشکارتر باشد و از سوی دیگر، گوینده در تصویر اجتماع آنها موفقتر، طنز به حقیقت هنریاش نزدیکتر میشود. به اعتقاد کدکنی، در مرکز تمام طنزهای واقعی ادبیات جهان، این تصویر هنری اجتماع نقیضین قابل رؤیت است. (شفیعی کدکنی، 1380: 51،49)
بر اساس این تعریف، علیرغم اینکه میتوان تضاد و تقابل بدی و خوبی، درستی و نادرستی، هنجار و ناهنجار و زشتی و زیبایی را ذیل «اجتماع نقیضین و ضدین» در نظر گرفت و تصویر کردن هنری آنها را طنز برشمرد، اما نمیتوان از هدف این تصویر کردن و شیوههای آن، که مسلماً نقش تعیینکنندهای در تبدیل شدن یک اثر ادبی به طنز دارند، چشم پوشید و در تعریف خود به آنها نپرداخت.
در یادداشت بعدی، این موضوع را پی خواهیم گرفت و با بررسی تفاوتهای گونههای شوخطبعی، از ویژگیها و وجهتمایزهای طنز بیشتر خواهیم گفت.
ادامه دارد
منابع:
- آرینپور، یحیی، از صبا تا نیما، ج2، انتشارات زوار، چاپ هشتم، تهران، 1382.
- اصلانی، محمدرضا، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، انتشارات کاروان، چاپ دوم، تهران، 1387.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقاله «طنز حافظ»، سالنامه گلآقا، تهران، 1380.
- صلاحی، عمران، طنزآوران امروز ایران، انتشارات مروارید، چاپ پنجم، تهران، 1373.
- کادن، جی.ای، فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد، ترجمه کاظم فیروزمند، انتشارات شادگان، چاپ اول، تهران، 1380.
- کریچلی، سیمون، در باب طنز، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران، 1384.
- موسوی گرمارودی، سیدعلی، دگرخند، انتشارات انجمن قلم ایران، چاپ اول، تهران، 1388.