رضا شکراللهی، نویسنده، ویراستار متخصص ادبیات داستانی، فعال ادبی و سردبیر وبسایت خوابگرد است. او طنز را هم خوب میشناسد و سالها مطالبی را در رسانههای مختلف نوشته است که رنگ و بوی طنز داشتهاند. کتاب «مزخرفات فارسی» گزیدهای است از یادداشتهایی که طی چندین سال در روزنامهها و رسانههایی چون اعتماد، وقایع تهرانیه و ایسنا زیر عنوان «شیرینی زبان» منتشر و در سایت خوابگرد نیز بازنشر شده است. یادداشتهایی کوتاه که جنبه آموزش عمومی دارند و در آنها کوشیده است، بدون وارد شدن به مباحث تخصصی، برخی ظرائف زبان فارسی را به زبانی ساده و شیرین و گاهی با کمی چاشنی طنز بیان کند. البته که این یادداشتها به درد اهل فن هم میخورد! شکراللهی در یکی از یادداشتهای کتاب میگوید که خیلی از ما «مزخرف» را در توصیفِ کوبنده هر چیز به دردنخور و احمقانه به کار میبریم و خیال خودمان را راحت میکنیم و خیال مخاطبمان را ناراحت. بهخصوص اگر پای مخاب خاص در میان باشد که تازه موتورِ مزخرفپرانِ دو طرف روشن میشود و آخر هم معلوم نمیشود کی مزخرف گفته یا کدامشان آدم مزخرفی است. در این مورد عربها مشکلی ندارند، چون اینجور وقتها میگویند «هراء» و خودِ مزخرف را در دو معنای «آراسته» برای اشیا و اشخاص و «چاشنیزده» برای غذا به کار میبرند. حالا با دانستن معانی «مزخرف» بهتر متوجه میشوید که چرا نویسنده، «مزخرفات فارسی» را برای عنوان کتاب مناسب دانسته است.
با مطالعه این کتاب، علاوه بر رویارویی مستقیم با مضمون و هدف هر یادداشت، میتوانید بهصورت غیرمستقیم کمی ویراستاری یاد بگیرید. گفتیم که نویسنده «مزخرفات فارسی» یک ویراستار کاربلد است. پس موقع مطالعه کتاب، به نحوه جملهبندی، استفاده از واژهها و علائم نگارشی در جملات بیشتر دقت کنید. علیالخصوص کسانی که خودشان را اهل قلم و نویسندگی میدانند. خوب نیست که کلی ایراد ویراستاری در نوشتههای آقا یا خانم نویسنده پیدا شود!
کتاب مزخرفات فارسی در سال 1396 و توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. الان که این مطلب را مینویسم، چاپ هفتم کتاب در بازار است و میتوانید آن را تهیه کنید. برعکس بعضی از کتابها، قیمت زیادی هم ندارد. اصلا اگر خواستید خودم این کتاب را به شما امانت یا هدیه میدهم. ببینم دیگر چه بهانهای دارید!
فکر میکنم بعد از حرفهایی که گفتم و شنیدید، خوب است که یکی از یادداشتهای کتاب را با هم بخوانیم:
کج دار و مریز
بیایید یک کار بامزه بکنیم. یک کاسه آب بردارید، آن را از آب پر کنید، بعد سرِ پا بایستید و کاسه آب را آرامآرام کج کنید تا به جایی که کاسه آشکارا کج باشد ولی آب نریزد. قرار نیست شعبدهبازی کنیم، آموزش صرفهجویی در آب هم نیست؛ فقط میخواهیم به حالتی برسیم که به آن میگویند «مدارا از سر ناچاری». همان که از قدیم در مَثَل به آن میگفتند «کج دار و مریز». محتشم کاشانی زیبا تصویر کرده این حالت دشوار را:
در بزم حکیمان ز می شورانگیز
نی تاب نشستن است و نی تاب گریز
از بهر منِ تنگشراب ای ساقی
مینا به سرِ پیاله کج دار و مریز
بد حالتی است؛ قبول دارم. چه در تعاملات فردی و چه اجتماعی و سیاسی، بسیار پیش میآید که چارهای نمیماند جز کج دار و مریز رفتار کردن. وقتی امکانِ گریز نیست از موقعیتی که آن را خوش نمیداریم و توانِ ستیز هم نداریم، بهترین راه همین مداراست تا عاقبت کاری از دستمان برآید و فرجی حاصل شود و گشایشی در کار آید. به قول مولانا:
ماییم و تویی و خانه خالی برخیز
هنگام ستیز نیست ای جان مستیز
چون آب و شراب با حریفان آمیز
چندان که رِسم به جای کج دار و مریز
نکته این است که این «مریز» هیچ ربطی به مرض و مریض ندارد و همان امر به نریختن است. شاید در مواجهه با بیماریهای سخت هم رفتارمان باید «کج دار و مریز» باشد، اما خودِ واژۀ «مریز» در این مثل، همان فعل امریِ «مریز» با «ز» است نه «مریض» با «ضاد».